راهنماییم کنید تو این اوضاع (قطع ارتباطمون با خانواده همسرم )چه کن
سلام . من 3 ماهه که ازدواج کردم. شوهرم واقعا عاشق منه و برای به دست اوردنم 5 سال با همه جنگید .راستش اون علاقه زیادی به خونوادش به خصوص مادرش داره و من از این بابت کلی غصه می خوردم از اینکه عاشقم بود سواستفاده کردم و ازش خواستم با خونوادش قطع رابطه کنه ولی الان بعد چند ماه زندگی فهمیدم اون گاهی گریه می کنه و از درون کمی افسرده شده البته گاهی اوقات. و من الان پشیمونم که چرا از اون خواستم این کارو بکنه .درسته که خونوادش خیلی ایراد دارن و نسبت به من بی احترام و بی محبتن ولی بخاطر همسرم هم که شده باید تحمل می کردم اما چون هیچکس تا حالا به من کم محلی نکرده بود ازشون بدم اومد.حلا هم هرچند از رفتاراشون متنفرم و حالمو می گیرن ولی از شوهرم خواستم باهاشون معاشرت کنیم و اون می ترسه که زندگیمونو به خاطر خونوادش تلخ کنم برای همین مخالفت می کنه ولی دلتنگی داره اذابش میده. منم چون اخلاق خودمو میشناسم میدونم رفت و امد با اونا باعث دعواهایی بین ما میشه.من و همسرم توی این چند وقت که با اونا رابطه نداشتیم خیلی خوشبخت بودیم و یه بارم سر هیچ موضوعی بحثمون نشد .هم اون و هم من خیلی به هم احترام می ذاریم ومحبت می کنیم .به خصوص همسرم که از جونش مایع میزاره.برای همین دوتامون میترسیم رابطمون به خاطر رفتارهای خونوادش خراب بشه.
ما قبلا که باهاشون رفت و امد می کردیم دعواهای خیلی بدی داشتیم.من می ترسم و میدونم که اون دعواها دوباره شروع میشه .من حتی نمی تونم ازشون گله کنک چون شوهرم دلگیر و ناراحت و عصبی می شه . راهنماییم کنید.
RE: راهنماییم کنید تو این اوضاع چه کنم؟
چرا هیچکس به من جواب نمی ده . خواهش می کنم راهنماییم کنید من بد جور به مشکل برخوردم. منتظرم
RE: راهنماییم کنید تو این اوضاع چه کنم؟
واقعا دلت میاد که اونو از خانوادش جدا کنی اون هرچی که هست اگه عاشقت و دوست داره توی همون خانواده بزرگ شده و اون پدرو مادر اونو بزرگ کردن و به اینجا رسوندن که عاشق تو باشه حالا تو هم باید به خاطر اون گذشت کنی ولی برای برگشت رفتارت و عوض کن و با اون ترتیبی که قبلا با خانوادش برخورد می کردی برخورد نکن بالاخره محبت ، محبت میاره تو شروع کن و احترام بزار و محبت کن کم کم نتیجه اش رو میبینی
RE: راهنماییم کنید تو این اوضاع چه کنم؟
سلام
شما دو نفر وقتي مستقل شديد و داريد زندگي خودتون رو مي كنيد هيچ دليلي نداره از معاشرت با خانواده شوهرتون ترس داشته باشيد تا مبادا مشكل ساز بشه بلكه اگه مي خواييد اين عشق و علاقه در طي طولاني مدت دوام داشته باشه لازمه كه ارتباطاتتون رو با خانواده و اقوام همسرتون و خودتون افزايش بديد انوقت مطمئن باشيد شيريني زندگيتون روز به روز بيشتر خواهد شد فعلا چون ابتداي زندگي است تك و تنها و با آرامش زندگي كردن شايد واستون دلچسب باشه اما بعد از مدتي احتياج به ايجاد رابطه و مقبوليت و پذيرفتن اجتماع( اقوام و خانواده همسر) هم براي شما هم براي شوهرتون نمود پيدا مي كنه پس از همين الان شروع كنيد و با منطق و تدبير روابط رو شروع كنيد هيچ كينه اي هم از خانواده همسرتون به دل نگيريد و خيلي محتاط رفتار كنيد لازم نيست رابطه اي كه يه مدت قطع بوده رو يه دفعه با رفت و آمدهاي زياد شروع كنيد بلكه با فواصل زماني منظم و به طور برنامه ريزي شده شروع كنيد و سعي كنيد زماني كه به منزل مادر شوهرتون مي ريد تا زماني اونجا باشيد كه اذيت نمي شيد و به محض اينكه احساس كرديد نشستن در جمع اونا داره اذيتتون مي كنه خيلي خيلي محترمانه و به بهانه خاص از همسرتون بخواييد كه اونجا رو ترك كنيد البته به طوري كه متوجه نشن و اما بهتون توصيه مي كنم از حساسيتهاي خودتون نسبت به خانواده همسرتون كم كنيد اونوقت خواهيد ديد كه مهر و محبت هم در بين شما زن و شوهر بيشتر ميشه هم در بين خانواده هاتون . در ضمن سعي كنيد ارتباط بين مادر شما و مادر شوهرتون هم حفظ بشه و از كانال اونها هم وارد بشيد . بازم اگه نيازي بود صحبت خواهم كرد البته بعد از صحبت ديگر دوستان
RE: راهنماییم کنید تو این اوضاع چه کنم؟
سلام
منم با نظر دوستان موافقم
به نظر من با خانواده اش رابطه برقرار کنین. ولی به رفتارهاشون اهمیت ندین... پیش شوهرتون گله نکنین... شما که واقعا ً عاشق همسرتون هستین ، پس باید به خاطرش گذشت کنین...
برای اینکه بین شما و همسرتون اختلافی پیش نیاد ، بهتره از خانواده اش گلایه نکنین...
مطمئن باشین با کم محلی کردنِ اونها ، از ارزش شما پیش شوهرتون کم نمیشه...
خوب می تونین شما هم رابطه ی خوبی با مادرشوهرتون برقرار کنین... خودتون رو توی دلش جا کنین. بهش محبت کنین...
امیدوارم مشکلتون حل بشه http://qsmile.com/qsimages/79.gif
RE: راهنماییم کنید تو این اوضاع چه کنم؟
ممنون از همه دوستانم که راهنمایئم کردن.
راستش من اخلاقم طوریه که به همه احترام میذارم ومحبت میکنم. به خونواده همسرم هم خیلی احترام میزاشتم. اون یه خواهر داره که سعی کردم خودمو بهش نزدیک کنم و دوست خوبی براش باشم . ولی نمی دونم چرا اونا یه جور دیگه هستن. اصلا با همه فرق دارن. خیلی خشک و اخمو .به خصوص پدر شوهرم. شاید باورتون نشه ولی اصلا با من حرف نمی زد و نگام نمی کرد. حتی وقتی باهاش دست میدادم و می بوسیدمش محلم نمی زاشت و با یکی دیگه صحبت می کرد. با من یه کلمه حرفم نمی زد و من همیشه باهاش صحبت میکردم و سعی می کردم سر حرفو باز کنم ولی بی فایده بود. به مادر شوهرم خیلی محبت کردم و همیشه بغلش میکردم می بوسیدمش ولی اون حتی یه بارم بهم لبخند نمی زد . خواهر شوهرمم گاهی اوقات جواب سلاممو نمی داد و احترامی واسم قائل نبود.
فکر می کنم بدشون می یاد که همسرم دوسم داره و بهم محبت میکنه. وقتی ما میرفیم خونشون با پسرای دیگش خوش بود و و نمی ذاشت ما وارد جمعشون بشیم یعنی طوری رفتار می کردن که ما از دمخور شدن باهاشون کناره بگیرم در ضمن باید بگم که اونا رفتاراشون با همه خوبه و با بقیه پسرها و عروساشون رابطه گرمو خوبی دارن در صورتی که جاریهام زیاد هم بهشون محبت نمی کنن. وقتی من می دیدم که رفتاراشون با من توهین امیزه ، مدتی که خونشون بودم خیلی زجر می کشیدم و اعصابم بهم می ریخت واسه همین به همسرم گلایه می کردم و دعوامون می شد . اخه من نمی تونم تو دلم دردو غصه رو نگه دارم.
حالا شما بگین من چه طوری می تونم تحمل کنم دوباره باهاشون رفت و امد داشته باشم و اون همه بی احترامی و خورد شدنو تحمل کنم.
RE: راهنماییم کنید تو این اوضاع چه کنم؟
باز هم سلام
خانم mahasa يكبار ديگه پاسخهاي دوستانتون رو بخونيد و اينو بدونيد به هر طريق و شكل ممكن شما بايد رابطه خودتون رو با اونا برقرار كنيد و سعي كنيد از حساسيتهاي خودتون بكاهيد نيازي نيست مادر شوهرتو ن رو ببوسيد و بغل كنيد رفتار ما اگه در حد متعارف اما از تمامي وجود باشه بهتره تا اينكه در ظاهر مهربانترين باشيم چون رفتارهاي ظاهري كاملا مشخص هست و احساس بدي هم به طرف مقابل دست خواهد داد . سعي كنيد خودتون باشيد و رفتاري موقر سنگين و متين با حفظ شخصيت خود و همچنين احترام به خانواده همسرتون داشته باشيد . به ياد داشته باشيم كه ابتدا احترام خودمون رو نگه بداريم تا ديگران هم احترام ما رو داشته باشن ....
RE: راهنماییم کنید تو این اوضاع چه کنم؟
با سلام
خانم mahasa من نیز با همسرم چنان مشکلی دارم به اضافه اینکه ایشان با خانواده ام مشکل دارند از خانواده خود که هیچ کمکی به ایشان نکرده خیلی راضی هستند و مشکل اساسی ام این است که ایشان مثل شما منطقی با قضایا برخورد نکرده و اقدام به ترک منزل و رفتن به خانه پدرش نموده است مشکلم در در اختلاف و دعوا با خانواده همسر به نام ترک منزل توسط همسرم و رفتن به خانه پدرش مطرح کرده ام مشکل شما با سعه صدر حل می شود ولی من در زندگیم که به آن علاقه زیادی دارم شکست خورده ام و همسرم حاضر به بازگشت به هیچ عنوان نمی گردد .