با احساس تنهایی بعد از جدایی چه باید کرد؟
سلام بچه ها. راستش من قبلا با کسی بودم که به دلایلی از هم جدا شدیم. الان بیشتر از یک سال از اون ماجرا میگذره. خب، وقتی مدت زیادی با یه فرد از جنس مخالف باشی، برات یه سری جذابیت ایجاد میکنه. راستش هستن بچه هایی که بهم پیشنهاد ارتباط میدن، حتی کاهی بحث ازدواج هم میاد، اما دیگه علاقه ای ندارم و معتقدم اگر کسی واقعا منو بخواد، باید رسما اقدام کنه. و کلا یه مدتی اصلا توی فکر این مسائل نبودم، ولی موردی پیش اومد که دوباره شروع کرد به یاداوری و یه سری تجربه. گرچه باز هم سعی میکنم خودم رو کنترل کنم، اما فکر کنم، رسیدم به مرز جنون.
نمیدونم باید چطوری زندگی کنم که دیگه بابت اینکه مردی کنارم نیست، افسرده نشم ، یا احساس نیاز نکنم. طوری شده که حتی امشب، مادرم برگشت خیلی جدی بهم گفت، برام نگرانه و نمیدونه باید چی کار کنه. خودم هم نمیدونم. مطمئنم خیلی ها هستند توی این تالار که وضعیت مشابه من داشتن. شما چیکار کردین؟ یا من چه کاری میتونم انجام بدم تا بتونم واقعا شاد باشم. و بیخیال زندگی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: با احساس تنهایی بعد از جدایی چه باید کرد؟
اول باید توی فکرت به این یقین برسی که به هم نمی رسین. چون تا وقتی که فکرکنی یه امیدی هست که به هم برسین این شکل از امید رنجت می ده نمی ذاره ارامش داشته باشی. اگه توی فکرت به این اطمینان برسی یکهو خاموش می شی. البته اگه واقعا فکر می کنی که دیگه با اون اقا ارتباطی نداشته باشی برات بهتره.
ببخشید من اشتباه نوشته اتونو متوجه شدم و نظر اشتباه دادم. فکر کردم یه شخص خاص رو میگین ولی انگار کلا گفتین.
RE: با احساس تنهایی بعد از جدایی چه باید کرد؟
نه شخص خاصی مد نظرم نیست. مشکلم اینه که تا حد زیادی افسرده شدم. و اصلا نمیدونم گاهی باید چیکار کنم. هم شدیدا به مردا بی اعتماد شدم و هم اینکه ...............................
RE: با احساس تنهایی بعد از جدایی چه باید کرد؟
دوست عزیز بعداز جدای برای همه این افسوردگی وجود داره .
وبه حرف دوستانت توجه نکن که رابطه ای باکسی داشته باشی چون بجز بی عابرویی چیزی نداره.
سعی کن خودتو با چیزی سرگرم کنی بری ورزش یا سرکار.یا کلاسهای آموزشی .
و به خودت فرست بده که این جدایی رو کامل فراموش کنی بعد به فکر ازدواج باشی .
چون اگر فراموش نکرده باشی از روی تنهایی تن به ازدواج بدی به مشکل روحی برمیخوری .
شما یکبارشکست خوردی پس در انتخوابت خوب دقت کن .
اگر روبه خدا ببری نیازهات فراموش میشه .
RE: با احساس تنهایی بعد از جدایی چه باید کرد؟
دوست عزیز سلام.به همدردی خوش اومدی
اول بگم اصلا نیازنیست واهمه داشته باشی..همه ادما بطور طبیعی به جنس مخالف گرایش دارن که اگه اینطور نبود ازدواج و تشکیل خونواده ای شکل نمیگرفت.پس نیازی نیست بترسیم که چرا من به جنس مخالف گرایش دارم.
اما مسئله اینجاست که نباید به احساس وابستگی منجر بشه و باید کنترل بشه.
نقل قول:
خب، وقتی مدت زیادی با یه فرد از جنس مخالف باشی، برات یه سری جذابیت ایجاد میکنه.
بله درسته..یه سری جذابیتها ایجاد میکنه که به نظر من کاذبن..نمیدونم چقد تو ذهنت اون جذابیتهای رابطه گذشته ات رو مرور میکنی..اما اگه بهش فکر میکنی دیگه اینکارو نکن.ازتوقف فکر استفاده کن تا دیگه ذهنیت روی اون جذابیتها زوم نشه.
نقل قول:
نمیدونم باید چطوری زندگی کنم که دیگه بابت اینکه مردی کنارم نیست، افسرده نشم
و راه دیگه اینه که نیازهامونو خودمون تا حدی براورده کنیم..اگه به محبتهاشون دلبسته شدیم،خودمون به خودمون محبت کنیم..گاهی به نظر میاد خنده دار باشه اما واقعیت داره..چه ایرادی داره گاهی برای خودت هدیه بخری،برای خودت نامه بنویسی و حرفای قشنگ بزنی و ...
زندگی کن..توی همین تالار خوندم که نوشته بود کسی که قبل ازدواج احساس خوشبختی نکنه بعد ازدواج هم احساس خوشبختی نداره چون خوشبختی یه حس درونیه.و باید سعی کنی حس خوشبختیت به هیچ کس حتی خونوادت وابسته نباشه.
اگه دیدت رو عوض کنی بانک احساسیت رو با دیدن یه درخت جوونه زده هم میتونی پر کنی.و همچنین ارتباط با خدا خیلی بهت کمک میکنه.
یه لیست ازکارای مورد علاقت تهیه کن و براشون برنامه ریزی کن.
فقط میمونه حس جنسی که اونم طبیعیه اما تا وقتی شرایط ازدواج نیست ازروشهای کنترل نفس استفاده میشه.
من از روشهایی که گفتم استفاده کردم واقعا نتیجه گرفتم جوری که اصلا حاضر نیستم به اون رابطه به ظاهر جذاب که پر ازدرگیری ذهنی بود برگردم.رابطه با جنس مخالف هر چقد هم ویترین خوش اب و رنگی داشته باشه بازم پر از تشویش و نگرانی و احساسات مختلف و حتی متضاده..اگه طعم ارامش واقعی رو بچشی دیگه به اون نوع روابط احساس نیاز نمیکنی.
موفق باشی
RE: با احساس تنهایی بعد از جدایی چه باید کرد؟
من کلا ریتم زندگیم رو عوض کردم(یعنی همون موقع این کارو کردم). همه چیز رو. خیلی با دوستام بیرون میرفتم ، واقعا سعی کردم خوش بگذرونم که نیازی به چیزی نداشته باشم. ولی نشد. سعی کردم هر چی میخوام از خدا بخوام. اما الان دو روزه دیگه دعا نمیکنم. نمیدونم باید چیکار کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: با احساس تنهایی بعد از جدایی چه باید کرد؟
نگارنده جان بعد ازنوشتن اون پستم متوجه اون یکی تاپیکت شدم..وقتی شما هنوزخودتو در حال انتظار برای اون اقا نگه داشتی هرچند ممکنه عملا رفتاری نشون ندی اما همین که انقد روش حساسی باعث میشه شرایط برات سختتر بشه.
خاطرت هست درباره اظهارنظرش در مورد چهرت حساس شده بودی.نباید انقد روی این شخص زوم کنی.
منم دخترم و شرایط و احساسش ما رو درک میکنم..اما فقط برای اینکه کمتر اسیب ببینی باید تمرکزت رو از اون شخص برداری..
ببین عزیزم فرض کن من شیرینی دوست دارم اما الان در توانم نیست شیرینی بخرم چیکار میتونم بکنم؟یا باید فعلا جاهایی که شیرینی هست نرم یا توجه نکنم.
میدونم شما واکنش خاصی به اون اقا نشون ندادی اما حتی ذهنت رو هم ازش بردار..مطمئنا اون اقا اگه بخواد پاپیش میذاره.البته امیدوارم اگه به صلاحته.
نمیدونم سنت ایا روی این موضوع تاثیر داشته یا نه؟
اما ازروش محبت به خود حتما استفاده کن..به جای اینکه روی اون اقا تمرکز کنی حواستو بده به خودت...
گاهی وقتی یه چیزی رو رها کنیم زودتر صاحبش میشیم.
نقل قول:
سعی کردم هر چی میخوام از خدا بخوام. اما الان دو روزه دیگه دعا نمیکنم.
این خیلی خوبه که خواسته هاتو ازخدا میخوای..اما کلا سعی کن باهاش حرف بزنی..نه فقط وقتی ازش درخواستی داری...و همیشه ازش بخواه اونچه که صلاحت هست رو پیش بیاره.
دوست گلم اگه قسمت ازدواج تو کسی به جزاین اقا باشه تا زمانی که انقد روی این اقا تمرکز داری قسمت تو ازراه نخواهد رسید.
موفق باشی
RE: با احساس تنهایی بعد از جدایی چه باید کرد؟
بحث سن جداست. راستش به خودم که باشم هوز فکر میکنم بچه ام. اما خانواده ام خیلی نگرانم هستن. خواهرام همیشه بهم میگن. گرچه باز هم سعی میکنم حرفهاشون رو نشنیده بگیرم، ولی خب نمیشه. مثلا این مورد رو، من واقعا همون زمان هم نمیخواستم دیگه پیشش برم، اما خواهرم اونقدر دلیل تراشید و ازش تعریف کرد ، که گفتم خب ایراد نداره ، اما خیلی روی اعتماد به نفسم تاثیر بدی گذاشته. از طرفی حرفهای بقیه هم هست و خیلی مسائل دیگه و البه نیاز خودم.
حتی اگر در مورد احسام ب دوستام حرف بزنم، یا تماسی داشته باشم، خانواده ام خیلی زوم میکنن و بهم میگن آدم ساده ایم. نمیدونم والا. وقتی هم با خودشون مشورت میکنم و حرف میزنم، به میگن عجولم و ...........:302: