اختلاف من با شوهرم ( بی مسئولیت و قدرناشناس است ، چه کنم )
:302:با سلام اول کمی درباره خودم بگم من 5 ساله ازدواج کردم یک کودک یک ساله دارم کارمند هستم همسرم شغل ازادداره(بادرآمد کم) من از نظر تحصیلی خیلی از اون بالاترم من و همسرم با پولهایی که من جمع کردم و پول طلاهام و وامهایی (که تمام اقساطش رو من پرداخت میکنم)تصمیم گرفتیم یه خونه بخریم ولی حالا همسرم اصلا توجهی به این مساله نداره و حتی به جای قدردانی (به خدابرای خودم هیچی نمیخرم و تمام حقوقم رو پس انداز میکنم تا قسط بدیم) میگه زندگی داریم میکنیم و تو ناشکری و باید بری خونه بابات زندگی کنی تا قدر این زندگی رو بدونی و.... تازگیها هم خیلیییی نسبت به من بی اهمیت شده از دیروز که حرفمون شده صلا نه بامن حرف میزنه نه زنگ میزنه و.... خیلی بی مسولیته یکبار هم که قسط واممون عقب افتاده بود برگشت بهم گفت شوهر خواهر من ضامن وامه زود باش برو قسطتتو بده دیروز هم که میگم ما این همه تلاش میکنیم که یه خونه مستقل داشته باشیم میگه به من چه میخوای تلاش نکن خیلی ناراحتم به خدا تا ساعت چند تو اداره میمونم ولی آخرش خیلی قدرنشناسه خیلی هم بی اهمیت انگار نه انگار ما زن و بچش هستیم از دیروز هم من اومدم خونه مامنم اینا(چون جمعه بود )عصر هم نیومد دنبال ما.
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
سلام خاله جون
خوبی؟
الهی بمیرم که ما زنها از روی عشق چه کارهایی که نمیکنیم و به جاش قلبمون شکسته میشه و توهیم میشنویم
من نمیخوام بگم چکار کنی ولی خود من با شوهرم سر مسائل مالی مشکل داشتیم، حال شوهرت که دستش تنگه، شوهر من اوضاع مالیش بد نیست و بهم میگفت برو سر کار خرجتو در بیار ، میدونی چه ضربه ای هست برای یه زن؟ تازه من اصلا حقوقمو به رخش نمیکشیدم و تازه همیشه تو خرج کردم بی دریغ بودم ولی با این حرفش دیگه دلم نمیخواست براش کاری بکنم
خیلی به این در و اون در زدم درست نشد تا اینکه از امسال نرفتم سرکار، اولش سخت بود ولی حالا دیگه حداقل باورش شده که خرج و مخارجم بااونه و من وظیفه ای ندارم و تا حالا هم لطف کردم ، البته خودش اینطوری میخواست و منم کاری کردم که دلم نمیخواست
به نظرم تو هم اگه میتونی یه مدت سرکار نرو، بزار بفهمه که اونه که باید قدر این زندگی روبدونه، بزار قسطها عقب بیفته خدا رو شکر ضامنم که فامیل شوهرته، بزار جلوی حقوقشو ببندن و ....
بزار شوهرت بفهمه اگه جلوی حقوق فامیلشونو ببندن همه میان میگم مرد زندگی بیا قسط بده نه اینکه زن برو کار کن بیا قسط بده
میتونی از محل کارت مرخصی بدون حقوق بگیری، بگو باید بری دنبال یه سری کارای پزشکی یه جوری نرمشون کن
یک ماه بشین تو خونه و به شوهرت بگو تعدیل نیرو داشتن و ازت خواستن بری
بزار سنگینی بار زندگی و لطفهای تو رو کاملا درک کنه
البته نظر شخصیمه
امیدوارم با کمک دوستان مشکلت حل بشه
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
سلام خاله جون خوبی؟
خیلی از ما خانومای شاغل با این مشکل مواجه ایم مخصوصا خانومای تازه متاهل که با هدف کمک به همسرشون و پیشبرد زندگی کمک مالی میکنن و اقایونی که در مقابل دیگه این تزو ندارن که من مـــــــــــردم به پول زنم احتیاج ندارم:311:
کاش کارشناسا یه کمک درست حسابی تو این زمینه ارائه بدن که حسابی نیازمندیم
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
سلام خاله جون میشه راجع به مشکلت با شوهرت بیشتر توضیح بدی.مخصوصا راجع به روابطتون.مشکل دیگه ای باهاش نداری؟به اندازه کافی با هم صمیمی و گرم هستید؟تاپیش از این اصلا توی مخارج خونه و بچه مایه میذاشته؟ایا شده تابحال به خاطر کارهایی که براش کردین سرش منت بذارین؟
فکر میکنی بی اهمیتی که ازش صحبت کردی دلیلی غیر از این مسائل داره یانه؟خوشحال میشم که به این سوالها جواب بدی و بتونم کمک هر چند کوچیکی بهت کنم.
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
خیلی متشکر از راهنماییتون ولی من این کارو با هزار زحمت به دست اوردم (من پیمانی هستم و از طریق ازمون جذب شدم)تازه اگه مرخصی بدون حقوق هم بگیرم خودم با مشکل مواجه میشم چون درامد همسرم اونقدی نیست که کفاف هزینه هامون مخضصوصا بچه رو بکنه میدونین از چی دلم گرفتست از اینکه هم توهین میکنه هم قدرنشناسه هم بی مسئولیت تازگیها هم سر همچی بیخودی داد میزنه سرم حتی تو جمع به خدا انقد خجالت میکشم دیروز هم هی مادرم میگفت چرا شوهرت نمیاد ولی من همش بهونه میگرفتم به خدا اگه بچه نداشتم ازش جدا میشدم. دلم بر بچم خیلی میسوزه. شوهرم قبلا که من خانه دار بودم تا حد امکان هزینه میکرد ولی الان در مقایسه با گذشته نه درحالیکه که من هم الان کمک خرجم روابطمون قبلاها خیلی خوب بو ولی تازگیها نزدیک شش هفت ماه خیلی فرق کرده تو خپجمع احترامم نگه نمیداره دیگه عشق گذشته تو وجودش نیست اینم بگم که من و شوهرم باهم تفاوت سنی زیادی داریم15 سال
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
عزیزم همونطور که خودت میگی در گذشته که شاغل نبودی شوهرت در حد توانش براتون تلاش میکرد و مایه میذاشت.اما متاسفانه اکثر ما خانمها فقط با این تفکر میریم سر کار که به محض اینکه درآمدی داشتیم اونو صرف زندگی و رفاه بیشتر خونوادمون کنیم.این خوبه و درسته اما اگه تفکرمون صرفا همین باشه به همین جایی میرسیم که من،شما وخیلی از زنای شاغل دیگه رسیدن.یه زن شاغل باید و باید قبل اینکه تصمییم به اشتغال بگیره همه جوانب امر رو بسنجه برای در آمدش با سیاست و تدبیر راه خرج کردن پیدا کنه و قبل هر مساعدت مالی برای خانوادش بدون دخالت احساسات صرف اینو در نظر بگیره که آیا این کمک به غیر از بهبود وضعیت مالی میتونه باری رو که قراره یه زندگی به دوش مردش بذاره انقدر سبک کنه که کم کم دیگه اون مرد هیچ باری رو حس نکنه و به جای اینکه یه سرویس دهنده توی این زمینه باشه به یه سرویس گیرنده ی بی مسئولیت تبدیل بشه.
به نظرم اون برخوردها و عکس العملهای یه زن در ابتدای این راه نقش تعیین کننده ای رو ایفا میکنه.اما حالا من و شمایی که اون مرحله بدون توجه وبا دلسوزی محض گذروندیم باید چه کار کنیم من تجربه خودم رو که اخیرا با صبر و حوصله زززیاد دارره ببه نتیجه میرسه برات میگم:
وقتی ما به این وضعیت بی مسئولیتی مردهامون میرسیم کم کم دلگرمی و محبتمون بهشون از دست میره یا دست کم کمرنگ میشه.بعد میشینیم با خودمون یه سری حرفهای تکراری که همش شکایت از این وضعه میزنیم.با کوچکترین کاری که میکنیم برای زندگیمون احساس اجهاف از طرف مقابل بهمون دست میده .حس میکنیم که طرف مقابل داره نسبت به ما زرنگی میکنه و از این حرفها.کم کم تحملمون کم میشه و زودرنج و عصبی میشیم با کوچکتری چیزهه به گریه یا عصبانیت و خشم میرسیم.هر وقت هم که میخواهیم با همسرمون راجع به این مسئله حرف بزنیم بین دعواها و جر و بحثهامون اونم با زبون کنایه وبا منت کارهامون وبه رخ کشیدنشونه.با اینکه همه این کارها رو بخاطر علاقمون به زندگی و شوهرمون انجام میدیم اما دیگه اون حس و محبت سابق رو بهشون نداریم و این مسئله فاصله هامومون رو بدتر میکنه.تا اینجا اگه خسته نشده باشی شرایطمون رو توضیح دادم جاهایی که این مشکل پاش به حریمهای دیگر زندگیمون باز میشه.توی پست بعدی راه حل خودمو برات میگم.
روش من این بوده که مدتی تصمیم گرفتم بدون قطع کردن کمکهای مالی و فقط با تعدیل اونها تا جای ممکن تنشهای بینمون رو کم کنم و فقط و فقط یه مدت تمرکزم رو روی ارتباط کلامی درست و محبت کردن به شوهرم بگذارم .این مشکل رو به دوستانه ترین و صادقانه ترین شکل ممکن باهاش مطرح کنم.وقت بیشتری رو باهاش بگذرونم و اعتماد به نفسش رو با گفتن تواناییها و نقاط قوت شخصیتش بالا ببرم.و یه جورایی بدون اینکه بفهمه ازش تو ذهن خودش یه مرد توانا بسازم.بعد که کم کم آماده شد یا به قول ما خانمها درست وحسابی پختتمش با همون زبان نرم و ارتباط سرشار از مهر و محبت خیلی آهسته و بی سر و صدا توی یه دوره زمانی نسبتا طولانی یکی یکی تمام اون بارهایی رو که خودم یه روز با بی تدبیری به دوش گرفته بودم یه جوری رو شونه های اون گذاشتم که خودشم از انجامشون لذت میبرد و باورش شده بود که عدم انجام اونها اون اقتدار مردانشو خدشه دار میکنه.عزیزم به شوهرت پول نده عزت و اقتدار و احترام بده .بهش حس مرد بودن بده و اونوقت ازش مردانگی ببین.خوب معلومه که وقتی ما زنها بخواهیم نقشهای شوهرمون رو با دلسوزیهای بی مورد ازش بگیریم اونه که به ما تکیه میکنه.به خدا اکثر اشتباهات ما خانمها تو رابطه با شوهرمون همینه که چون میبینیم اون کم میذاره به جای اینکه تشویقش کنیم ، بهش نشون بدیم که با توجه به تواناییها و داشته هاش میتونه از پسش بر بیاد خودمون دست به کار میشیم و میخواهیم ثابت کنیم که ما هم از پسش برمی آییم.برات آرزوی موفقیت میکنم شاید راهکارم کمی کلی بود اما میدونم که تو تواناییت زیاده و میتونی بهتر از من از به نتیجه برسی.
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
سلام
مردها دوست دارن هميشه قدرت نمايي كنن و وقتي احساس كنند كه قدرت رو از دست دادند واكنش نشون ميدن شوهر شما درامدش كمتر از شماست و قدرتش از دست داده و همش تو ذهنش تجسم ميكنه كه مردم ميگن اين زنش كه داره زندگيش ميچرخونه پس بايد طوري رفتار كني كه شوهرت دوباره قدرت رو به دست بگيره اون ديگه دست سياست خودت بايد طوري رفتار نكني كه فك نكنه داري منت ميزاري سرش.من خودم شاغلم ولي هميشه پول تو جيبيم از شوهرم ميگيرم و حقوقم به حساب شوهرم ميريزم و حساب جدا ندارم و هنوز قدرت مالي در دست شوهرم چون مردها رو ميشناسم.تا حالا هم مشكلي ندارم و راضي هستم.كمي سياست لازم عزيزم مردها خيلي خيلي خيلي حساس هستند
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
به نظر من مشكل اينجاست وقتي خانوما شاغل ميشن سيل منتهاست كه به سمت همسرشون روانه ميشه شوهر احساس كوچك بدن و عدم اقتدار مردانه ميكنه با پرخاشگري و بي محلي سعي در جبران ميكنه ميخواد به شكلي مردونگيشو نشون بده بيشتر به حرفايي كه بين خودتو شوهرت رد و بدل ميشه فكر كن ببين رنگي لز منت و اينكه من درامدم بيشتر تو بهتنهايي نميتوني درامد تو كفاف نميده درش نبوده؟ همه اين جملات حس بيلياقتي رو به شوهرتون ميده دائم بهش پيام ميدين تو مرد نيستي تو نميتوني تو تو تو و 10000 موج منفي ديگه كه شخصيتشو خورد ميكنه و خودشو در برابر شما كم ميبينه با دعوا و اين تيپ برخوردها ميخواد شما را بياره پايين خودش بالا بره
مثل قانون سوم نيوتن عمل و عكس العمله
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
سلام
ابتدا این تنش ها را از زندگیتان بیرون کنید و به هیچ وجه حتی اسم جدایی را نیاورید زندگی بعد از ان هم برای خودش سختیهای با شدت بیشتری دارد...
اگر الان هم در خانه مادرت هستی بهتر است با شوهرت تماس بگیری و بگویی که دلت برایش تنگ شده و نیاز داری به خانه و به اغوش گرمش برگردی و همچنان نیاز به حمایت همه جانبه او داری !
احیانا شوهرت با سرکار رفتن شما هراز گاهی مخالفت نمی کند ؟
در اکثریت موارد به عینه دیدم که در این جور موافع مردان نسبت به زنان حساستر می شوند و کم کم بد خلقی های آنان شروع می شود و اگر ادامه بیابد زندگی به تباهی کشیده می شود ....مگر اینکه زنان با سیاست بهتری رفتار نمایند و همچنان ریاست را به دست مردان بسپارند و اعتماد بنفس انان را (با پول درآوردن خودشان مخصوصا مواقعی که پول بیشتری در می آورند) از بین نبرند و طوری رفتار کنند که همچنان به حضور مرد در خانه نیاز است !
مردها اغلب دوست دارند رییس باشند و ریاست کنند و مهمتر زنان باید این ریاست را به خوبی بپذیرند و با بها دادن به ان زندگی را به کام خودشان کند یعنی این خصلت مردانه را دوست داشته باشند!
پس اگر هم کار می کنید او را برتر از خود بدانید !
RE: اختلاف من با شوهرم خواهششش میکنم کمکم کنید
با سلام،
پیشنهاد می دهم که پست های آقای sci در این تاپیک رو مطالعه کنید: کلیک کنید.
موفق باشید.