زندگی اجباری من و شوهرم به خاطر بچه ها
بارها و بارها از خونه رفتم اما کجا؟منکه جایی ندارم واسه موندن پدر و مادرم سالهاست مردن منم و 3 تا خواهر دیگه که به اونا هم نمیشه پناه برد. جواد رو دوست دارم یعنی شاید عاشقش هم باشم اما اون بی احساسه سرده . همه ی احساسات و عشق و علاقش رو صرف 15 سال زندگی قبلی با همسری که بهش خیانت کرده بود. کرده و حالا واسه من هیچی نداره جز خستگی و خواب الودگی و یا چشم چرانی زنها و دخترای خوشگل. ما با هم زمین تا اسمون تفاوت داریم من متعصب و وفادار -اون بیعار و بیوفا - من زن زندگی و خانواده دوست اما اون اهل دوست بازی و زندگی مجردی.چه کار کنم
RE: زندگی اجباری من و شوهرم به خاطر بچه ها
سلام مامان خانوم!!
خوش اومدی به همدردی!!
آنچه از مشکلت برامون گفتی، خیلی کلی بود!
مثلاهمسرت بی عاره! خب این یعنی چی چند تا مثال برامون بزن...
بیشتر از خودت و زندگیت بگو... چند سالته، همسرتون چطور؟ شغلشون تحصیلات شما... چیزایی که بتونه به کارشناس ها برای کمک بیشتر بهت کمک کنه...
راستی گفتی که عاشق همسرتی... این عالیه... بگو چه خصوصیات خوبی داره که تو رو عاشق کرده...
فکر میکنی چرا اون نقطه ضعف هایی که گفتی رو داره؟
بیشتر توضیح بده
منتظریم:72:
RE: زندگی اجباری من و شوهرم به خاطر بچه ها
سلام مامان خوب دوقلوها
عزیزم برای اینکه دوستامون اینجا بتونن شما رو بهتر راهنمایی کنن، همون تاپیک " اختلاف با شوهرم" رو ادامه بده.
وقتی که موضوع واحدی داری، تاپیک جداگانه ای باز نکن. دوستامون گیج میشن. همون تاپیک رو ادامه بده.
اینهمه هم پریشان و دلگیر نباش. انشالله با کمک بچه های همدرد، میتونی مشکلاتتو حل کنی. خدانگهدار
RE: زندگی اجباری من و شوهرم به خاطر بچه ها
سلام
به خدا تو كار خدا موندم به زن و شوهرهايي كه مشكل دارن فرشته هايي كوچولو ميده كه اينجوري در دست پدر و مادرهايي باشن كه فقط محيطي پر تنش براشون درست ميكنن.
شما كه با شوهرت اختلاف داشتي چرا بچه دار شدي آخه اين كوچولوها چه كناهي دارن تو را به خدا سعي كن زندگيت سامان بدي قدرشون بدون
من و شوهرم بچه دار نميشيم قدر نعمتي كه خدا بهت داده بدون اينا امانت خدا هستند