سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
مدت یک سال با پسری در ارتباط هستم که در این مدت یک رابطه ی عاطفی نزدیک بهم داریم اما به دلیل فاصله ی مکانی دور که داشتیم فقط چند بار باهم ملاقات حضوری داشتیم. در این مدت با شناختی که من پیدا کردم ایشون پسر خوبی هستن و معیارهای من از فردی که دوست داشتم دارن.ایشون یک بار همراه خانواده برای آشنایی اومدن منزل ما اما بعد از اون اتفاقاتی افتاد که باعث شد ایشون مدتی با یک نفر دیگه ارتباط چت برقرار کنن و توی این مدت ما باهم کاملا ارتباطو قطع کردیم و من ضربه سختی خوردم! دوباره ایشون برگشتن و کاملا پشیمون شده بود از کارش و قبول کرد اشتباهشو و سعی در جبرانش داشت.در این بین من خواستگارای زیادی داشتم که هرکدوم رو به یک بهانه رد میکردم چون احساسم اینجا درگیر بود اصلا بهشون فکر نمیکردم تا اینکه یکی از اقوام که موقعیت و شرایط خوبی داره و از نظر خانوادم مورد تایید هست به خواستگاریم میخواد بیاد و خیلی پافشاری داره اما من به جز صحبت معمولی هیچ شناختی ازشون ندارم و اونم شهر دیگه زندگی میکنه
الان تکلیفم توی این رابطه مشخص نیست و هرچقدر تلاش میکنیم خانواده ها قدم جلو نمیزارن و میگن شناخت نداریم از طرفی شرایط ایشون هنوز اونقدر کامل نیست از طرفی احساسم توی این رابطه سخت درگیره جوری که وقتی به تمام شدنش فکر میکنم فقط گریه میکنم و نمیدونم باید چکار کنم با این سر در گمی
ممنون میشم از راهنماییتون
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
سلام
درگيري احساسي,وقتي احساس درگير ميشه خودت ميدوني كه عقل و منطق ديگه از كار ميفته
ميدونم احساست و خاطره هات دارن اذيتت ميكنن اما يه مدت تحمل كن و بدون اين رابطه نتيجه عقلاني نداره,با خودت كنار بيا و روي خواستگارها بيشتر فكر كن
خودت ميگي شرايطشو نداره پس تمومش كن,به نظر خانواده ات احترام بزار و خودتو قويتر كن
ميدونم خيلي سخته اما اول احساستو متعادل كن و خودتو ازين بازي احساس بكش بيرون
بهتر كه شدي روي خواستگارهات به طور منطقي فكر كن اما اين راه فرار نباشه واسه فراموشي نفر قبل
اون ادم به هيچ وجه گزينه مناسبي براي تو نيست و زود پشيمون ميشي,الان توي ماجرايي و نميتوني خوب فكر كني
پيشنهاد ميكنم يه گشتي هم توي تالار بزني فكرتو بازتر ميكنه
راجع به معيارهات و ازدواجت خيلي اگاهتر ميشي
باور كن زمان خيلي مسايلو حل ميكنه
صبور باش و سختيشو تحمل كن
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
چقدر نامفهوم حرف میزنی شیماخانوم!
یعنی چی که اومدن خونتون با خونوادش، بعد الان یه مسائلی پیش اومده که الان داره با یه دختر دیگه چت میکنه؟!
چند سالته؟
چند سالشه؟
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گوشت تلخ
چقدر نامفهوم حرف میزنی شیماخانوم!
یعنی چی که اومدن خونتون با خونوادش، بعد الان یه مسائلی پیش اومده که الان داره با یه دختر دیگه چت میکنه؟!
چند سالته؟
چند سالشه؟
به همراه خانوادشون برای تحقیقات اومدن شهر ما و بعد برای آشنایی نزدیک و دیدن یک جلسه اومدن خونه ی ما که فقط برای معارفه بود
بعد اون شب یه سری بحث ها بین خودمون دوتا پیش اومد که بیشتر بخاطر
تصمیم درمورد جاییکه میخوایم زندگی کنیم (شهر ما یا اونا)
که فشار این بحث ها و از طرف دیگه خواستگارایی که برای من میومد باعث شده بود
که ایشون اونجوری که خودش میگفت آرامش نداشت و خسته شده بود
که باعث شده بود پیش یه نفر دیگه دردودل کنه و بینشون رابطه احساسی بوجود اومده
که البته خیلی زود خودش متوجه شد که تو اون مدت(یک ماه) چه اشتباهی مرتکب شد
هردومون 25 سالمون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاشي
سلام
درگيري احساسي,وقتي احساس درگير ميشه خودت ميدوني كه عقل و منطق ديگه از كار ميفته
ميدونم احساست و خاطره هات دارن اذيتت ميكنن اما يه مدت تحمل كن و بدون اين رابطه نتيجه عقلاني نداره,با خودت كنار بيا و روي خواستگارها بيشتر فكر كن
خودت ميگي شرايطشو نداره پس تمومش كن,به نظر خانواده ات احترام بزار و خودتو قويتر كن
ميدونم خيلي سخته اما اول احساستو متعادل كن و خودتو ازين بازي احساس بكش بيرون
بهتر كه شدي روي خواستگارهات به طور منطقي فكر كن اما اين راه فرار نباشه واسه فراموشي نفر قبل
اون ادم به هيچ وجه گزينه مناسبي براي تو نيست و زود پشيمون ميشي,الان توي ماجرايي و نميتوني خوب فكر كني
پيشنهاد ميكنم يه گشتي هم توي تالار بزني فكرتو بازتر ميكنه
راجع به معيارهات و ازدواجت خيلي اگاهتر ميشي
باور كن زمان خيلي مسايلو حل ميكنه
صبور باش و سختيشو تحمل كن
ممنون از توجهتون
من اولین تجربه ی زندگیم بود که با پسری وارد رابطه عاطفی شدم
نمیدونم تا چه حد غیر منطقی بود اما چیزی که حس میکردم
اینکه خیلی معیارهامون و اخلاق هامون بهم میخورد و دوست داشتیم
هرچند که این شناخت هنوز به طور کامل نبود چون ما تو محیط نت آشنا شدیم
فراموش کردنش هم برای من سخته و بای اون خیلی سخت تر چون اون
خیلی بیشتر از من به ادامه ی این رابطه امیدوار و از من فرصت میخواد
و میگه بعد از من دیگه نمیخواد کسی تو زندگیش باشه که این حفهاش بیشتر منو ناراحت میکنه
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
عزيزم
شناختت درست و كامل نيست فقط وابسته شدي و اين وابستگي بده
اگه اصرار به ادامه داره حتما و حتما از طريق خونواده هاتون پيش بريد,اونجوري حداقل اينهمه ازار نميبيني و يه نتيجه اي ميگيري
وقتي ميگي اولين تجربه ات بوده مطمينا احساس پاكت درگير شده
اما متاسفانه اين نوع اشنايي ها يه كم بد جا افتاده و حتما اثرشو تو زندگي اينده ات ميزاره
اصرار اون اگه درست و اصولي باشه حتما از طريق خونواده اش پيش ميرفت و اونارو راضي ميكرد
اون فعلا ميخواد تورو داشته باشه اما زندگي اين نيست
باور كن يه ازدواج درست و اصولي هزاران برابر احساس زيبا نه در گير مياره ,چيزيكه بهت ارامش ميده
صبر كن ,بازم ميگم صبور باش
باور كن خوندن مشكلات مشابه و زندگياي ديگران چشمتو باز ميكنه
خوشبخت يا خداي نكرده بدبختي كسي اينجا به كس ديگه اسيبي نميزنه
اما لطفا بخاطر خودت احساسي جلو نرو
يه كم دقيقتر باش دوستم:72:
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
دوستی اصلا تعهد آور نیست. الان باید هر دو نفر را بدور از احساسات و با عینک عقل بررسی کنید(با کمک خانوادتون) بعد کیس بهتر را انتخاب کنید.
در ضمن دوری شهرها در مورد اول مساله بسیار مشکل سازیه راحت از کنارش نگذرید. هر دو را بررسی کرده و منطقی به یکی پاسخ دهید و عاشقانه در کنار او زندگی کنید، :310:
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
خب من اصلا نمیتونم به کسی دیگه فکر کنم وکسی رو جای اون بیارم توی زندگیم
تااحالا خیلی کیس های دیگه داشتم ولی همه رو به یک بهانه ای رد کردم
اصلا نمیدونم باید چجوری خودمو راضی کنم و با اون کنار بیام که جدا شیم
چون اون قبل از من هم یک رابطه داشته که شکست خورده و خیلی ضربه خورد
و خودش میگه اگه من برم بازم به همون روزای بدش برمیگرده
اون خواستگارم هم که فامیلمون هست شهر دور هست ولی خانوادم میگن ما روی اونا شناخت داریم و شرایطش بهتره در صورتی که ایشون هنوز کار نداره
خیلی احتیاج به راهنمایی دارم واقعا خسته شدم
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
شیما خانوم عزیزم سلام ..
خانومی چرا انقد بیتابی میکنی ؟ یه مروری کنیم رو حرفای خودت ..
شما و دوست محترمتون توی نت آشنا شدین .. و چون به مشکل خوردین ایشون یه رابطه ی یه ماهه با کسی باز هم توی نت پیدا کردن ..
۲ تا مسئله وجود داره .. آیا این دوستی های نتی برای ایشون عادت هست ؟ یعنی ممکنه بعد از ازدواج باز هم این خطا رو تکرار کنن ؟ و مسئله ی دوم اینکه ایشون با اولین مشکل شونه خالی کردن و پناه بردن به یه نفر دیگه .. در مقابل مشکلات بزرگتر چه تضمینی هست که عکس العمل بدتری از خودشون نشون ندن ؟!؟
تو علاقه ی شما نسبت به ایشون شکی نیست .. ولی فکر نمیکنی یکم عجولانه داری تصمیم میگیری؟ و اینکه از علاقه ش به خودت مطمئنی ؟ ایشون اگه تنها کیس مورد نظرش شما بودی و بعد شما نمیتونست زندگی کنه هیچ وقت با کس دیگه ای رابطه ی احساسی برقرار نمیکرد !!
بیشتر فکر کن عزیزم .
:72:
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
سلام.من یه مشکلی دارم.ممنون میشم اگه کسی بتونه راهنماییم کنه
من 3 سال با یه دختری دوست بودم.دختره دیگه از شورو مزه درش آورده بود.بد دهن بود،فوهش مسداد،بدترین حرفا،با منو خانوادم.من ازش سرد شدم.بهم زدیم.5ماه.شنیدم که خیلی اذیت بوده،گریه افسردگی.تصمیم گرفتم یه فرصت دیگه بهش بدم.بازم نشد.تازه با این وجود حق طلاق و 1000تا سکه مهریه میخواست،رو مادرمم خیلی حساس بود.میگفت نباید خانوادتو دوست داشته باشی...من الان گیجم.یکی کمکم کنه.ازدواج ما با این شرایط آینده داره یا نه.دختره 8 ماهم از من بزرگتره
RE: سردرگمی و درگیری فکری در یک رابطه
اندی عزیز سلام
به همدردی خوش آمدی
برای مشکلت یک تاپیک مجزا باز کن تا کارشناسان راهنماییت کنن
کافیه که روی موضوع جدید کلیک کنی
موفق باشی