دلسرد شدن از شوهرم بعد از عقد

من دانشجوی کارشناسی ارشد همستم 6 ماه پیش با روش سنتی آقایی به خواستگاری من آمدند دوره ی آشنایی ما حدود 3 ماه طول کشید درحین این آشنایی ایشان در مورد کارشان و شرایط زندگی خودشان واقعیت ها را نگفتند نمی گویم دروغ گفت نه همه چیز یا حداقل چیز هایی که لازم بود را نگفتند. با وجود پرسش های زیاد و پی گیری مکرر من واقعیت ها ر ا در مورد کارشون تحصیلتاتشون و موقعیت اقتصادی شون بهم نگفتند.بعد از 3 ماه آشنایی ما با هم عقد کردیم که تازه یه سری مسائل در مورد شغلشون در مورد موقعیت اقتصادی شون و ....متوجه شدم که اگر این مساول را قبل از عقد متوجه می شدم هیچ وقت حاضر به ازدواج با ایشان نمی شدم.از طرفی با این شرایط موجود و اینکه ایشون تحصیلاتشون از من پایین تر (فوق دیپلم )و نه تکلیف کارشون مشخصه و نه هیچ چیز دچار پشیمونی از تصمیمم شدم و حتی بحدی رسیده که فکر می کنم شوهری که من می خواستم ایشون نیستند در واقع ایشون هیچ یک از شرایطی که من برای همسر آینده ی خودم در نظر داشتن را ندارند.و به تنفر از ایشون رسیدم.حالا از حق نگذریم ایشون اخلاق خوبی دارند خونواده ی عالی دارند ولی فکر می کنم با وجود خوبی های ایشون باز هم هیچ علاقه ای به ایشون ندارم .خواهش می کنم کمک کنید تا از این دوگانگی نجات پیدا کنم [/size]و تصمیم درست در مورد زندگیم بگیرم/

سلام دوست عزیز

میشه بگی راجب چه چیزها به شما دروغ گفته .

و شما چه معیارهای برای زندگی داشتی که دراین آقا ندید.

شما که عرض کردید 3 ماه نامزد بودید وتحقیق کردید ومتوجه شدید که حرفایی زده صحت ندارد پس چرا تن به ازدواج دادی که حالا پشیمان بشی.

نکنه دنبال چیزه دیگری بودی که بعداز عقد بتونی بگیری.؟؟؟؟:324:

من 3 ماه نامزد نبودم آشنایی ما در حد 2 بار رو در رو صحبت کردن و دو ماه تلفنی حرف زدن بود که آن هم خیلی محدود بود.اینکه راجب چی دروغ گفتن:در مورد تحصیلات ایشان لیسانس نبودند ولی گفتند لسیانس دارند.بعد در مورد کاردروغ نگفتن ولی واقعیت را پنهان کردند.گفتند که در شرکتی کار در شهر دیگری می کنند که قرار است نمایندگی این شرکت یا یک شعبه از این شرکت به محل سکونت من بیاورند(ما همشهری هستیم)که حالا متوجه شدم اصلا نمایندگی شرکت در کار نیست و ایشان به عنوان بازار یاب این شرکت به شهر محل سکونت ما می آیند که با این بازار یابی آن حقوقی که قبلا گفتن را هم نمی گیرند.از طرفی دیگر گفتن خونه و ماشین دارن که بعدا متوجه شدم ماشین با پدرشان شریکی هستند و خونه ای در کار نیست فقط ایشان ثبت نام برای خانه های مسکن مهر دارند.معیار من داشتن اخلاق خوب راستگویی و ایمان فرد مقابلم و یک کار مناسب حالا نه با حقوق آنچنانی فقط همین قدر که مطمئن باشم در حد متوسط زندگی من تامین است.و اختلاف سطح تحصیلاتی را نمی پسندم چون فکر می کنم باعث مشکل می شود.

دروغ گفتن و پنهان کاری یک مسئله دیگه هست که شاید نشه به این راحتی ازش عبور کرد ولی از لحاظ مادی و شغلی و تحصیلی به نظر من سختگیری کار خوبی نیست .

ممنون از راهنماییتون ولی شاید برام اهمیت داشتن ( بیشتر شغل) ولی سخنتگیری نکردم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عفی

من 3 ماه نامزد نبودم آشنایی ما در حد 2 بار رو در رو صحبت کردن و دو ماه تلفنی حرف زدن بود که آن هم خیلی محدود بود.اینکه راجب چی دروغ گفتن:در مورد تحصیلات ایشان لیسانس نبودند ولی گفتند لسیانس دارند.بعد در مورد کاردروغ نگفتن ولی واقعیت را پنهان کردند.گفتند که در شرکتی کار در شهر دیگری می کنند که قرار است نمایندگی این شرکت یا یک شعبه از این شرکت به محل سکونت من بیاورند(ما همشهری هستیم)که حالا متوجه شدم اصلا نمایندگی شرکت در کار نیست و ایشان به عنوان بازار یاب این شرکت به شهر محل سکونت ما می آیند که با این بازار یابی آن حقوقی که قبلا گفتن را هم نمی گیرند.از طرفی دیگر گفتن خونه و ماشین دارن که بعدا متوجه شدم ماشین با پدرشان شریکی هستند و خونه ای در کار نیست فقط ایشان ثبت نام برای خانه های مسکن مهر دارند.معیار من داشتن اخلاق خوب راستگویی و ایمان فرد مقابلم و یک کار مناسب حالا نه با حقوق آنچنانی فقط همین قدر که مطمئن باشم در حد متوسط زندگی من تامین است.و اختلاف سطح تحصیلاتی را نمی پسندم چون فکر می کنم باعث مشکل می شود.

---

همسرشما شاید نشه گفت دروغ گفته.یه جورای در ذهنشان آینده رو پیش بینی کردن که در کار بازاریابی ودر آخر نمایندگیه اون شرکت رو میگیرن. یه جورای در تخیلاتش غرق بوده.

ماشینم که دورغ نگفته خوب شراکت خریده ومیتونه سهم پدرش رو بخره وماشین مال خودش بشه.

منزل هم همینطور که در آیند میبیند صاحب خانه میشه .وهمون میشه که صاحب منزل میباشد.

همسر شما فقط نوع بیانش رو پیشاپیش نتیجه گرفته به شما گفتند.وشما میگید دروغ گفته.

شما اگر کمی صبر کنید همه حرفهایی که زده به راست گویی تبدیل میشود.

کمی صبر کنید.اگر اخلاق خوبی داره وانسان احل زندگی هست وآینده نگر .بخاطر این مسایل اول زندگی با جدایی و مهره طلاق درشناسنامه آیندتون رو خراب نکنید.

این آقا برای بدست آوردن شما وطرز فکری که آینده رو پیش بینی کرده به شما واقعیت رو نگفته.

تحصیلاتم که عرض کردید براتون ملاک نیست.

دختر جان من مجبورم برای راهنمئی تو بگویم که شغل من هم وکالت دادگستری است وهم برای راه یابی به علت وعلل اینهمه طلاق رشته روانشناسی ومشاوره را بخوانم .در خصوص مورد شما هردو مورد حقوقی وروانی موجود است پیشنهاد میشود که با یک مشاور ویک وکیل مشورت کنید اگر درست تفهیم شوند پیشنهای د به جدائی میدهند پرونده های بسیاری در این رابطه دیده ام که با شرایط خیلی بد تری ناچار به متارکه شده اند مگر استثنا که ایمان مذهبی
است

دوست عزیز سخت نگیر ، یکی از دوستان درست گفتند ایشون تخیلاتشون رو بیان کردند و آینده ای که برای خودشون تصور میکردن که بعد ازدواج محقق خواهد شد ...
من هم تو مدت زمان آشنایی با همسرم که سنتی بود و باهم تلفنی صحبت میکردیم سوالاتی که من میپرسیدم جوری جواب میداد که من نه نگم و باب میل من باشه و اون خود تخیلی و تصوری که از خودش در آینده داشت رو تو پاسخ ها میگفت ...
مثلا میگفت اگه از کسی دلخور باشه منطقی باهاش صحبت میکنه در حالی که وقتی ناراحت باشه خیلی عصبانی میشه و یا سکوت میکنه یا هرچی به دهنش میاد میگه و طرف رو بدجوری ضایع میکنه .خودشم قبول داره رفتار اشتباهیه و اونجوری که دوست داشته باشه به من توضیح میداده و نمیتونه خود واقعی شو طبق تصوراتش تغییر بده .
این میشه که تا یه مدت زن وشوهر باهم دعوا دارن و فکر میکنن همسرشون اونی نیست که گفته ...
سخت نگیر بعد یه مدت باهم سازگار میشید .
منو شوهرمم اوایل همینجوری بودیم اما الان خداروشکر بهتر باهم کنار میایم و تفاوت هامونو درک می کنیم .