کمکم کنید از سر کار رفتن می ترسم
سلام دوستان من 28 سالمه و از فروردین که ازدواج کردم تهران زندگی می کنم.مشکلی که الان دارم مربوط به سرکار رفتنمه باور کنید خجالت می کشم که اینارو می نویسم ولی واقعیت اینه که من از سر کار رفتن می ترسم زمانیکه شهرستان بودم پیش پدرم کار می کردم در واقع همه چی دست خودم بود و مشکلی نداشتم ولی الان می ترسم: 1 _کاری بلد نباشم چون مرتبط با رشتم کاری گیرم نمیاد 2 _همکارام آدمای خوبی نباشن
3 _نتونم مثل قبل به خانوادم سر بزنم 4 _ظرفیت اینو نداشته باشم که هم بیرون کار کنم هم به خودمو خونم برسم
البته از وقتی ازدواج کردم پدرم حقوقمو بهم می ده اما اگه سرکار برم بیشترگیرم میاد که خیلی میتونه کمکمون باشه. از طرفیم چون از صبح تا غروب خونه تنهام همسرم اصرار داره که برم سر کار البته به هیچ عنوان بهم تحمیل نمی کنه.
ترو خدا بگین چی کار کنم چطور با این ترسام مقابله کنم.
اگه چیز دیگه ای لازمه که بدونید بهم بگید
ممنونم
RE: کمکم کنید از سر کار رفتن می ترسم
سلام دوست عزیز
من نظرم اینه برای مدتی آزمایش بری سر کار ببین از پسش برمیای یا نه.
شما از کار ترس ندارید. استرس دارید که بتونید به خوبی از پسش بربیاید یا نه.
شما به گفته خودتون پیش پدرتون کار کردید ویه جورای ریس خودتون بودید .وبرای کسی کارکردن براتون استرس داره.
RE: کمکم کنید از سر کار رفتن می ترسم
سلام نیلوفر جان!
به تالار همدردی خوش آمدی!:72:
قبلش باید بگم که هر تغییری با خودش یه مقدار نگرانی به همراه داره!!
این طبیعیه که یه کوچولو نگران باشی و به این تغییر (سر کار رفتن) فکرکنی!!
اما اینکه این نگرانی ها در وجودت تبدیل به ترس بشه.... خب خودت هم میبینی که مشکل سازه...
قبل از این هم کار میکردی (پیش پدرت) به ما بگو چی باعث میشه که یه آدم با تجربه مثل تو از سر کار رفتن بترسه!
کم و بیش از نگرانی هات گفتی برامون ولی بگو ریشه این نگرانی ها کجاست به نظرت؟ چرا فکر میکنی ممکنه همکارات بد باشن؟ اصلا گیریم که آدم های نچسبی باشند (خدای نکرده) چی میشه؟ به ته ته نگرانی هات فکر کن!! در بد ترین حالت چه اتفاقی میافته؟... فوقش کارت رو عوض میکنی
به جاش حالا به این فکر کن که بری سر کار، همکارهای خوب، تجربه جدید، دوستان تازه، تغییر در حال و هوات، کمک مالی به خانوادت، حس مفید بودن و......
میخوای تمام این فرصت های خوب رو به خاطر چند تا اگر و احتمال که شاید هیچ وقت واقعیت پیدا نکنه از خودت بگیری؟
در آغاز هر کار فقط به جنبه های مثبت تجربه تازت فکر کن! هیچ کس از منفی نگری به جایی نرسیده!!
تو انسان شایسته ای هستی، پس قراره برا اتفاق های خوب بیفته.
این جمله از بزرگان رو هم بخاطر داشته باش که بهترین راه برای غلبه بر ترس هایمان رو به رو شدن با آن هاست:305:
RE: کمکم کنید از سر کار رفتن می ترسم
ممنونم کبوتر و دانوب عزیز که وقت گذاشتین بهم جواب دادین
راستش خودم فکر می کنم همه این مشکلاتم بخاطر کمبود اعتماد بنفسمه.پدر و مادرم همیشه زیادی نگران ما بودن و اجازه نمی دادن زیاد تو اجتماع باشیم بخاطر همین فکر می کنم دچار ترس از اجتماع شدم.
چی کار کنم این ترسام از بین بره
RE: کمکم کنید از سر کار رفتن می ترسم
خواهش می کنم یعنی هیچ کسی چنین احساسی نداشته؟
اگه چنین تجربه ای داشتین بهم بگین چی کار کردین :325:
RE: کمکم کنید از سر کار رفتن می ترسم
منم اين احساس هاي شما رو تجربه كردم و مثل شما توي خانواده اي بزرگ شدم كه پدر و مادرم زيادي نگران هستن و از نظر روابط اجتماعي هم خيلي ضعيفن كه اين به ما بچه هام سرايت كرده و به نظر من هم يكي از دلايل ترستون همينه ولي من با وجود ترس هام سركار رفتم و توي كار هم موفق بودم و اتفاقا" احساس خوبي هم داشتم و كم كم هرچي گذشت بيشتر احساس رضايت كردم. نيازي به نگراني ابدا" نيست
به نظرم توي پيدا كردن كار معيارهاي زيادي وجود داره، كه شما بايد ببيني كدوم ها رو بيشتر ترجيح ميدي. مثلا اينكه يه كار روتين باشه يا يك كاري كه هر روز يه چيزه تازه ياد بگيري، ساعت كاريش، ميزان حقوق. مسافت، محيط خصوصي يا دولتي يا آزاد و ... شما بايد نگران اين چيزها باشي وگرنه مسائلي مثل اينكه به كارهاي منزل برسي و ديدن خانوادت بري همه به نوع هم كاري شما و همسرتون بستگي داره و كار سختي نيست و با يه برنامه ريزي درست ميشه
در مورد همكار هم ، توي هر محيطي همكار خوب و همكار بد هست، شما بايد مديريت كنيد كه چه رفتاري با هركي داشته باشين و نمي تونيد اين رو علتي براي ترس كنيد چون كاملا به شما بستگي داره و چيز ناشناخته اي نيست
در ضمن من فكر مي كنم اگر پدر شما همچنان به شما از نظر مالي كمك نمي كرد و احساس نياز مالي رو بيشتر حس مي كرديد، انگيزه به دست آوردن مال، مي تونست تا حد زيادي جايگزين اين ترس ها بشه. ولي در هر صورت تا شما خودت سر كار نداري و با اين ترس هات مواجه نشي، مسئله براتون حل نميشه
RE: کمکم کنید از سر کار رفتن می ترسم
mr6262 عزیزم مرسی بهم جواب دادی
با حرفات موافقم اگه بابام بهم کمک نمی کرد مجبور بودم که برم البته الانم تقریبا مجبورم که برم.
اگه هر جایی برای کار برم برام دوره کار آموزی می زارن؟ خیلی نگرانم نتونم از عهده مسئولیتم بر بیام
خوشحال میشم بقیه دوستانم نظرشونو بگن