دوست دارم از نظر مالی به همسرم تکیه کنم ولی....
سلام به همه دوستان
حالم اصلا خوب نیست و نمی دونم با این زندگیه داغون چه کنم
واقعا خسته شدم دیگه
من 26 ساله و همسرم 30 ساله است و حدود 5 ساله که با ازدواج کردیم
به همدیگه علاقه داریم ولی خیلی خیلی باهم دعوامون میشه ولی مشکل اصلیمون چیه اخیرا
من 4 ساله که سر کار میرم و کم و بیش خرج خودم و کمی هم از خرج خونه رو می دم و همسرم هم کارمند هست و قسط هم می دهد و خیلی خیلی کم از حقوقش برای خودش می مونه که بیشتر اوقات کم میاره و غم دنیا تو دل من می اد وقتی می بینم جیبش خالیه و همش فکر می کنم نکنه یه جا تو خیابون بی پول بمون
و این در حالیه که منم یه زن هستم و می خوام از نظر مالی به همسرم تکیه کنم و پشتیبام همسرم باشه نه خودم!!!
و بعد 5 سال می خوام که نرم سر کار و بچه دار بشیم که همسرم همش میگه شرایطش نیست
ولی من واقعا کم اوردم و بیشتر دعواهامون هم سر این مسئله است
پارسال با هزار بدبختی یه مغازه خریدیم که الان تو رهن این همه بدبختی در حالیکه پدر شورهم وضع مالیش خوبه و همسرم اگه ازش کمک بخواد هیچ دریغی نمی کنه و مارو از این همه گرفتاری در میاره
ولی همسرم چون دیده من خودم خرج خودمو در بیارمو و میدم همین طور دست رو دست گذاشته و همش به فکر رفاه پدر و مادرشه!!
نکته منفیه من این که خیلی بد عصبانی میشم و از کوره در میرم و اگه گریه ام بگیره خیلی خیلی حالم بد میشه مخصوصا وقتی که همسرم اصلا اشکام براش ارزشی نداره گاهی دو روز تو خونه گریه میکنم چون طاقت قهر همسرمو ندارم و اون عین خیالش نیست و منم شرو می کنم به زدن خودم و گریه زیاد تا به دادم برسه
دیروز به جدایی فکر می کردیم جفتمون.......
اون میگه این ازدواج از پایه مشکل داشته و اشتباه بوده
و تو به خاطر این بچه می خوای که زندگیتو حفظ کنی:302:
دارم دیوونه میشم کم کم
لطفا کمکم کنید
تورو خدا بگید من چی کار کنم
یه مشاور خوب تو تهران بهم بگید
من دارم روانی میشم دیگه از این همه بحث و دعوا
RE: دوست دارم از نظر مالی به همسرم تکیه کنم ولی....
سلام خانمي
شرايط زندگي من تقريبا مثل تو هست من شاغلم و خرج خودم در ميارم و شوهرم هم به خرج خونه ميرسه كاملا با بچه مخالف هست و تا اسم بچه ميارم ميگه تو اين شرايط خراب اقتصادي كه هيچ ثباتي نداره و هر لحظه تورم بيشتر و اجاره خونه ها بيشتر ميشه و هيچ كسي نظارت نداره من مگه مغز خر خوردم بچه بيارم كه عقده اي بزرگش كنم يا نتونم تاًمينش كنم
منم ميبينم بيچاره داره منطقي ميگه .روزاي اول خيلي با هم جر و بحث داشتيم ولي بعد كه اجاره خونه ها رو ديدم و تورم هم بهش اضافه شد بهش حق دادم و تصميم گرفتم به جاي نق نق كردن بهش كمك كنم تا زندگيمون بچرخه و بيشتر عشق بورزم تا خودم هم از زندگيم لذت ببرم و بچه هم سپردم به خدا گفتم خدايا هر وقت صلاح دونستي خودت شرايط بچه دار شدن جور كن صلاح هم ندونستي راضيم به رضاي تو.با اينكه وقتي ميرم تو خيابون و ني ني ميبينم دلم ميسوزه ولي حرف نميزنم تا خداي نكرده زندگيم تنش نداشته باشه.الان هم خيلي از زندگيم راضيم و واقعا خوشبختم من و شوهرم از صبح كه بلند ميشيم حرفهاي قشنگ داريم با هم تا شب و هر دو داريم از زندگيمون لذت ميبريم من و شوهرم فقط خنده رو لبمون پس من چنين زندگي شيريني حاضر نيستم از دست بدم واسه بچه.شايد واقعا خدا نميخواد من مادر بشم چرا هي خودم و شوهرم عذاب بدم و بحث و دعوا راه بندازم.از طرف خانواده ها واسه بچه خيلي تحت فشارم ولي به خاطر زندگيم اهميت نميدم به حرفاشون.
خانمم اگه براي زندگيت ارزش قائل باشي هر كاري براش ميكني اين حرفا كه ميخوام به شوهرم متكي باشم فقط حرفهايي بچه گانه اي بيشتر نيست كه زندگيت تلخ ميكنه تو تازه دستت تو جيب خودت بايد خوشحال باشي كه متكي به خودتي .پس عاشق شوهرت باش و با مسائل الكي زندگيت آتيش نزن.
RE: دوست دارم از نظر مالی به همسرم تکیه کنم ولی....
حق با شماست
از خودم متنفرمممممممممممممممممممم مممممممممممممم که هموزم بعد از 5 سال مثل تازه عروس ها رفتار می کنم
و زود از کوره درمیرم
خیلی دلم گرفته
RE: دوست دارم از نظر مالی به همسرم تکیه کنم ولی....
اتیس عزیزم سلام ..
یه لحظه چشاتو ببند و فک کن .. میری سر کار و با کلی زحمت پول درمیاری و این پول خرج خودت و مقداری از مخارج خونه میشه .. و همسرتم میره سرکار و با کلی زحمت پول در میاره و این پول خرج قسط ها و مقداری از مخارج خونه میشه و چیزی برای خودش نمیمونه ..
حالا فک کن که میری سرکار .. دو برابر همسرت کار میکنی که فقط بتونی قسط ماشین همسرتو بدی .. و یه قرونشم برای خودت خرج نمیکنی .. و همسرت پولی که با زحمت در میاره رو یه ضبط برای ماشینش بخره .. و حلقه شو بفروشه که باند برای ماشینش بخره .. !!!!
کدوم بهتره ؟! اولی یا دومی ؟!
من شرایطم دومیه ! فقط گفتم که بدونی همیشه بدتری هم هست .. نباید با دیدن بدی ها امیدمونو از دست بدیم و دیگه تلاش نکنیم ..
به این دید نگاه نکن که دوست داری از لحاظ مالی به همسرت تکیه کنی و نمیشه !!
شما همسرتو زندگیتو دوست داری عزیز دلم .. برای کمک به این زندگی و همسر عزیزت داری کار میکنی .. تا چیزی که دوسش داری رو از دست ندی و کسی که دوسش داری کمتر اذیت بشه .. :104:
گریه کردن و خودزنی درمان موقته .. یعنی تو اون لحظه همسرت میاد سمتت و ارومت میکنه .. اما وقتی تکرار بشه وقتی قبح این کار از بین بره مطمئن باش براش عادی میشه و هیچ عکس العملی نشون نمیده .. به جای گریه کردن و عصبی شدن منطقی فکر کن .. منطقی حرف بزن ..
میدونی وقتی منطقی صحبت کنی تاثیر حرفات از گریه و زاری خیلی بیشتره روی همسرت ؟
من نظر شخصی مو گفتم گلم ..
شاد باشی عزیزم ..
:72::72:
RE: دوست دارم از نظر مالی به همسرم تکیه کنم ولی....
سلام آتیس عزیز
خیلی ناراحت شدم وقتی نوشتی من دو روز گریه میکنم و خودمو میزنم و ....
دختر خوب مشخصه که فوق العادههههههههههههههههه کم صبری و این کم صبر بودن آفت زندگیه
اول از همه بشین و با خودت رو راست باش...آیا همسرتو دوست داری یا نه؟
اگر دوستش نداری که بحثش جداست اما اگر دوستش داری همین الان این رفتار رو بذار کنار..چون قطعا نتیجه این رفتار ها بدون چون و چرا جدایی و طلاقه
شما از روز اول با یدک کشیدن واژه استقلال مالی سعی کردی حس خوبی بابت سرکار رفتنتن بهت دست بده
و خیلی طبیعیه که همسرت رو بد عادت کنی و در واقع ازش سلب مسئولیت کنی.
حالا در این اوضاع بحرانی و درگیری همسرت یکباره میخوای شونه از زیر این بار خالی کنی و خرجو مخارج جدیدتری(بچه) رووی دوشش بذاری؟
شما اگر میخواستی از نظر مالی به همسرت تکیه کنی نباید با این روحیاتی که همسرت داره سرکار میرفتی...
یه نکته دیگه اصلا کاری نکن که همسرت بره از خانوادش پول قرض بگیره...شما یه خانواده مستقل هستید (شما و همسرت)
باید خودتون بتونید گلیمتون رو ازآب بکشید بیرون
پول قرض کردن از پدرشوهر باعث منت گذاشتن روی سر شما میشه و من خودم اصلا موافق این کار نیستم
نه اینکه فکر کنی الان من خودم تو یه خونه بالا شهر نشستم و آخرین مدل ماشین هم زیر پامه ! نه ما هم زندگیمون تقریبا مثل شماست....
و با وجود اینکه پدرشوهرم بسیار ثروتمنده اما اصلا راضی نیستم همسرم ازش پولی قرض بگیره
دوست خوبم
در اولین فرصت به یه مشاور مراجعه کن.دکتر سید جلال یونسی رو من تعریفشو زیاد شنیدم.
ضمنا فقط منتظر کمک مشاور نشین
کمی خوددار و تو دار تر باش.
اگر همسرت باهات حرف نمیزنه دلیل ندار 2 روز !! بشینی گریه کنی.
قطعا با این حالتت اعصابی برای خودت و همسرت نمیمونه
انقدر گریه کردی در مقابل همسرت که دیگه اشکات براش عادی شده
دقیقا رفتارت مثل بچه های زیر 3 ساله...باور کن
دیدی وقتی چیزی بهشون نمیدی شروع میکنن به گریه و داد و کندن موهاشون؟!
چطور با این روحیات میخوای بچه دار بشی؟
فکر کن پس فردا بارداری.با همسرت حرفت میشه.دو روز میخوای گریه کنی؟!و بعد هم شروع به آسیب زدن به خودت کنی؟!
یا یکمی جلوتر...بچه ات به دنیا اومده...الان شده 3 سالش...شما دوباره حرفتون شده...میخوای جلو بچه ات خودزنی کنی؟!
میدونی این کار یعنی چی؟
یعنی تباه کردن آینده اون بچه مظلوم
دوست گلم
منشائ این دعواها خودتی
یکبار که با همسرت بحثت میشه بلافاصله محیط رو ترک کن( منظورم از خونه بیرون رفتن نیست.)
برو تو آشپزخونه.
برو تو بالکن...
یه جایی که چشم تو چشم همسرت نشی....
تا هردو آروم بشید.
با گریه و زاری فقط اوضاع رو بدتر میکنی...
فعلا نمیخواد به جدایی فکر کنید.اول کمی تلاش بکنید واسه زندگیتون بعد به جدایی فکر کنید
الان اشکال همسرتو من دقیقا نفهمیدم....اینکه مقروضه؟یااینکه به رفاه پدر و مادرش اهمیت میده؟یا اینکه باه اشکای شما اهمیت نمیده؟
در پست بعدیت از نکات منفی همسرت که باعث شده شما به جدایی فکر کنی بگو برامون
توصیه من به شما اینه مدتی تحت نظر مشاور خانواده باشید.و گفته هاش رو مو به مو اجرا کنید.
ضمنا شاید لازم باشه شما برای کنترل خشم و عصبانیتت به یه روانپزشک مراجعه کنی...شاید از نظر هورمونی و یا مسائل فیزیولوژیکی و خونی دچار اختلال شده باشی
روانپزشک بهت کمک میکنه تا این اختلالات رو کنترل کنی
موفق باشی
RE: دوست دارم از نظر مالی به همسرم تکیه کنم ولی....
سلام آتیس عزیز
باز که دوباره مسائلت رو با گریه میخوای حل کنی! حق با مریم 123 عزیز هست! با گریه هیچ چیز حل نمیشه!
شما قرار بود خودت رو تغییر بدی! برای تغییر خودت و اصلاح شخصیت ضعیفت چه کردی؟
برای افزایش اعتماد به نفس پاییینت چه کردی؟ تو با این عملکردت و گریه هات داری خودت رو شدیدا از چشم همسرت
میندازی! او رو بد عادت کردی! بعد هم با منت رفتی سر کار! شما که میخواستی منت بگذاری اصلا نمی رفتی سر کار!
اون بنده خدا عزت نفس داره و دوست نداره جلوی پدرش دستش رو دراز کنه!
بعد هم داره کار می کنه! شما هم ناراحتی بمون خونه نرو سر کار!
به قول مدیر همدردی دل ما خیلی چیزها می خواد اما خوب همه چیز که به دل ما و خواسته هاش نیست!
مگر تو بچه ای که شیون می کنی؟ تو 26 سالته و هم سن من هستی!
باور می کنی از آخرین باری که بیهوده گریه کردم سالها میگذره؟
من هفته دیگه کلی چک دارم و پدرم هم وضعش خوبه! راهش اینه که برم از پدرم بگیرم و گریه کنم تا مسائلم حل
شه؟ مگه من بزرگ نشدم و مسئول رفتارهای خودم نیستم!
پس بالغ شو! چرا تالار رو ترک کردی؟ تو لازم داری با مطالعه مقالات این تالار بزرگ بشی! با تدبیر بشی! روحت رو
بزرگ کنی! در مقابل مسائل دیگران مسائل تو چیزی نیست! همش به بی تدبیری و بچه بازی خودت مسائلت بزرگ
میشن!
تو بزرگ شدی اما توقع داری مسائلت به سادگی دنیای کودکیت باشن! اگر اینطور بود که تو بزرگ نمی شدی و
ازدواج نمی کردی که!
تو هنوز خودت بالغ نشدی پس بچه میخوای چکار؟
همسرت پر بیراه هم نمی گه! به خودت بیا خواهر من! بچه که اسباب بازی نیست! آینده می خواد! تربیت میخواد!
1001 مسئله با خودش همراه داره! آیا تو آماده روبرویی با همه این مسائل با این عملکرد ضعیفت هستی؟
واقعا از یک دختر 26 ساله توقع میره که حسابی پخته عمل کنه!
خواهشا یک بار دیگر نوشته های من را در تاپیک قبلیت بخون :
دلم اندازه دنیا گرفته
تو کدومیک از حرف های ما رو عملی کردی؟ هیچ کدوم!
تا دست روی دست بگذاری هیچ مشاوری به دردت نمیخوره! تا وقتی که نخوای تغییر کنی!
پس با ما همکاری کن تا کمکت کنیم!
انقدر هم اسم طلاق رو نیار وسط دعوا چون مطمئن باش تاب طلاق رو نداری!
همسرت رو از خودت بیزار نکن با رفتارهات!
موفق باشی
:72: