-
عشق یه طرفه
سلام به همگی
چی میشه که ادم دچار عشق یه طرفه می شه ؟چرا من فکر می کنم یه نفر که به من نگاه می کنه ،منو دوست داره؟چرا من اینقد بی جنبه ام؟یه نفر رو که می بینم چندتا از ملاک های من برای ازدواج رو داره فکر می کنم اونم منو دوست داره ؟ این فکر تو ذهن من می مونه و تا چند وقت منتظر اون می مونم و با این فکر که اونم به من فکر می کنه و بالاخره یه اقدامی می کنه روز و شب می گذرونم اما بعد از چند وقت یکی دیگه جای اونو می گیره البته اینا رو به کسی نمی گم و فقط فکر و خیال می کنم . خیلی اخلاق بدیه. اگر مجرد باشه این فکر ها تو ذهنم میاد اگه متاهل باشه خدا رو شکر اصلا تو ذهنممم نمیارم. خدا روشکر این مورد رو ندارم . کمکم کنید از این بی جنبگی در بیام و دلم رو به هر کسی نبازم .
:163:
-
RE: عشق یه طرفه
سلام دوست عزیز
لطفا بگویید چند سالتونه؟ یعنی در مرحله پیدا کردن شخصی برای زندگی جدیدتان هستید ؟
و اگر هنوز شرایط ازدواج را ندارید و به آن سن بلوغ فکریتان هنوز نرسیده اید بهتره که نسبت به کسی عشقی نداشته باشید چون همه اینها زود گذر است و به مرور زمان ضربه اش را به خودتان وارد می کنید و هر کسی که ملاکش مثل شما هست یا به شما می نگرد به مفهوم این نمی باشد که او به شما علاقه دارد پس بهتره نسبت به این مساله قاطع باشید .
-
RE: عشق یه طرفه
درسته به خاطر همین فکرا خیلی تو زندگی یا تو برخوردم با دیگران خیلی سخت گرفتم و منزوی شدم من الان 27 سالمه و دوست دارم ازدواج کنم و مستقل بشم و حتی یه جای خیلی دور برم زندگی کنم جون خانوادم خیلی ما رو وابسته کردن اونم از دلسوزی بیش از حد .دوست دارم یه مدت دور باشم از همه وخودم کاراما بکنم البته 2 سال خوابگاه بودم اونجا هم خوب بود هفته ای یه بار می اومد خونه .اما دلم یه زندگی دیگه می خواد . من از وقتی راهنمایی بودم به ازدواج فکر می کردم البته نه جنبه های .... .. از اون موقع ها هم دوست داشتم مسقتل باشم به ازوداج اینجوری نگاه می کردم که از پدر مادر جدا می شم و خودم زندگی میکنم اون موقع ها هم اگه یه پسر خوب رو می دیدم دوست داشتم ازدواج کنم باهاش و مستقل بشم اخه من از سن خیلی کمی کارای خونه رو می کردم خواهر کوچیکم رو من یه جورایی بزرگ کردم فکر می کنم اون حس مادری یا خانه دار بودن توی من بوده که دوست داشتم زود ازدواج کنم .الان هم اگه از یه پسری خوشم بیاد نه به خاطر مسایل .... بیشتر به خاطر مستقل بودن و محبت . وقتی هم در مورد یکی فکر می کنم بیشتر محبتی که بهم می کنه رو تو ذهنم میارم نه چیز دیگه .تا حالا خیلی این مورد برام پیش اومده و همش هم یک طرفه بوده. دست خودم نسیت یه پسر خوب که می بینم ناخوداگاه می گم کاش میتونستم با اون ازدواج کنم . البته اگه اون شخص ازدواج کنه یا متاهل باشه کلا از خاطرم می برمش از این نظر از خدا ممنونم.
-
RE: عشق یه طرفه
اهل تخیل و فانتزی ذهنی هستی . به نوعی رویاپردازی می کنی .
یک چیزی مثل قصه نویسی . اما مشکل در این است که خودت هم به عنوان نویسنده ی اثر آن را باور می کنی . ضمن اینکه مجازی از آدم ها شخصیت سازی می کنی که الزاما با آدم واقعی هیچ تشابه ای ندارد .
اگر این توانایی را در مسیر دیگر بیندازی موفقیت های چشمگیری به دست می آوری اما خودت باید متوجه باشی که این توانایی ربطی به داستان واقعی زندگی ندارد . در پذیرش خودت و این توانایی باش و حتی نکاتی که آسیب زا هست را ببین و هر زمان خواستی در دنیای واقعی اقدام به این کار کنی مچ خودت را بگیر .
-
RE: عشق یه طرفه
اره ،راست میگیا با هر کدوم از این کسایی که گفتم یه داستان طولانی می نویسم و وقتی می خوام بخوابم یه قسمت دیگه از اون داستان رو تو ذهنم می نویسم و کلا مثل یه سریال می شه و شب بعدی یه قسمت دیگش رو تکمیل میکنم . حتی بعضی وقتا یه نفر رو به جای عمو یا دایی تو ذهنم قبول می کنم و با اون زندگی می کنم و بعضی وقتا تو دنیای واقعی با هاشون حرف می زنم .البته وقتی فیلمهای عاشقانه می بینم این داستان نویسم بیشتر می شه . حتی بعضی وقتا اونا رو تایپ می کنم ویا توی یه دفتر می نویسم و بعدها می خونمشون اما بعد از چند وقت پارشون می کنم.
یعنی دارم دیوونه می شم.؟
-
RE: عشق یه طرفه
نه دیونه نیستی . استعداد داری اما از استعدادت تو بیراهه استفاده می کنی . بندازش تو مسیر درست و این شخصیت سازی ذهنی در مورد آدم های واقعی را کنار بگذار .
کلاس های قصه نویسی شرکت کن و به تخیلاتت مسیر درست بده .
لازم نیست که عاشق شخصیتهایی که می سازی بشی . این شخصیتها مال توی قصه است نه دنیای واقعی .