-
بیا برویم !
به ما گفته بود بياييد. از همان روز اول . گفته بود : در دنيا زندگي کنيد و به سوي من بياييد . از همان روز اول هم قرار نبود ما اينجا ماندني باشيم . گفته بود :طوري زندگي کنيد که شما را براي خودم انتخاب کنم . طوري زندگي کنيد که شايسته ي شماست ;بهاي شما فقط بهشت است ,به کمتر از آن خودتان رانفروشيد .
به ما گفته بود بياييد . و هميشه منتظر ما مانده بود .هنوز هم منتظر ماست .اگر همين امروز آن تصميم مهم را بگيريم و قدمهايمان را به سوي آستان او بگردانيم,چه روز آسماني اي خواهيم داشت !
پس بيا برويم ;همين حالا!
-گفته است پاداش کسي که عفاف داشته باشد ,برابر شهيد است ;انسان عفيف فرشته اي از فرشته هاي اوست !
-او عفت را در تمام ارکان وجودت ميخواهد . دوست دارد تو بداني که نگاه ناپاک از تيرهاي شيطان است . و اگر براي او از نگاه ناپاک چشم بپوشي ,ايماني به قلبت عطا ميکند که حلاوت آن رادر زندگي ات حس کني .
-دوست دارد تو را در لباسي ببيند که برازنده تو ميداند . گفته است شان تو والاتر از آن است که لباس شهرت بپوشي و خود را انگشت نماي مردم کني ! حتي نمي پسندد که رنگ و دوخت لباست براي شخصيت تو معمول نباشد .
-او زن رابا همه زنانگي اش و مرد را با تمام مردانگي اش دوست دارد. براي همين است که هر کدام لباس مختص ديگري را بپوشد از رحمت الهي فاصله ميگيرد .
-هر لباسي که توجه نامحرم را به سوي تو جلب کند ,هر چه که لباس مهيج نام گيرد ,براي تو نمي پسندد.
-حتي گفته لباس بيگانگان راکه بپوشي و به شکل آنها در آيي ,سقوط خواهي کرد .
-دوست دارد وقتي راه مي روي زمني از وقار تو آرامش بگيرد و کوچه و خيابان از ابهت عفت توبر خود بلرزد .
ميداني عفاف و حيا را چقدر دوست دارد ؟
ميداني تو را چگونه مي پسندد ؟
نگاهت را لباست را ,راه رفتنت را ,سخن گفتنت ,را انديشه ات را ....؟
هيچ ميداني عفاف را حق خودش و ناموس خودش ميداند؟
بيا برويم
خداوندا! آنچنان غريق درياي غربتمان نکن که به سمت هر خاشاک عاطفه اي دست نياز دراز کنيم.
خدايا ! در اين هرزه بازار قلبها و نگاهها ,دل ما را از آن خودت و چشم ما رانگران خودت کن .
بار الها !فرزندانمان را در مدار جاذبه ي اهل بيت (ع)از جاذبه هاي کاذب مصون بدار.
-گفته است وقت سخن گفتن با نا محرم دوست دارد تو شايطي را ملاحظه کني:
فقط به هنگام ضرورت و در حد ضرورت ،
بدون هر گونه قصد لذت ،
در صورتي که احتمال وقوع حرام نباشد ،
به حالتي که مناسب شان توست و شهوت نا محرم را بر نمي انگيزد ،سخن بگوو و در انتخاب کلمات و عباراتي که به زبان مي آوري ، دقت کني،که خوف گناه افتادن براي هيچ کس به وجود نياورد
اختلاط غير ضروري تو را هم با نا محرم نمي پسندد.
هميشه دلش ميخواهد غيرت سر لوحه اخلاقت باشد و فضاهاي دور از او را تاب نياوري.
_مي داني که او چقدر به ما نزديک است ؛آنقدر که از افکار و احساسات درون ما هم با خبر است ؛
و گفته است که دوست دارد حتي در فکر و قلبمان هم ،پاک پاک باشيم. به آلودگي ها اجازه وارد شدن به هيچ جزئي از وجودمان راندهيم ؛ حتي براي لحظه اي گذرا در انديشه اي گذرا.
حالا که با هم رفتيم و يافتيم که چگونه مي خواهد مان ، بيا برويم ببينيم چه کنيم تا به مطلوب او برسيم :
_بيا ايمانمان را عميقتر و قويتر کنيم . شنيده اي که حيا ازثمرات ايمان است؟
_بيا خودمان را و ارزش وجودمان را بشناسيم تا اين موجود با ارزش رابه هز چيز نا چيزي خوار و حقير نکنيم و به اينسو و آن سو نکشيم .
_بيا همنشينانمان را انتخاب کنيم ؛آن هم از ميان افراد عفيف و با حيا.
_بيا از بعضي جاها و بعضي چيزها بگذريم تا لباس سفيد عفاف مان را با چرکابه هاي خود آلوده نکنند :
فيلمها و cdهاي مبتذل ،مکانها و مجالس مختلط ،کتابها و نشريات نامناسب،دوستاني که خيلي با عفاف و حيا رابطه ندارند ،ارتباطهاي ناپاک و ......!
ميداني چه وقتهايي کارمان سخت ميشود ؟
- اگر شرايط خانوادگي و محيط زندگي مناسب نباشد ،
- اگر حريم روابط محرم و نامحرم رعايت نشود ،
- اگر با افراد بي بند و بار رفت و آمد داشته باشيم ،
- اگر براي اوقات فراغت و دقايق آزادمان برنامه ريزي مناسب نکنيم ،
- اگر به هر سخن نامناسب از اين و آن گوش فرا دهيم ،
- اگر تربيت صحيح ديني نداشته باشيم .
و خلاصه اگر راه و روش درست زندگي در محيط خانواده و اجتماع ما رعايت نشود.
پس بيا برويم از بزرگترهايمان خواهش کنيم که براي رسيدن به جايي که ميخواهيم برويم ، براي رسيدن به قله هاي رضايت «او» هر چقدر که ميتوانند ياريمان کنند .
بيا برويم و به همه بگوييم که : عفاف ناموس خداست .
ناموس خدا مقدس است و حريم و حرمت دارد .
ناموس خدا را بايد شناخت ؛ آن هم از سر چشمه هاي اصلي آن .
ناموس خدا را بايد با « امر به معروف و نهي از منکر » و با «غيرت » حفظ کرد.
-
RE: بیا برویم !
*دانه ای که سپیدار بود*
دانه کوچک بود و کسي او را نمي ديد . سالهاي سال گذشته بود و او هنوز همان دانه ي کوچک بود . دانه دلش مي خواست به چشم بيايد : اما نمي دانست چگونه . گاهي سوار باد مي شد و از جلوي چشم ها مي گذشت . گاهي خودش را روي زمينه ي روشن برگها مي انداخت و گاهي فرياد مي زد و مي گفت ((من هستم :من اينجا هستم : تماشايم کنيد !))
اما جز پرنده هايي که قصد خوردنش را داشتند يا حشره هايي که به چشم آذوقه ي زمستان به او نگاه مي کردند هيچ کس به او نگاه نمي کرد.
دانه خسته بود از اين زندگي از اين همه گم بودن و کوچکي خسته بود . يک روز رو به خدا کرد و گفت : <<نه اين رسمش نيست . من به چشم هيچ کس نمي آيم . کاش کمي بزرگتر کمي بزرگتر مرا مي آفريدي !>> خدا گفت :<< اما عزيز کوچکم ! تو بزرگي ! بزرگتر از آنچه فکر ميکني . حيف که هيچ وقت به خودت فرصت بزرگتر شدن ندادي !((رشد )) ماجرايي است که تو از خودت دريغ کرده اي . راستي يادت باشد تا وقتي که ميخواهي به چشم بيايي ديده نمي شوي . خودت را از چشمها پنهان کن تا ديده شوي !>>
دانه ي کوچک معني حرفهاي خدا را نفهميد: اما رفت زير خاک و خودش را پنهان کرد . رفت تا به حرفهاي خدا بيشتر فکر کند .
سالها بعد دانه ي کوچک سپيداري بلند و با شکوه بود که هيچ کس نمي توانست نديده اش بگيرد .
سپيداري که به چشم همه مي آمد .
(عرفان نظر آهاري)
خدايا ! به ا آنچنان فراستي عطا کن که عشق را از هوس باز شناسيم و ميان «حقيقت » و «باطل حقيقت اندود» فرق بگذاريم .
پروردگارا ! اگر دست آرمان زنان به گرد گامهاي زهرا (س) ميرسيد جهان گلستان ميشد ؛جهان را گلستان کن!
-
RE: بیا برویم !
سلام سمیه عزیز :
مطلبی که ارسال کردی خیلی زیبا و دلنشین است. ممنون
پس بیایم همه با هم برای جونامون دعا کنیم . التماس دعا.
-
RE: بیا برویم !
با درود؛راستی سمیه برای چندمین بار است که میگویم:این درخواستها از خدا در قالب دعا،فقط مورد قبول گروهی است،مثلا خوب دو تا زن و مرد به زعم شما *نا محرم*ساعتها با هم حرف بزنند،حتی اگر قصد لذت داشته باشند ،اصلا ایرادی ندارد،اینها یک مشت عقاید سنتی و تنگ نظرانه اند؛؛؛بدرود.
-
RE: بیا برویم !
سلام ؛
**************
بیا برویم !
تو چقدر شبیه شعرهای من گریه می کنی
مگر دل توهم
برای دیدن دریا و آن دقایق آبی
تنگ است.!
باور کن
من گاهی که زبان به زمزمه می گردانم
حس می کنم
که گریه های از یاد رفته مردگان
گونه هایم را تر کرده است.!
تو چقدر شبیه شعرهای من گریه می کنی!
بیا برویم
بیا تا فرصت هست
فانوس برداریم
و از فراخنای این فصل های بی فواره بگذریم.
شنیده ام
کمی دور تر از این جا
دریایی است
که نمک گریه ها را
از دستمال خاکستری خاطره ها می شوید
و با هر که
دلش تنگ است
از عشق
و از روزهای روشنی که در راهند
سخن می گوید .!
بیا برویم
************************ متاسفانه نام شاعرش از یادم رفته .
%%%%%%%%%%%
لبخند بزن فردا روز بدتریه !
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
-
RE: بیا برویم !
خدایا به من کمک کن تا آنچه را نمی توانم تغییر دهم،بپذیرم.
-
RE: بیا برویم !
خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خوشنود باشی و ما رستگار .
خدایا کودکی که متولد می شود گریه مکند ولی همراهان خنده میکنند کمک کن هنگام مرگ ما بخندیم و بقیه گریه کنند
-
RE: بیا برویم !
خدایا چقدر بعضی ها خوش سلیقه و خوش ذوق هستند.
آرامش را رایگان می بخشند به ما
خوشحالم که درمیان شما دوستان هستم.
همیشه منتظرم تا اثر فکرتون و قلمتون را به نظاره بنشینم.
-
RE: بیا برویم !
با سلام :
بیا بریم از این دیار
بیا بریم اینجا نمون
بیا بریم از شهر غم
بیا بریم اینجا نمون
باید بریم پر بکشیم
تا برسیم به آسمون
باید بریم به شهر عشق
بیا بریم اینجا نمون
بیا بریم بیا بریم
بیا بریم به شهرمون
رفتنمون ،رهاییمون
درد و غم ِ بهونمون
عاشقی پنهون نمیشه
بیا بریم اینجا نمون
اجازه رفتنمون
حرفای عاشقونمون
یه دل عاشقم داری
بیا بریم اینجا نمون
بیا بریم بیا بریم
بریم به شهر عاشقون
خونه ي اینجا غربته
عاشقی اینجا صحبته
بیا بریم به شهرمون
اونجا پر از محبته
غربت اینجا آشناست
عاشقی تو دیار ماست
دیر نشده تو هم بیا
شهر ما شهر عاشقاست
بیا بریم بیا بریم
بیا بریم اینجا نمون
بیا بریم بیا بریم
بریم به شهر عاشقون