راهنماییم میکنین بتونم انگیزه داشته باشم برای زندگی...؟؟؟
دلسرد و خسته ام
نمایش نسخه قابل چاپ
راهنماییم میکنین بتونم انگیزه داشته باشم برای زندگی...؟؟؟
دلسرد و خسته ام
انگیزه چیزیه که خودت باید برای زندگیت ایجاد منی به نطر من همهی آدما باید خودیون به خودسون روحیه بدن و هدف واسه زندگی
یه زمانی وقتی ما دبیرستان هستیم تمام فکرم اینه که دانشگاه قبول بشیم و درس بخونیم و خودمونو واسش میکشیم وقتی دانشگاه میریم و اون شور و هیجانمون فروکش میکنه دقدقمون میشه کار وقتی میریم سرکار بازم راضی نمیشیم دقدقمون میشه ازدواج بعد از ازدواج دلمون واسه دوران مجردی تنگ می شه و میبینیم که مجردا دلشون میخواد مثه ما متاهل بشن
آدمی هیچ وقت راضی نمی شه همیشه ته دلت یه چیزی هست که دلت میخواد ولی نمیدونی چیه اون چیه که راضیت میکنه
در حقیقت هیچی ما بندهی افکارو رویاهامون هستیم همیشه دنبال ایده ها هستیم ما یا نگرفتیم لزت ببریم یاد نگرفتیم شاد باشیم همیشه فکر میکنیم برای شاد بدن باید یه دلیل داشته باشیم مثلا قبولی دانشگاره مثلا ازدواج مثلا کار ولی وقتی به همهی این ها هم میرسیم باز شاد نیستیم چون یاد نگرفیتم
باید یاد بگیری که لذت ببری از خودت و از چیزی که هستی
چيزي كه شما مي خواهيد، نيست شدن و نبودن نيست.
به نظر من يكي از بزرگترين لذتهايي كه انسان تجربه مي كند، لذت "وجود داشتن" و "احساس وجود" است. شايد خيلي از كارهايي كه انجام مي دهيم، به صورت ناخود آگاه، براي رسيدن به همين لذت است. (مثل كارهايي كه باعث جلب توجه مي شود، كارهايي كه باعث بازخورد ديگران مي شود (چه مثبت و چه منفي) و حتي كارهاي لذت بخش ديگري كه انجام مي دهيم!!)
اين لذت خيلي هم غريب نيست. همان احساسي كه بعد از غذا دادن به يك پرنده به سراغ ما مي آيد، يا ديدن پنهاني يك لبخند رضايتمندانه از كار ما يا ... اينها مواقعي هستند كه ما از "وجود" خودمان لذت مي بريم و شايد هيچوقت هم از خاطرمان نمي روند.
اگر دقت كنيم مي بينيم كه وقتي هيچ بازخوردي از ديگران نداريم (يعني كسي وجود ما را به خودمان نشان نمي دهد) خيلي دلتنگ و افسرده هستيم. مخصوصا اگر زماني هم به درازا بكشد كه اوضاع را به شدت بحراني مي كند!
اينكه توصيه مي شود به هنگام افسردگي به فعاليتهاي اجتماعي روي بياوريم، شايد يكي از دلايلش همين است. خلق يك اثر هنري هم كه باعث جلب توجه ديگران مي شود هم شايد به همين دليل لذتبخش باشد (هر چند خود ما هم مي توانيم از اثر خودمان لذت ببريم).
یه توجه به سالم بودن و توجه به کسایی که نقص دارن خیلی به ما کمک میکنه تا بهتر از زندگی لذت ببریم
یه سرگرمی دلخواه و پر کردن تمام وقت روزمره کمک میکنه فکرای زائد از ذهن بره بیرون
توجه به خدا و بزرگیش کمک میکنه بیشتر محبت و گذشت داشته باشیم
فامو عزیزم دلسردی و نا امیدی برای همه پیش میاد اما بستگی داره به اینکه چقدر پیش خودت نگهش داری
فکر کنم وقتشه ناامیدی و سردی رو از خودت بیرون کنی
موفق باشی عزیزم
من نماز میخونم ... قرانم دارم حفظ میکنم
کلاس زبان میرم (بعد پنج سال که زبانو گذاشته بودم کنار)
والیبال میرم (تازه شروع کردم اما واقعا ازش لذت میبرم)
پایان نامه مینویسم (هر چند گاهی میرم سراغش)
هفته ای یه بار کلاس تفسیر قران دارم
شنا هم ان شالله از هفته دیگه میرم...(تقریبا بلدم و تفریحی میرم اما میخوام کلاسهای ناجی گری برم)
کلیم به خودم میرسم...
به لطف خدا ارادم واقعا قویه هر کاریو بخوام انجام میدم... البته اراده بلند مدتم ضعیفه (یعنی یه کاریو نمیتونم طولانی انجام بدم شاید به خاطر همینه که خسته میشم از اون کار)
چجوری دیگه خودمو راضی کنم ؟؟؟
bloom من نمیدونم دیگه چجوری خودمو راضی کنم؟؟؟ دیگه چه کار باید کنم؟؟؟ من آرایشگری رفتم عضو باشگاه خبرنگاران جوان بودم کلاسهای گویندگی حرفه ای رفتم و هر کاری که یکذره احساس کردم دوس دارم و انجام دادم اما راضیم نکرده یعنی تو همون دوره راضیم کرده اما بعدش گفتم که چی؟؟؟
mostafun من واقعا از همه کارهایی که میکنم لذت میبرم ...اما به خودم میگم که چی؟ ...نمیدونم احساس میکنم آدم راحت طلبی هستم در حالی که خوشمم میاد بشینم کلی درس بخونم و از تو سختی بودن لذت میبرم من آشپزیم خیلی خوبه همیشه غذای جدید درست میکنم و کلیم همه استقبال میکنن( فا تست فا فیش فا آیس...اینا اسم هاشه خودم گذاشتم :-))
ویدا چطوری بیرونش کنم ؟؟؟ احساس میکنم یه حسه که از کودکی با منه. همیشه حس کردم نبودن بهتر از بودنه
خوب من حتی کلی رو عزت نفس و اعتماد به نفس کار کردم آخری فهمیدم که اصلا من مشکلی ندارم اعتماد به نفسم خوبه یه چیزی بیشتر از خوبه یعنی اصلا تو رابطه برقرار کردن و یا با آدم های جدید حرف زدن تو جمع و خیلی چیزهای دیگه مشکلی ندارم تمرین هایی که تو کارگاهای اینجا هست و خوندم نوشتم اما موقع عمل دیدم خیلی راحت جز کارهای روزانمه ...خوب درسته که من اصلا خوشم نمیاد با آدم جدید رابطه داشته باشم به اطرافیانم رو نمیدم تو جمع ها معمولا دلم میخواد ساکت باشم اما تو عمل اینطور نیست ...:311: یه دختر شلوغ پلوغم که هم داره حرف میزه نظر میده با همه دوست میشه ...
نمیدونم فکر کردم شاید افسرده ام اما پیش مشاورم رفتم گفت تو مثل یه نوجونه روحیت ، انگار بزرگ نشدی
تقریبا میشه گفت کمال گراییمم بهبود پیدا کرده ...واقع بین شدم یکذره
من از بچگی جز آدمهای چاق به حساب میومدم...البته هیکلم به خاطر ورزش خوبه و متناسبه اما در کل چاقم
هر کاریم کردم رژیم ورزش(ایروبیک بدنسازی از این بادیها (ورزشیه که مخصوی شیپ بدنه ) تاثیر نداشته . حتی شده 10 روز فقط آب خوردم دو ماه گیاه خوار بودم و... (البته همش در حد دو یا سه ما بیشتر نه به همون دلیل که اراده طولانیم ضعیفه...
همیشه فکر میکنم اگه لاغر بودم چقدر بهتر بود الانم که نامزدم میگه باید لاغر شی
ببخشید دیگه خیلی طولانی شد ... مثلا میخواستم ارسالهام کوتاه باشه
مرسی از توجه همفکری و راهنماییتون
به نظرم شما نياز داريد كه معناي زندگي رو براي خودتون پيدا كنيد.
گاهي معناي زندگي براي برخي از افراد در همين كارهايي كه شما گفتين نمايان ميشه و گاه نياز هست كه فرد به دنبال تجربياتي بره كه در روال زندگي عادي چندان تكرار نميشه مثلا شركت در يك عمل خير.
در مورد چاقي هم نگران نباشيد ،البته اگر قرار باشه فقط به خاطر حرف نامزدتون براي لاغري تلاش كنيد فكر ميكنم خلي زود خسته بشيد به دنبال دلايل شخصي باشيد براي لاغر شدن.و زير نظر يك متخصص رژيم بگيريد.
نميتونم ها رو از ذهنتون بيرون كنيد،در پست بالا شما بارهعا و بارها تكرار كرديد كه نميتونيد در طولاني مدت به تصميمتون ادامه بديد،تمام اين جملات سيگنالهاي منفي هست كه به ناخود آگاهتون ميفرستيد.
در ارسال ديگه اي ديدم كه شما هم دفترچه اي رو به شيوه اي كه اقاي sci گفته بودن تهيه كرديد ادامه روند اون دفترچه ميتونه خيلي براتون مفيد باشه.
ارتباطتون رو با خالق هستي عمق ببخشيد،گاهي يك ركعت نماز كه به مفهوم واقعي در اون حضور قلب داشته باشيم به مراتب با ارزشتر و البته مفيدتر از حفظ صدها آيه ي قرآن يا خوندن صدها ركعت نماز بي توجه.
سعي كنيد از روند انجام كارها لذت ببريد و نتيجه گرا نباشيد.
كمي عميق تر فكر كنيد،به نتيجه ميرسيد.
موفق باشيد
معنی زندگی... قرب الهی و کمال انسانیت (شاید فکر کنید شعاره اما من خیلی فکر کردم تا به این رسیدم)
واسه چاقیم همه کارایی که گفتم و پیش متخصص رفتم کلا نمیدونم انگار طلسم شده(چندین متخصص)
من خیلی خودم و کارامو آنالیز میکنم کلا آدم منفی بافی هستم (مثلا یکی از دوستان میگفت تو مثل اون آقا تو گالیه ای که هی میگفت من میدونستم! من میدونستم! بعدم همه خانواده حرف این دوستو تایید کردن) اما راجع به تصمیم بلند مدت واقعا تو کارهام میبینم که نمیشه یعنی یه کاریو با کلی انگیزه شروع میکنم اما وسطش خسته میشم ولش میکنم
این ناخودآگاهمم مثلا الان دارم تربیت میکنم ولی ...(سیگنال منفی نمیدم) بدجوری زندگیمو گرفته دستش
دفترچه عزیز ادامه داره ...خوبه
دیگه من نمیدونم چطوری عمق ببخشم! ادعایی ندام خیلی گناهکارم میدونم اما همه سعیمو کردم که خدا و رنگ و بوش تو همه زندگیم باشه :72: واقعا رابطم با خدا مثل یه دوست صمیمیه ...قرانم دارم با معنی و تفکر حفظ میکنم زیادم نیست فعلا یک سوره است
واقعا لذت میبرم مثلا وقتی میرفتم آریشگری واقعا لذت میبرم امای هو دلمو میزنه و خسته میشم و میزارمش کنار طوری که همه لوازم آرایشمو ریختم دور!
یک زن امیدوار عزیز مرسی که جواب دادی
میدونی من همیشه فکر میکنم همیشه همه چیز بیرون درسته اما وقتی یه برخوردی یا یه کنتاکتی میشه (مثلا با خانواده یا نامزدم) کاملا ناامید میشم و
همیشه حتی تو اوج خوشحالی یا زندگی بازم فکر میکنم نبودن بهتر از بودنه
یه چیزی که لازمه بگم من یک ماه رو این تاپیک فکر کردم و گاهی کلی نوشتم و پاک کردم اما تاپیک نزدم دیگه واقعا نمیدونم چی کار کنم واسه همین تاپیک زدم ... اصلا نمیفهمم چجوری بعضیها زندگیو دوس دارن
من شش چیز را در شش جا قرار دادم ولی مردم آنرا در شش جای دیگر طلب میکنند و هرگز به آن نمی رسند
علم را در گرسنگی قراردادم و مردم آنرا در سیری دنبال می کنند.
عزت را درشب زنده داری قراردادم ولی مردم آنرا در دستگاه حاکمان میجویند.
ثروت را در قناعت قراردادم ولی مردم آنرا در کثرت مال طلب میکنند.
استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم و مردم آنرا در قیل وقال دنبال میکنند.
بلند مرتبگی را در فروتنی قرار دادم ولی مردم در تکبر میجویند.
راحتی را در بهشت قرار دادم ولی مردم در دنیا جستجو میکنند.
اینم یه تکرار برای خودم
سلام فامو :)نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
به نظر من تو افسرده نیستی چون اگر افسرده بودی انرژی لازم برای این همه فعالیت مختلف رو نداشتی و اصلا سراغشون هم نمی رفتی ..
برای این نمی تونی رو تصمیمت بلند مدت وایسی که هدف بلند مدتی پشت اون تصمیمت وجود نداره
مقطعی در مورد اهدافت فکر می کنی و برای خودت اهداف بلند مدت نداری
مثلا فکر می کنی باشگاه خبرنگاران خوبه و سرگرمت می کنه در همین دید کوتاه بهش نگاه می کنی هدف بلند مدتی از این فعالیتت نداری ...
مثلا بری کلاس زبان ثبت نام کنی ولی هدف مشخصی نداشته باشی وسطش ول می کنی ولی اگر رسیدن به سطح ADVANCE باشه خوب سعی می کنی ادامش بدی...
در مورد لاغر شدن همین طوره....
این کاری که میکنی که 10 روز آب می خوری شاید تو کوتاه مدت جواب بده و کاهش وزن داشته باشی
ولی تو بلند مدت جواب نمی ده...
و یکمی هم نیاز به تقویت اراده داری
فامو برنامت رو عملی می کنی ،از اون برنامه روزانه دلسرد نشی ی وقت :46:
شاید این حرف که نامزدت بهت گفته لاغر شی برات گرون تموم شده،و بهت برخورده ،راستش این حرف رو یکبار تو ی تاپیک دیگه به ی خانمی که می گفت همسرش از اندامش راضی نیست گفتم بازم می گم.
اقایون از اینکه خانم ها رو اندام وظاهرشون چقدر حساسیت دارن با خبر نیستن و وقتی نامزدت بهت می گه باید لاغر شی منظورش این نیست که الان بدی و لاغر نشی جذابیت نداری.
اون چیزی که دوست داره به زبون می اره ... بدون اینکه فکر کنه شاید تا ناراحت شی و فکر کنی همین جوری خوب نیستی.
منم اون موقع که نامزد داشتم ی بار به هم گفت تو باید ورزش کنی تا بدنت سفت شه...
منم خیلی ناراحت شدم خیلی اصلا شبش خوابم نمی برد
هرجا می رفتم هر کی رو می دیدم بهش می گفتم به نظرت من بدنم نرمه شله!!!!
انقدر این سوالارو از مامانم کرده بودم آخرین باری که پرسیدم عصبانی شد گفت سرمو خوردی !یعنی چی هی چب میری راست می آی می گی من بدنم نرمه ؟؟؟؟؟؟
بعد تصمیم گرفتم به جای اینکه انقدر مغز خودمو بخورم با این حرفا از خودش بپرسم !تو تلفن بهش گفتم من رفتم کلاس تضمینی بدن سازی ثبت نام کردم!تعجب کرد گفت برای چی؟گفتم مگه نگفتی من باید سفت شم.
باور می کنی اصلا یادش نبود گفت کی ؟یادم نیست؟ خوب کلا خوبه ورزش کنی ولی حالا تضمینی به چه کار تو می ادددد!!!!
ار اینجا فهمیدم واقعا از اون حرفش قصد ومنظور خاصی نداشته .
تو. هم بهت برنخوره اتفاقا از این فرصت استفاده کن جهت ی محرک و یک انگیزه خوب
برای لاغر تر شدن.
راستی شاید اصلا حرف نامزدت ناراحتت نکرده باشه من فقط حدسم رو گفتم..
در مورد رژیم هم فامو به نظر من بیا تو همین آرزوهای روز مره نخوردن ی چیزی رو جز فعالیتت بنویس
مثلا بنویس نوشابه و چیپس و پفک و شکلات و بستنی امروز نمی خورم و هر روز این رو هی بنویس ....
امیدوارم موفق باشی ..
ببین عزیزم زندگی یه چیز جاریه، در جریان و متوقف نمیشه و تو نمیتونی بگی من الان خستم 2 ساعت می/ خوام زندگیمو نگه دارم نمیشه این زمان لعنتی میگذره پس تنها کاری که ما باید انجام بدیم اینه که باید شاد باشیم و اگه حتی یه دلیل برای لذت بردن تو زندگیمون هست ازش لذت ببریم
اگه هر روز داریم یه کار تکراری یه مسیر تکراری رو واسه محیط کارمون تحمل می کنیم می تونیم بقیه ساعت روز و واسه خودمون جور دیگهای درست کنیم
از خوابیدنمون از دور هم شام خوردن از خانواده از عشقمون از نگاه کردن فیلم با کسی که دوستش داریم از پختن یه غذای عالی از خریدن یه وسیله ای که دوستش داریم از یه پیاده روی ساده از یه تلفنی که به یه دوست میزنیم و ...
می تونیم لذت ببریم
زندگی از همین چیزهای کوچیک ساخته شده دنبال چی میگردی؟؟؟
این چیزهای کوچیک گاهی برای خیلی ها آروزست باور کن
یه وقتایی که به بن بست میرسم، عقلم به جایی قد نمیده، همه جا تاریک میشه و حس می کنم چیزی نمیبینم، روی معکوس قضیه تمرکز می کنم. خیلی چیزا دستگیرم میشه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط fa mo
می خوایی ما بهت بگیم چرا بودن بهتر از نبودنه! نه؟
بچه ها حرفاشونو زدن. حالا تو برای ما بگو چرا نبودن بهتر از بودنه؟ چی توی نبودن هست که توی بودن نیست؟ یا چی توی بودن هست که نمیخواییش و توی نبودن راحت میشی از دستش؟