مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
سلام به همه دوستان...
من و همسرم 2 ساله که ازدواج کردیم، همسرم خیلی حساس و مهربون، از 18 سالگی ایران نبوده، ولی الان مادرش به روشهای مختلف حتی ایجاد عذاب وجدان و تحت فشار گذاشتن همسرم می خواد او رو ایران نگه داره، حتی تهدید به نفرین می کنه...
من خودم رو کلاً دور نگه داشتم از این موضوع، فقط گفتم ترجیح می دم مهاجرت کنم...
مادر همسرم 65 سالشه، خدا رو شکر هم سلامت هم تامین مالی هست، در ضمن خواهر همسرم هم ایران نیست، پدر همسرم هم فوت شده...
این بگم که این خانم خیلی حس کنترل کردن دیگران رو داره... همسرم هم دوستش نداره ولی سعی می کنه حمایتش کنه...
من کلا ادم ارومی هستمٍ، مادر همسرم فکر می کرد بوسیله من می تونه همسرم رو ایران نگه داره، بعد که فهمید این راه جواب نمیده، یه مدت می گفت زنها قابل اعنماد نیستن و کلی ماجرا...
من همسرم دوست دارم و اون تحت فشار و داره همه برنامه هامون بهم میریزه، همسرم خیلی از نفرین می ترسه، هر اتفاقی میفته میگه نظر یا نفرین...
من می خوام منفعل نباشم والا این خانم کنترل زندگیم و بدست می گیره...
لطفاً راهنماییم کنید...
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
رنیا جان سلام
خوش اومدی به همدردی
تو خودتو بذار جای مادر همسرت.بهش حق نمیدی؟
متوجه نشدم منظورت از حس کنترل کردن دیگرانو داره چیه؟
چرا فکر میکنی همسرت دوستش نداره؟
مگه میشه کسی مادرشو دوست نداشته باشه؟کس یکه مادرشو دوست نداره میتونه همسرشو دوست داشته باشه؟
اینکه گفته زنها قابل اعتماد نیستن منظورش این بوده که همسرت به شما اعتماد نکنه؟
اگر همسرت به شما اعتماد نکنه دیگه خارج نمیاد؟
شما خودت به نظر اعتقاد نداری؟
اینکه مادرش میخواد شما نرید خارج یعنی میخواد کنترل زندگی شما رو دستش بگیره؟یا صرفا یه درخواست عاطفیه؟
رنیا جان خیلی خیلی پراکنده و قاطی پاتی نوشتی...!
میخوای منفعل نباشی یعنی بری به مادرش بگی دست از سر زندگی ما بردار بذار کار خودمونو بکنیم؟!
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
مریم جان سلام
خیلی ممنون از پاسخ و دقت نظرتون...
- چرا من کاملاً حق می دم به ایشون ولی اینکه ایران زندگی کنیم یا نه تاثیر زیادی در زندگی ما داره، به نظر شما اینطور نیست؟
- چرا می گم حس کنترل کردن داره: ببینید ما یه مدتی ایران نبودیم، این عید همسرم هم کلی کار داشت ولی مرتب مهمونی و برنامه گذاشت و چندین بار ما رو در عمل انجام شده گذاشت، وقتی تو یه مهمونی از من پرسیدن دید و بازدید فامیلهای خودت رفتی (که نرفته بودیم) جلو همه استدلال اورد که ما منطقی با کسانی رفت و آمد کنیم که می شناسیم، که همه از عجیب بودن استدلال ایشون سکوت کردن، در صورتی اصلاً مخاطب ایشون نبود، یا تو یه مهمونی از من پرسیدن در مورد بچه دار شدن، این خانم با عجله گفتن اینا بچه نمی خوان، اوون موقع همسرم اوونجا نبود، همسرم این نظر و نداره، من که ناراحت شدم هم گفت خوب با سیاست جوابشو می دادی...
البته من بعد طوری رفتار کردم که کمی بهتر شده...
-همسرم مستقیم ابراز نکرده که مادرش و دوست نداره، ولی با من دردو دل می کنه خیلی ازش شاکیه، اگر چه من از مادرش دفاع می کنم بیشتر اوقات، مادرش رفتار محبت آمیز با پسر خودش نداره و مرتب امر و نهی می کنه، همسرم میگه تمام انتظارات براورده نشده این همه سال که ایران نبوده اینجوریش کرده، ولی رفتارش با دخترش عکس اینه، علی رغم تمام حمایتهایی که همسرم همیشه داشته...
- عصبانی که میشه مطلقاً منطق نداره، یه بار جلو خودم به همسرم گفت، رونیا بالاخره تو رو می زنه زمین، و خیلی چیزای دیگه ...
- نه من اعتقاد ندارم که زنها غیر قابل اعتمادند، همسرم منو دوست داره ولی من عاشق همسرم هستم و براش هر کاری می کنم، خودش هم می دونه ...
-ممکته یه درخواست عاطفی باشه؛ ولی اونقد فضای بدی ایجاد می کنه، که همسرم میگه اونقد هرچیزی رو پیچیده می کنه نمی فهمم واقعاً چی می خواد، متاسفانه کلاً زیاد دروغ میگه، ولی انصافاً ادم خوبیه...
- بینید همسر من تو ایران اصلاً راضی نیست، خودش اینو میگه، من هم به عینه این رو دیدم...
- من نمی تونم و نمی خوام با مادر همسرم بحث کنم، هم می ترسم بی احترامی کنه به من هم اوضا پیچیده بشه هم می دونم فایده نداره...
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
با سلام، آيا مادر همسرتون اين مدت كه ايشون خارج از ايران بودن كسي ديگه از اقوام رو داشتن كه دائم پيششون باشه،يعني كلا ايشون در حال حاضر با كسي زندگي ميكنن يا تنهان؟(و قبلا چطور بوده؟)
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
رنیا جان این اخلاقایی که مادر همسرت داره میتونم بگم 99 درصد مادر شوهرا دارن.روی این مسئله حساس نشو چرا که بازی با دمه شیره و میتونه زندگیت رو خدایی نکرده به باد بده.
نکته خیلی خیلی خیلی مهم دیگه به هیچ عنوان دلخوریات از مادر شورهتو به شوهر بیچاره ات انتقال نده .اگر میتونی خودت مودبانه و با نهایت احترام از خودت دفاع کن واگرنه سکوت کنی خیلی بهتره که به همسرت انتقال بدی.
نکته مهم دیگه اینکه شما اصلا از مادر همسرت دفاع نکن.چون اصلا ای روابط بین همسرت و مادرشه و به شما ارتباطی نداره.
چرا فکر میکنه شما پسرشو میزنی زمین؟!
در نهایت رنیا جان یکسری تصمیمات رو به عهده همسرت بذار
اگر شما برید و یه اتفاقی خدایی نکرده برای مادر شوهرت بیفته همسرت ممکنه از چشم شما ببینه
بذار خودش تصمیم بگیره
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
مریم جان خیلی ممنونم از توجه تون...
مادر همسرم کلاً باور داره که زنها قابل اعتماد نیستن، بخاطر موارد زیادی که خودش دیده، اینطور میگه، البته قبلاً هم گفتم وقتی احساسی میشه از هر حربه یی استفاده می کنه، اول ها خیلی آزار دهنده بود ولی سعی کردم اهمیت ندم، البته همسرم کلاً از این حرف و حدیث ها خوشش نمی یاد و این خیلی کمک می کنه...
دقیقاً نگرانی همسرم هم همینه که اتفاقی برای مادرش بیفته در نبودن ما، اینه که تصمیم گرفتنش و سخت کرده...
در جواب یک زن امیدوار عزیز بگم که 10 سالی میشه پدر همسرم فوت کرده، خودش دوست داره تنها و مستقل باشه، فقط گاهی ما رو ببینه یا ببریمش گردش، به قول همسرم بیشتر نیاز به یه راننده داره...
البته اقوام دیگری هم داره که کم و بیش کمکش می کنن، خودش هم زن توانایی و روابط اجتمایی خوبی داره...
البته اینو بگم همسرم تو تصمیمات مهم نیاز به شارژ کردن داره، اینو مادرش هم به من گفته بود اون اوایل، تو تصمیم سعی می کنه بهترین تصمیم رو بگیره خیلی دقت می کنه که معمولاً باعث دیر تصمیم گرفتن یا رها کردن موضوع میشه که به ضرر ما تموم میشه، کلاً خانوادگی خیلی دقیق و منظم و سختگیرن، امیدوارم تونسته باشم منظورم برسونم...
در ضمن پدر همسرم خیلی آدم سختگیری بوده، مادر همسرم هم مجبور بوده با مادر شوهرش زندگی کنه، خیلی بهش سخت گذشته بخاطر همین بیشتر از پسرش انتظار داره، یه بار خودش به من گفت که بخاطر بچه هاش این همه سختی رو تحمل کرده، خیلی پراکنده نوشتم ببخشید...
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
رنیا جان
شما تا کی میخوای همسرت رو شارژ کنی؟10 سال؟20 سال؟
فکر نمیکنی یه مرد خودش باید به این نتیجه برسه که سهل انگاریش ممکنه باعث از دست رفتن موقیعتها بشه؟
اگر شما بخوای همیشه هولش بدی الان نه...10 سال دیگه فکر میکنی اعصابی برات میمونه؟
همسرت وقتی چند تا موقیعت رو از دست بده یاد میگیره که دیگه نیاز به شارژ نداشته باشه
جریان شما مثل مادری میمونه که نمیذاره بچه اش بخوره زمین چون میترسه دست بچه اش زخمی بشه.این مارد هیچ وقت نمیذاره بچه اش رو پای خودش وایسته.در حالیکه اگر یکی دو بار بخوره زمین خیلی چیزا رو یاد میگیره
از لحاظ روانشناسی همسرت اصطلاحا آدم تاملی نامیده میشه.این افراد دیر تصمیم میگیرن اما بهترین و درست ترین تصمیمات رو میگیرن و درصد خطاهاشون به نسبت خیلی کمه.
نگرانی همسرتم کاملا به جاست.چرا که قرار نیست مادر همسرت عمر نوح داشته باشه.بالاخره در یکی از روزایی که شما نیستید شاید حالش بد بشه و خدایی نکرده اتفاقی بیفته.که قطعا همسرتون از چشم شما میبینه
بازم میگم رنیا جان
بذار به عهده همسرت.بذار با خودش و مادرش کنار بیاد.بذار طوری ایران رو ترک کنه که خیالش راحت باشه
شما خودتو جای همسرت گذاشتی تا حالا؟اگر مادر خودت ای موقیعت رو داشت شما بازم مصمم رفتن بودید؟
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
مرسی از پاسختون مریم جان...
من سعی می کنم خودم رو جای همسرم بذارم همیشه در مورد مادرش...
همسرم از من خیلی انتظار داره در زمینه تصمیم گرفتن، اگر هم به قول شما دخالت نکنم و خودش تصمیم اشتباهی بگیره، بعد میگه چرا من و راهنمایی نکردی، می دونید شاید مهارتهایی می خواد که من ندارم...
ببینید من مهندس عمرانم ولی همسرم و مادرش خیلی وقتها جلوی من از دخترای فامیلشون تعریف می کنن که زرنگن، باهوشن در حالیکه اینها نه تحصیلات دارن، حتی تو زندگی شخصیشون کلی هم مشکل دارن من خودم با اونها دوستم، دخترهای خوبی هستن البته...
من همیشه از مادر شوهرم به شکلهای مختلف تعریف می کنم، ولی یادم نمی یاد تعریفی از اوون شنیده باشم فقط میگه رنیا دختر آرامیه، اوونم چون اولها نمی تونستم هیچ حرفی بزنم تو فامیلشون، چون ساده ترین مسایل رو از همه مخفی می کنه و دروغ های مصلحتی میگه برا اینکه چشم نخورن، کلاً دست آدم و می بنده با این کاراش، من هم اوایل برا خاطر احترام و مسن بودنش برام مهم نبود ولی بعد دیدم سخت میشه اوونطوری ادامه دادن...
من بخاطر همسرم نه جشن گرفتن، نه مهریه خواستم علی رغم مخالفت خانوادم و البته کار همسرم ولی شاید اشتباه کردم، نمی دونم...
دوست دارم از مادر همسرم دور باشم...
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
رنیا جان جوابمو ندادی..اگر مادر خودت انقدر تنها بود و همسرت مصمم برای مهاجرت بود شما جوابت چی بود؟
رنیای عزیز...من الان فکر میکنم شما چیزی غیر از علاقه به رفتن به خارجه.احساس میکنم شما به خاطر مشکلات با مادر همسرتون که به نظرم خیلی هم پیش و پا افتادست میخواین از این موقیعت فرار کنید .
الان از چی ناراحتی؟از اینکه شما رو با دیگران مقایسه میکنه؟
از اینکه دروغ مصلحتی میگه؟
دلیلی نداره شما همیشه از مادر شوهرت تعریف کنی..چرا که باعث ایجاد موقیعتی میشه که شما رو کاملا از بالا به پایین نگاه میکنه.پس این کار رو بذار کنار که کار غلطیه.
گهگداری ایرادی نداره اما تعادل رو برقرار کن/
بله..کارت صد در صد غلط بوده که نه جشن گرفتی و نه مهریه و ....
چرا که تا مدام مثل چماقی اماده در ذهنته.همین الانشم نمیگی برای زندگیم سبک ازدواج کردم.میگی به خاطر همسرم.
واقعا من نمیفهمم ما چرا انقدر افراطی و تفریطی هستیم؟
کی گفته مهریه نگیر؟کی گفته عروسی نگیر؟
گفتن مهریه سبک..عروسی ساده....
بعضیها رو میشناسم که خرج عروسیشون حدود 60 میلیون تومن شده و یکی رو میبینم مثل شما که جشن نگرفتی....
نه کار شما درسته..نه کار اونا
رنیا جان
الان چی داره ازارت میده..اونو بگو
RE: مادر همسرم مانع مهاجرت ما شده...
سلام مریم جان
خیلی چیزها هست که ازار دهنده است، مثل اینکه تو سال گذشته ما فقط 3بار رابطه داشتیم چون هورمونهاش اومده پایین ولی داره معالجه می کنه، و در ضمن همسرم خیلی جذاب من هم خیلی دوستش دارم، من اینو به هیچکس نگفتم...
چون اوونقد حسن داره که میشه مدارا کرد...
و در جواب سوالتون، من مادرم تنها نمی ذاشتم...
مرسی که دنبال می کنید...