بکارتمو از دست دادم!چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام من قبلا هم موضوعات (انکار خیانت و من مشکل دارم یا این آقا؟میترسم شکست بخورم)رو مطرح کرده بودم از مشکلاتی که توی رابطه ام با این آقا داشتم و گفتم و فرصت هایی که بهش داده بودم
الان که برمیگردم به گذشته میبینم زیادی از خودم مایه گذاشتم و تلاش کردم که این رابطه رو سرپا نگه دارم ولی بقول معروف تلاش برای رسیدن ناای ماندن نمیگذارد ! الان خسته ام تحملم تموم شده برام مهم نیس هنوز مستقیم نگفتم که میخوام خودمو بکشم بیرون ولی خیلی سردمو بی تفاوتم تنها ترسم از رابطه جنسی که داشتم و نمیدونم چیکار کنم !
شهری که توش زندگی میکنم هم شهر کوچیکیه نمیتونم اینجا برم دکتر اصلا نمیدونم میتونن کاری واسم انجام بدن یا نه
حتی این وضعیتم هم مجبورم نمیکنه که بمونم صبرم تموم شده
نمیدونم شاید اگر روزی مجبور شدم بمونم فقط بخاطر همین باشه چون دیگه احساسی واسم نمونده ولی ترجیح میدم هیچوقت ازدواج نکنم
توروخدا سرزنشم نکنین میدونم اشتباه بزرگی کردم

آروم باش میدونم خیلی حس بدی داری الان ،حق داری

برامون تعریف کن از رابطتون، هنوز با هم هستین؟
ایشون چی میگن در این مورد؟

سلام عزيزم.قبل از هر چيز نترس ونگران نباش چرا كه فقط مرگه كه راه حل نداره.....
شما مطمئني كه بكارتت رو از دست دادي اخه فقط با رابطه جنسي مستقيم وچند بار تكرار اين موضوع پيش مياد
قبل از هر چيز لازمه از اين موضوع مطمئن بشي.

شما خیلی استرس دارین و نگران هستید
با آرامش بیشتر یکم واضح برای ما بگید که دقیقا چه اتفاقی افتاده؟؟
آقایی که با شما در ارتباط بودن کجا هستند؟؟؟
آیا رابطه‌تون قطع شده؟؟؟
.
.
.
؟؟؟؟؟

سلام
میدونم که حالا چه حسی دارین
ولی اگه میشه بیشتر توضیح بدین که چی شده
چرا دیگه حسی به اون آقا ندارین:72:

سلام اره مطمئنم
نه هنوز رابطه دارم اما دیگه آخراشه چون خیلی سردو بی تفاوتم میخوام توی همین چند روزه باهاش صحبت کنم و این رابطه رو تموم کنم
خوب من 4 سال این رابطه رو دارم اوایلش فقط دوستی بود کم کم بحث ازدواجم پیش اومد چند باری گفت میخواد بییاد خواستگاری اما شغلش ردیف نمیشد یا برای خدمتش مشکل پیش میومد عقب مینداخت
تا اینکه قرار بود که توی همین عید بیان مامانم رو هم در جریان گذاشتم اما دوباره بهونه آورد و گفت مشکل پیش اومده 1ماه دیگه صبر کن گفتم اوکی ولی حداقل یه قدم بردار تا من و خونوادم یه حرکتی ازت ببینیم به مامانم زنگ بزن و یا همدیگرو ببینید توی این 1ماه خلاصه به مامانم زنگ زد و نصفه نیمه حرف زد مامانم هم دید این به کسی که قرار بوده بیاد خواستگاری نمیخوره چون بقول معروف همه چیزش لنگ در هواس نه درسشو تموم کرده نه شغلی داره نه خدمتش واسه همین مخالفه و البته منم باهاش هم عقیده ام چون اینقدر که توی این رابطه کوتاه اومدمو با همه چیز راه اومدم خسته شدم دیگه توانمو از دست دادم
هنوز در مورد بکارت باهاش صحبت نکردم نمیدونم چی بگم ؟چی ازش بخوام ؟
مغزم داره منفجر میشه

شما بخاطر اینکه رابطه‌تون خیلی بهش زمان خورده هم خیلی خسته شدین هم وارد فاز رابطه جنسی شدین که کار رو براتون سخت تر کرده
الان این آقا حاضر به ازدواج هستن یا اینکه شما حس می‌کنید که دارن طفره میره از ازدواج؟؟؟؟
چند سالتونه؟؟؟ طرف مقابل چند سالشه؟؟؟
ایشون خانوادشو در جریان گذاشته یا نه؟؟؟

چهار سال پیش باید این رابطه رو تموم میکردی
اما حالا هم

هرچه زودتر جلوی ضرر رو بگیری نفعه.

اگه قبول داری اشتباه بزرگی انجام دادی پس چرا هنوز ادامش میدی؟!!!

حتی اگه شغلی هم دست و پا کنه بازم نمیمونم چون نمیتونم با یه سری از اخلاقاش کنار بیام
خونوادش و خودش خیلی ظاهر بین هستن خیلی خودشونو قبول دارن
بماند که قبلا بهم خیانت کرده بود و منم بهش یه فرصت دادم که تا همین عید بودش
و اینکه منو در هیچ چیزی طرف مشورتش قرار نمیده خودش واسه خودش حتی از طرف من هم تصمیم میگیره بدون اینکه من بدونم میگه خودمو اصلاح میکنم ولی من هنوزم قدمی برای اصلاح ندیدم
بعضی موقع ها فکر میکنم هنوز به اون سن و پختگی نرسیده که بخواد ازدواج کنه
اون 64 هستش و من 67

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خونوادش کاملا در جریان هستن حتی فامیلاشون آره قصدش ازدواجه اما من نمیدونم چند سال دیگه باد صبر کنم تا موقعیتش درس بشه

ببخشید که انقدر رک می‌گم
ولی ایشون یکبار به شما خیانت کرده اونم تو دوران دوستی و شما هچنان با ایشون موندین و حتی رابطه هم داشتین!!!!!
ولی دیگه گذشته، گذشته
ایشون نه الان و نه هیچ زمان دیگه‌ای قادر به تصمیم گیری نیست و اگه الان 4 سال از زندگی شما رو تحت تاثیر قرار داده بعدا میتونه کل زندگیتو نابود کنه
فقط یه چیز می‌مونه
اتمام رابطه