تصمیم گیری با احساسات یا بی احساسات؟؟
سلام دوستان. من خیلی جاها خوندم که برای انتخاب همسر بدور از احساسات باید تصمیم گرفت و انتخاب کرد. ولی چرا؟ مگه قرار نیست که احساسات تا همیشه بین همدیگه بمونه؟ اصلآ چرا باید بدون احساسات به طرف مقابل نگاه کرد و تصمیم گرفت؟ اگه قرار باشه که احساسی در کار نباشه چه فایده ای داره؟ :325:
دلیله سوال من اینه که خودم تو یک همچین شرایطی گیر کردم. از لحاظ احساسی وابسته شدم و دوستش دارم. اما اگه بدور از احساسات بهش نگاه کنم پشیمون میشم و فرد ایده آل برای زندگی من نخواهد بود!!
RE: تصمیم گیری با احساسات یا بی احساسات؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Rouzbeh
سلام دوستان. من خیلی جاها خوندم که برای انتخاب همسر بدور از احساسات باید تصمیم گرفت و انتخاب کرد. ولی چرا؟
سلام روزبه برداشت شما از این جمله اشتباه هست،اتفاقا مهم ترین دلیل ازدواج باید احساس دوست داشتن باشه از نظر من.
و اگر به طرف مقابلمون احساسی نداشته باشیم و فقط منطقی تصمیم بگیریم ،دچار شکست می شیم
یک جا خوندم
احساس طرح یک ازدواج رو می ریزه ولی منطق پایه ازدواج هست.
از نظر من که احساس در واقع مجوز ورود به یک رابطه آشنایی برای ازدواج هست.
نه احساس عشق !یک احساس اولیه که ما رو راغب می کنه به ادامه فرایند شناخت ،حتما باید وجود داشته باشه.....
در هیچ زمینه ای افراط و تفریط درست نیست!در مورد ازدواج هم باید بین احساس و منطقمون تعادل برقرار کنیم.
در واقع باید منطقی تصمیم بگیریم و عاقلانه ولی اجازه بدیم احساسمون مار و تو این تصمیم عاقلانه یاری کنه....
RE: تصمیم گیری با احساسات یا بی احساسات؟؟
ورودتون رو به تالار همدردري تبريك ميگم.
فكر مي كنم سوال شما رو مدير همدردي به خوبي پاسخ داده اند
اينم لينكش
http://www.hamdardi.net/thread-20897-post-200164.html#pid200164
نقل قول:
hamed65 نوشته است:
3- آیا در فرایند آشنایی نباید "احساسات" خودمون رو هم بررسی کنیم؟ یعنی اگر با یک سری معیارهای منطقی فرد رو سنجیدیم، ولی در روند آشنایی مثلاً 2 ماهه، علاقه ای به وجود نیامد، به نظر شما باید ادامه داد؟ همیشه بحث از منطقی بودن هست، ولی آیا اگر دو نفر با عقل و منطق دیدند که مناسب هم هستند، ولی به هم احساسی نداشته باشند، باز هم باید ازدواج کنند؟
شاید مثلاً یک دختری باشد که 80% معیارهای من رو داشته باشد، ولی من رو جذب نکند. ولی یک دختری باشد که 60% معیارهای من رو داشته باشد، ولی من رو جذب بکند و نسبت بهش احساسات داشته باشم. با کدام باید ازدواج کنم؟
آخر شاعر می گوید: ای بی خبر از سوخته و سوختنی ... عشق آمدنی بود، نه آموختنی
البته منظور من این نیست که احساسی بشویم و منطق رو کنار بگذاریم.
مدير همدردي نوشته:
یک مثال بزنم و این مفهوم را روش کنم.
فرض کنید در یک بیابانی می خواهید با جمع آوری هیزم آنها را روشن کنید.
اگر صرفا برگها و خاشاک نازک را جمع کنید آنها سریع آتش می گیرند و سریع هم خاموش می شوند.
اما اگر شاخه های قطور درختان را جمع کنید. معمولا آتش نمی گیرند. و هر چه کبریت بزنید نتیجه نمی گیرید.
اما اگر هر دو اینها باشد. خاشاک نازک سریع روشن می شوند و با گرمای خود زمینه اشتعال شاخه های قطور را فراهم می آورد و می توانید آتش با بقایی را داشته باشید.
نقش احساس و منطق با هم دیده می شود نه در برابر هم.
اگر احساس اولیه در ازدواج نباشد، جذبه و دلربایی اولیه غایب باشد معمولا شعله چنین ازدواج برافروخته نمی شود.
اگر هم فقط احساسات باشد، برافروخته می شود ولی پس از ازدواج خاموش می شود.
اما اگر هر دو باش همدیگر را تکمیل می کنند.
یک اشتباه رایج که وجود دارد اینست که افراد احساسات را روبروی منطق قرار می دهند.
احساسات باید به عنوان یک فاکتور اساس در کنار منطق و معیار ازدواج بررسی شود.
یعنی همانطور که بررسی می کنید، فرد مقابل پرخاشگر نباشد، مسئولیت پذیر باشد و ثبات شخصیت داشته باشد. همین طور هم باید بررسی کنید که به دلتان بنشیند و دوستش داشته باشید و علاقمند به زندگی با او بشوید.
بحثی که وجود دارد. اینست که این تنها معیار نباشد. از طرفی به عنوان یک معیار اصلی به هیچ وجه نباید غایب هم باشد. یعنی احساسات نسبت به طرف مقابل شرط لازم هست ، اما شرط کافی نیست.
RE: تصمیم گیری با احساسات یا بی احساسات؟؟
قطعا احساسات نیازه و لازمهی خوشبختیه ولی این احساسات نباید جلوی منطق رو بگیره و باعث بشه که شما
مشکلات یک رابطه رو نبینی و یا اینکه اگر هم میبینی بخاطر احساساتش ازشون بگذری
شنیدی میگن طرف عشق کورش کرده واقعا یه زمانی هشت که آدم کور میشه و خیلی مشکلات رو نمیبینیه
کر میشه و اصلا حرف و راهنمایی ها رو نمیشنوه اینا همه بخاطر اینه که احساسات بهش غلبه کرده و نمی تونه تصمیم بگیره در اصل میدونه داره اشتباه میکنه ولی توان اینو نداره که احساساتش رو کنار بزاره اینجاست که عقل کامل میره کنار
RE: تصمیم گیری با احساسات یا بی احساسات؟؟
ممنون دوستان از بابت توضیحاتتون. حرفتون رو کاملا قبول دارم.
مثلا تو شرایطه من، مطمئن نیستم که این احساسم به دلیل عادت کردن و یا وابستگی هست یا علاقه.
من دوست نداشتم که همسرم مغرور باشه، دوست داشتم افتاده باشه و با روحیه شاد و خون گرم. فکر میکردم اینا مهمترین پارامتر های من برا همسرم باشه. اما این خانومی که باهاش هستم این شرایط رو نداره ولی با این وجود دوستش دارم. البته خیلی موارده مثبت هم داره. :72:
خلاصه نمیدونم این احساسات زمان حال هست که سبب شده از این نواقصش چشم پوشی کنم یا نه. میترسم که این مواردی که برام مهم بود (و هست) چند وقت دیگه رابطمون رو خراب کنه! وقتیکه که خیلی دیر شده!! :163:
شما نظرتون چیه تو این زمینه؟
RE: تصمیم گیری با احساسات یا بی احساسات؟؟
ببینید اول از همه باید با خودتون رو راست باشین چون اگه با خودتون رو راست نباشین حتی مشاوره هم نمیتونه بهتون کمک کنه
همیشه وقتی دو نفر با هم در ارتباط هستند یک سری تضاد هایی درشون وجود داره و این غیر قابل اجتناب شما نمی تونی بگی یک نفر باشه که 100 در 100 با من یکی باشه و همونی باشه که من میخوام و حتی گاهی ما ادمها یک سری معیارهایی برای انتخاب داریم که بعد از آشنایی با یک نفر این معیارهای کمی تغییر میکنه
باید ببینید که اون چیزهایی که میگید که این خانم نداره و برای شما معیار انتخاب بوده الان داره شما رو اذیت میکنه و باعث رنجشتون میشه یا نه ؟؟؟؟ یا اینکه شما فقط به واسطهی اینکه دوستش دارین از خواسته و معیارتون گذشتین؟؟؟ببینید احساسات تو این مرحله میتونه یکم خطرناک باشه چون بعد از ازدواج همهی این احساسات و هیجاتان 50 درصدش فروکش میکنه !! نمیگم که بعد از ازدواج عشقتون کم میشه نه به هیچ وجه ولی بعد از ازدواج جنبههای منطقی زندگی خودشونو بیشتر نشون میدن و اگه اون موقع این قضیه اذیتتون کنه و نتونید باهاش کنار بیایید براتون دردآور میشه
خواستههاتونو اولویت بندی کنیدو ببینید کدوم یک از نکات براتون تو اولویته
آیا نکات مثبت این خانم میتونه اون نکاتی که نداره برای شما رو پوشش بده ؟؟؟؟
یادتون باشه نباید انتظار داشته باشید ایشون عاشق شما باشه و بخاطر شما تغییر کنه این اتفاق نخواهذ افتاد
از خودتونم انتظار نداشته باشد چون که یک نفر رو دوست دارین همیشه نقش آدمی رو بازی کنید که بخاطر عشقش از همه چیز میگذره چون بازم این اتفاق نمیافته اینجاست که باید منطقی باشید ببینید اولویت برای انتخابتون کدومه؟؟؟
RE: تصمیم گیری با احساسات یا بی احساسات؟؟
با تمام خصوصیاتی که داره، آیا این دختر در مجموع بهت آرامش میده؟ درکت میکنه؟ گذشت داره؟ پرتوقع نیست؟ پشتیبانت هست؟
RE: تصمیم گیری با احساسات یا بی احساسات؟؟
من هم در اينكه بايد به عقل و احساس سهم داد موافقم. اما به نظر من يه مساله هم هست كه كمتر به اون توجه ميشه و اون اينه كه آيا توقعات ما واقعي هستند يا نه؟
مثلا من انتظار دارم همسر خانم آرام و محجوبي باشه. از قضا با خانم آرام و مهربان و محجوبي هم ازدواج مي كنم. اما بعد از مدتي مي بينم كه چنين آرامش يا گذشت بي حد و مرزي چندان هم دلچسب نيست.
شايد چيزي بوده كه من رسيدن به اون رو منوط به "آرام و محجوب" بودن همسر آينده ام مي دانستم، اما تصورم اشتباه بوده است.
به نظر من صحبت كردن درباره انتظارات از همسر آينده، كار ساده اي نيست. شايد خيلي از معيارهاي ما (اوليه و ثانويه و ...) بعد از ازدواج تغيير كند، دقيقا به همين دليل كه اصولا معيار درستي براي رسيدن به هدف اصلي (مثلا آرامش يا ... ) نبوده اند.
اما چيزي هست كه خيلي مي تواند در مشكلات ياري بخش باشد: آگاهي.
آگاهي از اينكه مطمئنا مشكلاتي بوجود خواهد آمد، آگاهي از علت اين مشكلات و آگاهي از راه حل جلوگيري، تحمل كردن يا حتي گريز از آنها.