نمایش نسخه قابل چاپ
سلام من کامیارم 15 ساله
حدود 2ساله که تو مدرسمون با یکی آشنا شدم که ازش خوشم اومده ولی چون خجالتی و کمرو هستم نمیتونم باهاش دوست بشم
واقعا حسرت میخورم وقتی میبینم بچهای مدرسمون با هرکی میخوان راحت دوست میشن ولی من نمیتونم!:302:
چون یه مدت روش حساس شدم دچار این حالت شدم که میبینمش دستوپامو گم میکنم.
میخواستم ببینم چه کار باید بکنم؟
:325:
قرار نیست کار خاصی انجام بدید. از مشترکاتتون شروع کنید.مثلا فلان درس سخته ، فلان درس خوبه دوسش دارید. امروز چقدر هوا خوبه ، فلان تیم چقدر خوب بازی کرد ، بازی بعدی فلان تیم کی هست، بهش کمک کنید و.....
خودتون باشید و سعی کنید در نظر اون طرف خوب به نظر برسید
ببینید من گفتم کمرو هستم و نمیتونم!
چه کار کنم که بتونم بر این حس غلبه کنم؟
جلوی آینه بایستید و حرف بزنید.
توی تخیلات خودتون اون طرف رو فرض کنید و باهاش حرف بزنید و بدترین حالت ممکن رو تصور کنید و موضع خودتون رو پیدا کنید.
اینطوری وقتی میرید پیشش هر کاری هم بکنه شما آمادگیش رو دارید.
مرسی این مشکل منم بود ولی هیچکس کمکم نمیکرد اگه راه های دیگه ای هم به ذهنتون رسید بگید خواهشا بازم ممنون
از پدر و مادر و برادر و خواهرتون کمک بگیرید.از دوستان محلتون کمک بگیرید.
سلام. حتما باید این سناریو رو براتون بنویسم :
کلاس علوم تون تموم شده ، یه مسئله سختی رو بهتون دادن که جلسه بعد باید حل کنین و برای استادتون بیارین.
همه توی حیاط مدرسه نشستن و اون تنها داره به اطراف نگاه می کنه .
به سمتش میری و دفتر علوم ات هم دستته ، اسمش هم علیه .
کیارش: سلام علی خوبی
با تعجب نگاهت می کنه ، تا حالا باهاش حرف نزدی.
علی : مرسی
شما فوری میگی :
کیارش: آقا این مسئله رو چی کارش کنیم ؟ میشه حل کرد نمی شه ؟ نظرت چیه ؟
علی : نمی دونم ، ولش کن بابا .
کیارش: ولی من خودم فکر کنم بتونم حلش کنم
علی : جان من ؟؟
کیارش: آره به خدا.
علی:چه جوری
کیارش: بذار بهت بگم ، اول .... بعدش .... حالا بذار تو خونه کامل برات بنویسم ، فردا روش بحث کنیم.
علی: خیلی آقایی ...
چن روزی روی همین مسئله علوم مانور بدین ، بعدش دیگه می تونین در مورد تیم مورد علاقه ، اخلاق استاداتون ، آب و هوا ، فیلم تلویزیونی که دیشب پخش کرده و .... باهاش صحبت کنین.