-
بدجوری گیر کردم
سلام به همه دوستان عزیز و دلسوز
کمابیش با موضوع من اشنایید
قبلن گفتم که یه رابطه عاطفی رو بعد از 9 سال تموم کردم و نامزد کردم
تو پرانتز بگم که من حاضر شدم به خاطر کسی که دوستش داشتم از همه چی بگذرم از همه لذتهای زندگیم چون همه لذتمو در کنار اون می دیدم.
ولی اون حاضر نشد به خاطر من ریسک کنه و گفت ازدواج ما با هم درست نیست منم رابطه رو تموم کردم الان دوباره شروع کرده به زنگ زدن و گریه که دلم تنگ میشه اگه جواب تلفنشو بدم دعوامون میشه و اعصابم میریزه به هم اگه جوابشو ندم که البته هنوز جوابشو ندادم می ترسم واسم دردسر درست کنه نامزدم در یک شهر دیگه زندگی می کنه و قرار چند روزی بیاد خونه ما می ترسم تک زنگ های نصفه شب اون کار دستم بده اخه قبلنم اون به نامزدم زنگ زده بود و گفته بود که منو دوست داره و میخاد باهام ازدواج کنه .
ولی بعد از این موضوع خودش از کارش پشیمون شد و گفت نمی تونیم با هم ازدواج کنیم
نمی دونم چکار کنم با این وضعیت
اگه نصف شب زنگ بزنه خونه بگم کیه؟
-
RE: بدجوری گیر کردم
سلام غزل جان
كسي كه بعد از 9 سال هنوز تكليف خودشو نمي داند اصلاً قابل اطمينان نيست . اگر آدم فهميده و قابل اطميناني بود تو اين 9 سال تلاش مي كرد تا با هم ازدواج كنيد .
براي اينكه نصف شب مزاحم نشود شبها تلفن را قطع كن و آسوده بخواب .
اگر ديدي باز هم مزاحمت شد بهش بگو براش آرزوي خوشبختي و پيدا كردن همسر خوب داري و بگو اگر او هم براي تو كمي ارزش قائل است حداقل انتظار تو يعني قطع ارتباط با تو را برآورده كند.
موفق باشي
-
RE: بدجوری گیر کردم
سلام عزیزم
اون زن و بچه داره
-
RE: بدجوری گیر کردم
سلام عزیزم
به نظر من اصلا" باهاش صحبت نکن اون اگه تو رو میخواست به موقع اقدام میکرد نه الآن
تلفن و از پریز بکش و موبایلتو خاموش کن
عقد کردی ؟
-
RE: بدجوری گیر کردم
سلام غزل
بهتره نامزدت را در جريان اين موضوع قرار بدي تا اونجايي كه يادمه ايشون با خانومش اومده بود خاستگاري شما و ايشون وقتي جواب رد شنيدند شروع به مزاحمت كردند و نامزدتان را هم از اين موضوع مطلع كردند حالا با اين اوصاف نامزد شما يك چيزايي مي دونه . بهتره خودت براش توضيح بدي و بگي كه الان دوباره داره مزاحمت ايجاد مي كنه و شب و نصفه شب زنگ مي زنه و بگيد كه تا حالا جوابش را نداديد و ازش بخواهيد كه اگر توي اين چند روز زنگ زد او جواب بدهد و خودش اين قضيه را تمام كند شما كه رابطه خاصي نداشتيد پس بهتره همه چيزو بهش بگيد چرا كه اگه نگيد بعدها ممكنه دوباره اون مرد براي شما مشكل ايجاد كنه و زندگي شما رو از هم بپاشونه
پس در جريان تمام امور بزارش . بزار از زبون خودت حقايق و بشنوه بزار با ديد باز تصميم بگيره كه بعدها پشيمون نشه
-
RE: بدجوری گیر کردم
سلام به همه عزیزانم
چطور می تونم موضوع تاپیکمو روزی یکبار فعال کنم تا بقیه نظر بدن؟
-
RE: بدجوری گیر کردم
غزل جون
اين آقا اصلا به درد زندگي نمي خوره
فكر كنم بهت گفتم بهتره به نامزدت جريان رو بگي تا بعدا برات دردسر نشه
تلفنت رو هم قطع كن
نگران نباش
-
RE: بدجوری گیر کردم
شما دو تا کار میتونی انجام بدی :
1- اول باید به نامزدت بگی که اون آقا مزاحمت میشه... ( همه چیزو صادقانه بگو و اینو اضافه کن که میخوای همیشه صادق باشی تا زندگی مشترک زیبا و صادقانه ای رو شروع کنین )
2- به اون آقا بگی که نامزد داری و اگه واقعا ً به فکر شما باشه ، دیگه زنگ نمیزنه... ولی اگه قبول نکرد بهش بگو که یا دیگه زنگ نزنه و یا به خانمش همه ی ماجرا رو میگی.... احتمالا ً دوست نداره زندگیش از هم بپاشه و شاید تأثیرگذار باشه... فقط حواستون باشه قبلش با نامزدت صحبت کن که اگه اون آقا خواست قبل از شما سوءاستفاده کنه و با نامزدتون صحبت کنه همه چیزو به نامزدت گفته باشی و خیالت راحت باشه...
پس به اون آقا بگو که یا دیگه مزاحم نشه و ارتباطشو قطع کنه و یا با خانمش تماس میگیری!
البته من همه چیزو کامل نمیدونم و براساس نوشته های شما توی این تاپیک پاسخ دادم.
امیدوارم موفق باشی... :203:
-
RE: بدجوری گیر کردم
غزل جان؛این فرد انسانی نامتعادل،نابالغ،احساسی و بیمار است.بیماری او ریشه در کودکیش دارد.به هرحال باید ضمن مشورت با نامزدتان و خانواده خود،با او نیز همگی صحبت کنید تا خدای ناکرده دست به رفتارهای خطرناک نزند،نه!!اصلاً نمی خواهم نگرانتان نمایم،امّا باید دوراندیش بود و همه احتمالات را مدّ نظر داشت.
زودتر کارهایی را که گفتم انجام دهد و حتماً یک مشاور یا پزشک روان کاو نیز در کنار اینها به شما و نامزدتان و آن فرد کمک نماید.امیدوارم زندگی خوبی داشته باشید.
-
RE: بدجوری گیر کردم
:46:باسلام به دوست عزیزم غزل جان
موضوع را اول با خا نواده ات در میان بگذارتا خانواده با ایشا ن برخورد و صحبت کنند ودر اخر اگر جواب نداد با همسرت با همسرت در میان بگذار