تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
سلام
اول از همهٔ دوستان که تو تاپیک قبلی کمک کردن ممنونم.
http://www.hamdardi.net/thread-18044.html
امروز زنگ زدم و با خانمم صحبت کردم. ازش عذر خواهی کردم و بهش قول دادم که تمام تلاشم رو میکنم که دیگه حرف ناراحت کنندهٔ نزنم.
خیلی آروم شده بود و تا حدودی رضایت داد .
فقط یه سوال. من چی کار کنم که هر دختر خوشگلی میبینم تو دلم هوس نکنم ؟ باور کنید میدونم که اونا به دردِ زندگی نمیخورن اما وقتی میبینمشون لذت میبرم و تو دلم میگم کاش زن من هم اینطوری بود. بد این باعث میشه که این حرف رو به خانمم هم منتقل کنم.
یا اینکه رو سنّ مساله دارم یه دلیلش حرف مردم، یه دلیلش هم اینکه میگم خوب اگه ۵-۶ سال کوچیک تر بود خیلی بیشتر جذاب میموند. بد میگم کاش رو این مساله بیشتر دقت میکردم.
این افکار باعث میشه که ناراحت بشم و این ناراحتی رو هم به خانمم با تلفن منتقل کنم. وقتی باهم هستیم از اینا نمیگم ، اگه هم میگم خیلی کم میگم اما وقتی دوریم زیاد میشه.
حالا هم میخوام یه راهی پیدا کنم که از این افکار فرار کنم.
سببِ این آشتی هم حرف یه دوستی بود که میگفت عدم همیشه دوس داره ۲۰ بگیر اما گاهی وقتا میتون با ۱۹ یا ۱۸ هم زندگی کنه و لذت بباره. من هم خیلی فکر کردم که راست میگه ها. الان چند ماه که من اعصاب خودم رو خورد کردم واسه این که ۲۰ میخوام . تازه اگه بهم هم بخور چند سال دیگه اونم معلوم نیست که بتونم یه ۲۰ بگیرم. اما این وسعت سالهای جوونیم که میتونستم با یه همراه از زندگی لذت ببرم همش رفته. چرا با کسی که اینقدر منو دوس داره و همه جور میخواد به من محبت کنه، از این چند سال جوونیم لذت نبرم.
با یه نفر هم مشورت کردم میگفت شما بده چند وقت که با خانمتون زندگی کنید کم کم شما هم علاقه ماند میشید و بده چند سال میبینید که اصلا نمیتونید از خانمتون جدا بعثهید. میگفت شاید الان این حس رو نداری اما بده چند سال حتما داری.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
دوست عزیز خوبه که زنگ زدی و معذرت خواهی کردی!:104:
ولی این رو بدون که همانطور هم توی تاپیک قبیلیت دوستان دیگر گفتند هیچ کسی بی عیب نیست شاید یکی توی ظاهرش و شاید یکی از باطنش مشکل داشته باشه این یادت بمونه !
اگه معذرت خواهی کردی که با انتخاب خودت زندگی کنی پس باید به مسائلی که توی دوست داشتنه شما اختلال وارد می کند فکر نکنی .....بهتر از این افکار خودت رو خلاص کنی ......اما چطوری؟
بالاخره مهم اینه که خانوم شما اخلاق و رفتار خوبی داری و مهم تر اینکه به معذرت خواهیه شما پاسخ مثبت داره این یعنی گذشتش خیلی بالاست ! پس نشان از این داره که ایشان حسن های خوبی دارند و به جای اینکه به ایرادات فکر کنی و ذهن خودت رو درگیر کنی به همین خوب بودنهای او فکر کن .....
خوب بودن رو هر جایی نمیشه پیدا کرد .... هم قدم بودن رو هرکسی بهت لطف نمی کنه..... و خلاصه به خوبی های باطنیه او فکر کن نه به خوب بودنهای ظاهریه افرادی که با دیدنشون خانومت را باهاشون مقایسه می کنی!
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
آقا محسن نمی خوام ناامیدتون کنم اما 6 ماه پیش وقتی تاپیکتون رو خوندم همین چیزهایی رو نوشته بودید که الان نوشتید و من تغییری در نوشته هاتون ندیدم. برگردید به تاپیک قبلیتون و تمام راهکار ها رو به دقت بخونید. سوالهایی که دوستان کردند رو به دقت بخونید و به خودتون جواب بدید. نکته ها رو خوب بخونید و در جایی یادداشت کنید. هر چه سریعتر باید این مساله رو برای همیشه حل کنید و کنار بذارید.
شما دو مشکل رو برای همسرتون از 6 ماه پیش تا حالا مطرح می کنید و اونها رو دلیل تردیدتون میدونید. اما شما هم دو مشکل اساسی دارید: 1- مدام نظر دیگران براتون مهمه 2- قدرت تصمیم گیری ندارید. به نظرم در این تاپیک جدیدتون به جای دو مشکل قبلی به دنبال حل این دو مشکل باشید. اگر این دو مشکلتون حل بشه اون دو مشکل اول هم خود به خود حل میشه.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
هیییی آقا محسن ی ساعت برات نوشتم بعدش یهو سیستمم هنگ کرد :302:
:316:
اینجا نسبت به تاپیک قبلی تون چیز جدیدی نوشتید تا الان فکر می کردم همسر شما ی دختر معمولی هست و واقعا خوشگل نیست ولی الان با خوندن این حرفاتون....انگار مشکل از جای دیگه است.
اگر شما واقعا بین 20 و 19 این همه شک و تردید دارید یعنی همسرتون 19 هست و دنبال 20 هستید!اینا نشون می ده شما بیشتر از حالت عادی به زیبایی ظاهر اهمیت می دید و در واقع مشکل از خانمتون نیست ،مشکل از شماست که تا این حد در مورد ظاهر دچار وسواس فکری شدید و مطمئن باشید اگر واقعا اون شخص 20 رو هم پیدا کنید بازهم صد در صد از اون 20 تر وجود داره و ممکنه اون رو ببینید و ........
پس اگر واقعا این طور لطفا تو پست بعدی تون بگید تا در مورد رفع این مشکل وسواستون در ارتباط با ظاهر کارشناسان راهنمایی تون کنند..... و احتمالا برای حل این مشکل باید مراجعه حضوری داشته باشید ..
ولی اگر نه!واقعا همسرشما اون جورکه شما دلتون می خواد زیبا نیست
یعنی ایشون ملاک و معیار های مد نظر شما رو نداره..این بحثش جداست...
اول مشخص کنید کدوم درسته !؟!
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
تمام تاپیک های شما را خوندم...فقط میخام بگم یه دختر احتیاج داره که شوهرش دوسش داشته باشه...خیلی مراقب باش که اگه باش ازدواج میکنی بتونی واقعا دوسش داشته باشی...در ضمن قبل این که راجع به ظاهر اون قضاوت کنی اول خودت را تو اینه نگاه کن و راجع به ظاهر خودت قضاوت کن...خیلی دختر های خوشگلی که میگی اصلا ظاهر تو را می تونن قبول کنن? یا اگه قبول کنن بعدا شاید برای همیشه نتونن واقعا دوست داشته باشن.:302:
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محسن1986
فقط یه سوال. من چی کار کنم که هر دختر خوشگلی میبینم تو دلم هوس نکنم ؟ باور کنید میدونم که اونا به دردِ زندگی نمیخورن اما وقتی میبینمشون لذت میبرم و تو دلم میگم کاش زن من هم اینطوری بود.
کی این حرفو زده که دختر خشگل به درد زندگی نمیخوره؟؟؟
تازه اگه منظورتون دختر بد حجاب و خشکل هم هست اونها هم اگه با کسی مثه خودشون ازدواج کنن میتونن خوشبخت باشن و به خوشبخت شدن طرف مقابلشون کمک کنن.ادم که نمیتونه از رو ظاهر دیگه اینجوری قضاوت کنه رو ادما...بهتر بود میگفتین به درد زندگی با من نمیخورن...
ایا تمام نتیجه گیری های زندگیتون مثه این هست؟؟!!
ملاکهای خودتون رو بررسی کنین؟ایا ملاک نجابت و حجاب وحیا و اخلاق و ...فقط یه شعار براتون بود و ملاک مهمترتون و اصلیتون خوشگلی هست ؟؟روراست باشین
یا شاید واقعا دچار وسواس فکری روی مقوله زیبایی شدین؟
ایا چیزهای خاصی از زیبایی برات مد نظر هست که خانمت نداره اما میتونه با ارایش داشته باشه/؟شاید جذب نوع خاصی از ارایش دخترها میشی؟یا رنگ مو و مدل مو ...
و یه سوال ایا الان از نظر جنسی اصلا جذب خانمت میشی /؟یعنی ظاهر ایشون براتون تحریک کننده هست یا هیــــــــــــچ حسی از این لحاظا به ایشون نداری؟
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
مرسی از همهٔ دوستان.
خوب آره من شدید تحت تاثیرِ حرفهای دیگران هستم. کافیه یکی به من بگه چقد خانم خوبی داری بعد کلی کیف میکنم. اما اگه یکی بدونم که پشت سر گفت خانم فلانی خوشگل نبود دپ میشم.
از خوب بودنِ خانمم که از نظر اخلاقی واقعا مطمئنم. اون خیلی از من مذهبی تره، به قول خودش یه تاره موش رو هم تا حالا نااا محرم ندیده ، اما خیلی صفاتِ من رو اوکی هست و نادیده میگیره. مثلا اینکه من موزیک گوش میدم ، صدای خانم گوش میدم و ...
البته همیشه نصیحت میکنه اما بی احترامی نمیکنه. خلاصه از نظر اخلاقی خوبه. تو همین مدت که به خانوادهها حرف کشیده شد، فقط یه چیزای رو از زیر زبونش کشیده بودن. خیلی چیزا رو که بهش گفت بودم به خانوادش نگفته بود.
من بعضی حرفای که بهش زدم واقعا درست نبود اما نفهمیدم که نباید میزدم. حتا یه بر بهش گفتم که فکر کنم اشتباه کردم تورو گرفتم ، یا اینکه چند بر بهش گفتم من از اول تردید داشتم. حرفهای نااا درست زیاد بهش زدم.
اصلا هم قصدم ازارش نبود. همینجوری میگفتم. خیلی هاش رو هم خودش گیر میداد. مثلا من فکرم مشغول بود، بد میگفت بگو چرا ناراحتی. بد میگفتم اگه بگم ناراحت میشی بد میگفت اشکال نداره بگو.
خلاصه کنم:
آره من مشکله تحت تاثیر بودن رو دارم. شدیدا با حرفهای دیگران تصمیم میگیرم. یادمه واسه انتخاب رشته دانشگاه هم چندین ماه بده رفتن به دانشگاه هم تحقیق میکردم که اگه درست نبود انتخابم عوض کنم !
نماز هام رو که همیشه وسواس میکنم و نمیدونم چند رک`ت خوندم.
هر وقت یه خانم خوشگل میبینم میگم میتونستم اینو بگیرم. هر چند که به قول اون دوستمون اصلا اینا که نمیان زن من بشن تازه اگه بشن هزار تا عیب و ایراد ممکن داشت باشن.
آها، اون دوستمون که گفتن خانمم ۱۹ هست. راستش به نظر من از اورگ هم بالا تره. خوب یه ویژگیهای داره مثل قد بلند، هیکل لاغر، صورت معصوم و .. که من ۱۸-۱۹ میدم بهش. اما خوب مثلا بعضی وقتا الکی یه عیب و ایراد در میآرم. مخصوصا وقتی که مقایسه با یه خانم، میره تو ذهنم، ناراحت میشم. در کّل به نظر من ظاهر خانمم دلنشینه فقط شاید یه خورده زیادی لاغر هست.
این مقایسه کردن هست که باعث میشه حرفهای ناراحت کنند بزنم. یا یه وقت میره تو ذهنم کهای بابا خانمم که الان ۲۶ سالش. من باید یه خانم میداشتم که ۲۰ سالش بود الان. میدونم که همه منو بابت این افکار سرزنش میکنید اما خوب میاد تو ذهنم. یا کافی ببینم خانمهای دوستم چند سال کوچیک تر هستند. اینم باعث میشه برم تو فکر. اصلا از بده عقد ظاهر خیلی واسعم مهم شد یهو.
من اومدم اینجا که کمک بگیرم درست بشم واسه همین میخوام همهٔ فکرامو بگم که هماشون رو درست کنم. خانمم بنده خدا خیلی دنبال زیبایی بود. چند ماه پیش یادمه میگفت هر شب ماسک میذاره و هر روز کرم میزنه و ... ، اما خوب چون ما از هم دوریم اینا رو من درک نمیکردم. کافی بود یه عکسی ازش ببینم که توش خوشگل نیفتاده باش ، ناراحت میشودم. اتفاقا اونم به من میگفت که هر وقت ناراحت شودی برو تو آینه خودت رو ببین بعد آروم میشی.
اگه همه چی درست بشه، ما زندگی مشترکمون تاا ۴-۵ ماهِ دیگه شروع میشه. امروز به من میگفت من زندگی رو شروع میکنم چون ته دلم دوست دارم اما خیلی دل چرکین هستم، همش استرس دارم. میگفت بعضی شبها از اضطراب خوابم نمیبره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل بیرنگ
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محسن1986
فقط یه سوال. من چی کار کنم که هر دختر خوشگلی میبینم تو دلم هوس نکنم ؟ باور کنید میدونم که اونا به دردِ زندگی نمیخورن اما وقتی میبینمشون لذت میبرم و تو دلم میگم کاش زن من هم اینطوری بود.
کی این حرفو زده که دختر خشگل به درد زندگی نمیخوره؟؟؟
تازه اگه منظورتون دختر بد حجاب و خشکل هم هست اونها هم اگه با کسی مثه خودشون ازدواج کنن میتونن خوشبخت باشن و به خوشبخت شدن طرف مقابلشون کمک کنن.ادم که نمیتونه از رو ظاهر دیگه اینجوری قضاوت کنه رو ادما...بهتر بود میگفتین به درد زندگی با من نمیخورن...
ایا تمام نتیجه گیری های زندگیتون مثه این هست؟؟!!
[color=#FF0000]ببخشید اشتباهی گفتم. آره منظورم این بود که به دارد من نمیخورن. چون اصولاً خانوادهٔ من خیلی مذهبی هستن و دختری که حجابش خوب نباشه رو اصلا نمیپذیرفتن !
ملاکهای خودتون رو بررسی کنین؟ایا ملاک نجابت و حجاب وحیا و اخلاق و ...فقط یه شعار براتون بود و ملاک مهمترتون و اصلیتون خوشگلی هست ؟؟روراست باشین
یا شاید واقعا دچار وسواس فکری روی مقوله زیبایی شدین؟
ن
ه من هنوز واسعم نجابت و حیا مهمّه.
اصلا من اتفاقا بیشتر دوس دارم عکسهای خانمم رو با حجاب ببینم چون با حجاب خیلی معصوم میشه.
ولی رو ظاهر هم حساس شدم. همیشه میبینم که ملت وقتی یکی ازدواج میکنه میگن ماشالله خانمش خوشگل بود. همش این خوشگلی راد و بدل میشه. اوایل فقط رو حرف ملت حساس بودم. الان حس میکنم این رفته تو دلم. یعنی دلم هم میخواد که خانمم خوشگل باشه. ولی هنوز واسعم نجابت یه ارزش. از دخترهای که دور و برام میبینم که با همه میگن و میخندن و گردش میرن به عنوان زنِ زندگی خوشم نمیاد. اما زیبایشون رو که میبینم میگم کاش خانم من هم مس این زیبا بود. بعد ناراحت میشم واسه همین.
ایا چیزهای خاصی از زیبایی برات مد نظر هست که خانمت نداره اما میتونه با ارایش داشته باشه/؟شاید جذب نوع خاصی از ارایش دخترها میشی؟یا رنگ مو و مدل مو ...
و یه سوال ایا الان از نظر جنسی اصلا جذب خانمت میشی /؟یعنی ظاهر ایشون براتون تحریک کننده هست یا هیــــــــــــچ حسی از این لحاظا به ایشون نداری؟
راستش رو بگم یه چیزای دلم رو میزانه. مثلا اینکه بالا تنش زیادی لاغره. یا اینکه اندام زنانش برجسته نیست زیاد.
اما به طور کلی جذبش میشم. اصلا اون مشاوری هم که قابل عقد رفتم بهم گفت اگه دیدی از نظر جنسی جذب ایشون میشی کافیه. ایشون گفت ظاهر در همین حد مهمه که بدونی از نظر جنسی کشش داری . من دیدم در چند جلسه که این حس رو دارم.
خوشبختانه ایشون کاملا مطیع هست . کافیه من بگم فلان مدل مو رو میخوام ایشون انجام میده. همیشه هم میگن بده ازدواج با من راحت باش. میگن من میخوام همهٔ تلاشم رو بکنم که رابطه جنسی تکراری نشه.
من از این میترسیدم که نکنه هیجان رابطهٔ جنسی بعد یه مدت بخوابه و بعد دوباره این افکار بیاد سراغم.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
ببخشید من هرچی سعی کردم چیزی نگم دیدم نمیشه باید بگم با اینکه نظر شخصیمه و هیچ ربطی به نظر روانشناسی نداره لطفا بزرگترها و صاحب نظرا منو ببخشن و خرده نگیرن
اقای محترم هیچ از خودت پرسیدی که ایا تو اون کسی هستی که زنت میخواد؟
از کجا معلوم که خانمتون نظرش به شما مساعده که اینقد مطمن حرفتو میزنی؟
شده بری باهاش درباره نظرش از خودت بپرسی؟
شاید این حس متقابله که تو دریافت میکنی و نمیدونی؟ شایدم ذهن بیمارگونت نسبت به این مسالست؟
بعدشم مگه شما موقع خواستگاری و اشنایی ایشونو ندیدی که بعدا میشینی ازش ایراد میگیری؟
سعی کن به زیبایی باطن توجه کنی بعد ظاهر
و در اخر اینکه خودتو بذار جای خانمت ایا دوست داری خانمت بیاد و بگه من از فلان مرد خوشم اومده؟ چه حسی بهت دست میده اگه اینو بشنوی.
برو خداتو شکر کن که خانمت اینقد بزرگ و باگذشته که با این حرفهایی که بهش میگی داره باهات میسازه و چیزی نمیگه.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
:81::81::320::102::97:
شاید وسواس فکری داری شما
توی بقیه مسایل اینجوری وسواسی هستی؟
خوب نظرت چیه که پیش یه روانپزشک بری؟
اگه مشکلت وسواس فکری باشه که حل میشه
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فارسیت
دوست من، چیزی که به نظرم روشن هست، این است که شما کشش و علاقه خاصی نسبت به این خانم ندارید. بنده هم مشکلی شبیه مشکل شما داشتم که البته وقتی متوجه تردیدم شدم، بلافاصله رابطه را معلق کردم و چون دیدم مسئله برایم حل نشد، رابطه را قطع کردم. البته قضیه ما فقط در حد یک خواستگاری جلو رفته بود.
ببینید، اگر کسی به طرف مقابلش علاقه داشته باشد، نشانه این علاقه آن است که سعی می کند حتی اگر ایرادی هم در طرف مقابل هست، خودآگاه یا ناخودآگاه آن را نادیده بگیرد، حتی اطرافیانش را هم متقاعد کند که مسئله مهمی نیست. نه این که خود پس بکشد.
اگر عقد نکرده بودید بنده برای شما پیشنهادی داشتم. الان دو مسئله ای را که از تاپیک شما برداشت کردم عرض می کنم، شاید مفید باشد:
1- ازدواج سه رکن اساسی دارد: تشابه (مادی، معنوی، تحصیلات، خانوادگی، فرهنگی، ظاهری)، تفاهم (دید مشابه به زندگی، آینده، مذهب...)، و جذابیت و کشش. این ها را از مشاوری که نزدش رفتم آموختم. ضلع جذابیت برای مورد شما به شدت لنگ می زند، ظاهرا از اول هم جذابیتی نبوده.
می گویند اگر طرف مقابل فرشته هم بود، اگر به دلت ننشست و جذابیتی برایت نداشت، این فرشته را رها کن و سراغش نرو...
2- شما به سبک سوپر سنتی ازدواج کرده اید. در حالی که خودتان مدرن هستید. یک نشانه این مدرن بودن هم همین که در این تالار مشکل خود را مطرح می کنید و مشورت می طلبید. روش ازدواج شما به دید من بیشتر مناسب حال کسی است که اصلا نمی داند مشورت یعنی چه! من معتقدم حتی در روش سنتی هم دو نفر باید چندین ماه با هم دیگر رفت و آمد داشته باشند (بدون شلوغ بازی و مطلع شدن خاله خانباجی ها، فقط با اطلاع خانواده درجه اول دو طرف). تا با دلی مطمئن از هر نظر به سراغ ازدواج بروند. والله اعلم.