RE: مشكلات با خانواده همسرم
دوست عزیز:72:
میشه بگید شما و همسرتون چند سال دارید؟
چه خصوصیاتی در همسرتون بود که ایشون رو انتخاب کردید؟
نحوه آشنایتون به چه صورت بود؟
آیا خانواده شما و ایشون رضایت کامل داشتند؟
ایشون نظرشون در مود شما و زندگی مشترک چیه؟؟
موفق باشید.:72:
RE: مشكلات با خانواده همسرم
دوست عزیز این همه زحمت برای به دست اوردن چی ؟
آیا یه ازدواج این همه ارزش سختی داره ؟
برای زندگی و همسر جونش رو هم آدم فدا کنه ، ارزش داره ! ولی نه ازدواجی که هیچ ارزشی برای شما قائل نباشند !
ازدواج یه امر دو طرفه هست !
اصلا دیگه زنگ نزنید و دنبال مورد جدید باشید
شرمنده ، متوجه نشدم عقد کردید
شرمنده ، متوجه نشدم عقد کردید
RE: مشكلات با خانواده همسرم
سلام unrealman
صد در صد شما در همسرتون و خانواده اش نکات مثبت وقابل پسندی دیدید که تصمیم به ازدواج با ایشون گرفتید و تا این حد تلاش کردید که خواسته های ایشون مثل تامین مسکن را براورده کنید...
پس ناامید نباشید ان شاال.. مشکلاتتون حل میشه.
مشکل اصلی شما و همسرتون این هست مادر ایشون نقش بسیار مهمی تو زندگی شما بازی می کنه و عمده مشکلاتتون هم از اینجا نشات می گیره...
واقعا دخالت های اطرافیان می تونه برای زوج مشکلات جدی به بار بیاره ولی شما و همسرتون می تونید از همین ابتدا با رفتار های درست جلوی دخالت های ایشون رو بگیرید....
البته این نکته رو هم مد نظر قرار بدید که مادر همسرتون هر صحبت یا رفتاری دارند از روی دلسوزی و نگرانی در مورد اینده فرزندش هست و دید بدی به ایشون نداشته باشید
بهتره شما یک روز با خانمتون در بیرون قرار بزارید و حرفاتون رو مطرح کنید بهش بگید برای ایشون تا چه حد ارزش قائلید و دوست دارید در حد توانتون بهترین زندگی رو براش فراهم کنید ..
نقل قول:
نوشته اصلی توسط unrealman
همسرم ميگه حقوق من نبايد حساب بكني و حقوق زن براي زن هست كه بتونه آزاد باشه اما حقوق تو تنها كفاف هر دو ما رو نميده و بايد از الان بري دنبال شغل دوم.من هم گفتم الان دستم زياد باز نيست اما در آينده حتما دنبالش هستم اما ايشان پا در كفش كرده كه الان شغل دوم ميخوام.
به نظر من این حرفشون رو قبول کنید یعنی بهشون بگید شما هم دوست ندارید روی حقوق همسرتون برای اداره زندگی حسابی باز کنید،چون این به خانمتون حس خیلی خوبه می ده و حس می کنه شما با عرضه و مسئولیت پذیر هستید و به اصطلاح مرد هستید :)
و با گفتن این جمله مطمئن باشید خانم شما حساسیتش برای خرج کردن حقوق خودش در خونه خیلی کمتر میشه...
براش توضیح بدید که
1.درک می کنید نگرانی مادرشون رو می دونید حرفای ایشون از روی دلسوزی هست و با احترام در مورد مادرش صحبت کنید...
2.بگید قبول دارید نباید روی حقوق همسرتون حسابی باز کنید...
ولی با توجه به شرایط اقتصادی شما و با توجه اینکه همسرتون هم همکار شما هست و از شرایط مالی شما کاملا با خبر بوده ، (اگر مادیات تا این حد براش قابل اهمیت بوده همون ابتدا می تونسته جواب منفی بده ،) وقتی شما رو با همون شرایط پذیرفته پس ازش انتظار دارید تو این شرایط همراه شما باشه ....و کمکتون کنه...
بهش ابراز علاقه کنید و نشون بدید بهش علاقه مندید و حاضر نیستید سر مادیات و مسائل بی ارزش از دستش بدید...بگید فقط ازش می خواین که اون هم با شما همکاری کنه تا بتونید زندگی خوبی باهم بسازید
اون تنها کسی هست که می تونه از دخالت های مادرش جلوگیری کنه
بعد از اینکه با شما هم عقیده شد و شرایط شما رو درک کرد می تونه مادرش رو متقاعد کنه ...
RE: مشكلات با خانواده همسرم
ببین چطور مادر زنیه که پدر زن شما هم ازش حساب میبره ...
به نظرم بیش از این هم نرمی از خودتون نشون بدی مجبور میشی بر خلاف میلت تا وقتی که کاسه صبرت لبریز بشه فیلم بازی کنی. این وسط (وقت - جوونیت و عمرت رو از دست خواهی داد). کمی هم شما پافشاری کنین! نا سلامتی میخوایی مرد خونه باشی ! به هیشکی هم اجازه نده تو زندگیتون دخالت کنه! چه پدر مادر شما و چه پدر مادر خانم. این موضوع رو هم از اول با خانمت به تفاهم برسین.
موفق باشین.
RE: مشكلات با خانواده همسرم
سلام
به همدردی خوش امدید
اینکه یک خانواده بخواهن دخترشون بهترین شرایط رو بعد از ازدواج داشته باشه حق طبیعیشونه اما حد و حدود در تمامی مسائل بایستی رعایت بشه و از حدش اگر تجاوز کنه ممکنه قضیه کمی پیچیده بشه
شما هم در برخی موارد انعطاف بیش از حد نشون دادید.بهتره به همسرتون بگین نگران مسائل مالی و اقتصادی نباشه چرا که وظیفه شماست که تامین کنید.
اینطور که مشخصه این خانوم به مادیات خیلی اهمیت میده
این اهمیت زیاد به مادیات در واقع میتونه یک امتیاز منفی حساب بشه.چون زندگی همیشه رو یک پایه نمیچرخه و ممکنه شما در آینده دچار مشکلات اقتصادی بشید.
اینطور که این خانوم برخورد میکنه بعیده که در اون لحظات شما رو یاری کنه.
دهن بینی همسرتون موردی نیست که بشه یک شبه و یک ماهه حلش کنید و شاید به زمان زیادی نیاز داشته باشه.والبته صبوری شما در این زمینه
چون ببینید ممکنه این توقعات دوباره سر مسئله تالار و مراسم عروسی و ...بازم تکرار بشه.
اگر سعی در تحریک شما برای طلاق و ..دارن شما اقدامی نکنید و به اعصاب خودتون مسلط باشید.
ما تمام مبنا رو بر این میذاریم که تمام تلاشتون رو با همفکری و کمک بچه ها برای حفظ زندگی انجام بدید.انشالله که حل میشه
دادگاه هم تا مرد نخواد حکم طلاق رو به هیچ عنوان صادر نمیکنه مگر در مواقع خاصی که داره به زن عسر (ظلم) میشه.مثل جنون مرد..اعتیادش..دست بزنش..و ...
پس نگران این موضوع نباشید.تا شما رضایت ندی طلاقی در کار نیست.
ضمن اینکه اگر هم درخواست طلاق از طرف زن باشه حق و حقوقش خیلی کمتر میشه
البته بازهم میگم هدف ما طلاق نیست اما
اما چند تا سوال
اما حالا که اونا خواستار جدایی هستند و از شما توقعات بیش از حد و توان انتظار شما دارن...شما چه تصمیمی میخواهید بگیرید؟
به همسرتون چقدر علاقه دارید؟
برای حفظ زندگیتون شاید مجبور شید کمی سختی بکشید.حاضرید؟
حقوق شما چقدره؟
مهریه همسر شما چقدره؟(اینو برای جدایی نمیگم.برای این میپرسم که سطح توقعاتشون هم تا حدودی مشخص بشه)
همسرتون چقدر به شما علاقه داره؟حاضره به خاطر شما از یک سری خواسته های پدر و مادرش بگذره؟
مشکل پدر همسرتون چی بوده؟
RE: مشكلات با خانواده همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام
به همدردی خوش امدید
اینکه یک خانواده بخواهن دخترشون بهترین شرایط رو بعد از ازدواج داشته باشه حق طبیعیشونه اما حد و حدود در تمامی مسائل بایستی رعایت بشه و از حدش اگر تجاوز کنه ممکنه قضیه کمی پیچیده بشه
شما هم در برخی موارد انعطاف بیش از حد نشون دادید.بهتره به همسرتون بگین نگران مسائل مالی و اقتصادی نباشه چرا که وظیفه شماست که تامین کنید.
اینطور که مشخصه این خانوم به مادیات خیلی اهمیت میده
این اهمیت زیاد به مادیات در واقع میتونه یک امتیاز منفی حساب بشه.چون زندگی همیشه رو یک پایه نمیچرخه و ممکنه شما در آینده دچار مشکلات اقتصادی بشید.
اینطور که این خانوم برخورد میکنه بعیده که در اون لحظات شما رو یاری کنه.
دهن بینی همسرتون موردی نیست که بشه یک شبه و یک ماهه حلش کنید و شاید به زمان زیادی نیاز داشته باشه.والبته صبوری شما در این زمینه
چون ببینید ممکنه این توقعات دوباره سر مسئله تالار و مراسم عروسی و ...بازم تکرار بشه.
اگر سعی در تحریک شما برای طلاق و ..دارن شما اقدامی نکنید و به اعصاب خودتون مسلط باشید.
ما تمام مبنا رو بر این میذاریم که تمام تلاشتون رو با همفکری و کمک بچه ها برای حفظ زندگی انجام بدید.انشالله که حل میشه
دادگاه هم تا مرد نخواد حکم طلاق رو به هیچ عنوان صادر نمیکنه مگر در مواقع خاصی که داره به زن عسر (ظلم) میشه.مثل جنون مرد..اعتیادش..دست بزنش..و ...
پس نگران این موضوع نباشید.تا شما رضایت ندی طلاقی در کار نیست.
ضمن اینکه اگر هم درخواست طلاق از طرف زن باشه حق و حقوقش خیلی کمتر میشه
البته بازهم میگم هدف ما طلاق نیست اما
اما چند تا سوال
اما حالا که اونا خواستار جدایی هستند و از شما توقعات بیش از حد و توان انتظار شما دارن...شما چه تصمیمی میخواهید بگیرید؟
به همسرتون چقدر علاقه دارید؟
برای حفظ زندگیتون شاید مجبور شید کمی سختی بکشید.حاضرید؟
حقوق شما چقدره؟
مهریه همسر شما چقدره؟(اینو برای جدایی نمیگم.برای این میپرسم که سطح توقعاتشون هم تا حدودی مشخص بشه)
همسرتون چقدر به شما علاقه داره؟حاضره به خاطر شما از یک سری خواسته های پدر و مادرش بگذره؟
مشکل پدر همسرتون چی بوده؟
در جواب سوال شما بايد بگم كه با توجه به اينكه مي دونم اين دختر قبل از ازدواج اينطور نبوده و بعد از صيغه و عقد كم كم اين درخواست ها بروز كرده و حتي حرفهاي كه زمان خواستگاري زده شده هم زير سوال برده مي خواهم كمي كمي از اين محيط دور باشم و صبر كنم .از نظر خودم فاتح اين نبرد صبورترين هست
من خيلي به همسرم علاقه دارم ايشون هم مطمئنا شايد دلخور باشند اما علاقمند هستند طوري كه هر زمان اسم جدايي مي آيد با دست جلوي دهنم را مي گيرد كه اين لغت را نگويم و اينكه به حدي از نظر روحي آشفته بود كه با گريه وحشتناك تلفن كرده و اعلام كرده وسايلش را به او پس ندهم چون همه را با عشق تهيه كرده است.
من براي رسيدن به همسرم سختي زيادي متحمل شدم و كماگان اين انرژي و انگيزه در من هست اما اگر بتوانم واقعا براي خواست ايشون كاري انجام بدهم انجام مي دهم . مثلا سر بحث مسكن تهيه مسكن را با توجه به بحران مسكن در ابتداي ازدواج حق طبيعي زن مي داند و وظيفه مرد و در مقابلش افرادي را مثال مي زند كه براي خودشان مسكني خريداري كردند(هر چند كه برهان خلف اين قضيههم براي ايشان آوردم )
من كارمند يك موسسه مالي اعتباري هستم و با همسرم در يك محيط كار مي كرديم تا بعد از دو سال از ايشان خواستگاري كردم . خالص دريافتي من نزديك به 460 تومان هست و پس از ازدواج به علت اينكه نميتوانستم با همسرم در يك شعبه باشم به يك شعبه ديگر منتقل شدم.حتي براي اينكه به ايشان ثابت كنم كه در زندگي مشترك من و او نداريم ايشان را در برداشت از حسابم به عنوان نفر دوم شريك كردم اما ايشان براي حساب خودش اصلا و ابدا اينكار را نكرده و روي موضعي كه مي گويم هست
مهريه هم حكايت جالبي دارد . من و ايشان ابتدا سر 350 سكه توافق كرديم اما ايشان بعد از صحبت با خانواده كه من در اينجا بيشتر منظور از خانواده مادر ايشان را مي دانم 500 سكه را تعيين كردند و حتي اعلام كردند نه كالايي مي خواهيم و نه مسكن
اما كم كم مواضع خود را يا مستقيم از طريق دختر يا خودشان اعلام كردند و اين حس در من به وجود آمد كه مساله سوء استفاده است
همسرم به من علاقه داره اما مشكل اينجاست ما در روز به خاطر شغلمان كمتر از 2 ساعت آن هم نه همه روزها همديگر را مي بينيم و و به از ديد خودم تاثير حرفهاي مادر بر ايشان بيشتر از نظرات من هست .حتي طوري كه ما بعد از عقد هم نمي توانيم شب در كنار هم باشيم بدون هيچ دليلي
من مي ترسم افكار مسموم مادر به علت ناپخته بودن دختر و دهن بين بودنش كم كم در او رسوخ كند
مشكل ايشان دو ماه بازداشتي به علت مشكلي كه ايشان در حين كار داشتند بود كه ايشان مخفي كرده بود تا كم كم از طريق مردم به گوش ما هم رسيد
لازم به ذكر است من و ايشان هر د و 30 سال داريم و بنا به گفته برادرشان چند بار به من گفتند خواهرشان خيلي كمتر از سنش هست از نظر فكري و اين مساله موضوع را پيچيده تر مي كند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز:72:
میشه بگید شما و همسرتون چند سال دارید؟
چه خصوصیاتی در همسرتون بود که ایشون رو انتخاب کردید؟
نحوه آشنایتون به چه صورت بود؟
آیا خانواده شما و ایشون رضایت کامل داشتند؟
ایشون نظرشون در مود شما و زندگی مشترک چیه؟؟
موفق باشید.:72:
من و همسرم 30 سال داريم يعني در واقع همسن هستيم. البته ايشان چند ماه از من بزرگتر هست
راستش ما دوسال همكار بوديم و خيلي از نكاتي مثل ادب و نزاكت و خوش پوش و خوش برخوردي وووو در ايشان بود كه ايشان را انتخاب كردم.خانواده ايشان مادر ايشان نظر چندان مساعدي نداشت و بيشتر ترجيح مي داد خودش دامادش را انتخاب كند اما دخترشان با پافشاري بر روي بنده باعث ازدواج ما شدند. من هم هميشه اين را از ايشان پرسيدم . به علت شخصيت درون گرا بودن ايشان خيلي كم حرف مي زند و بيشتر موضوعات را در درونش نگه مي دارد .خودش هم تعريف مشخصي از زندگي مشترك ندارد و در جواب اين سوال بيشتر سكوت مي كند
RE: مشكلات با خانواده همسرم
دخالت های مادر زن رو بجز با دور شدن ازشون نمی تونی کم کنی...
آدمی که 30 ساله دهن بینه و آدمی که 50-60 ساله تعیین کننده بوده، به این راحتی تغییر نمی کنن و اصولا کار شما هم نیست این تغییر مادر زن.
پس: دوری و دوستی!
ایشون دخالت می کنه و قرارهاتون رو تغییر میده، شما چرا زیر بار میری؟ :300:
RE: مشكلات با خانواده همسرم
خب خداروشکر که همدیگ رو دوست دارین....
شما در رفتارهاتون به هر سختی که شده دوست داشتنتون رو ثابت کردید..درسته؟
اما ایشون چی؟صرف گفتن کلمه دوست داشتن ملاک نیست و این باید در رفتار و اعمال هم نشون داده بشه
ببینید احتمال اینکه خواسته این خانواده بعدها تغییر کنه و بالاتر بره زیاده.
ببینید من نمیدونم موقیعت کاریتون چه جوریه..کی تعطیل میشید و ...
اما برای زندگیتون وقت بذارید...جمعه ها چی؟بعد از کار چی؟
موقیعت زندگیتون در خطره .شما یا بایدا با این اوضاع کنار بیبا و هرچی بگن گوش کنید...یا اینکه جلوشون محترم و مودب بایستی
همسرتون از مادرش الگو میگیره و در واقع حرفش رو قبول داره.
من خودم موقع خواستگاری به پدر و مادرم گفتم که مهریه 114 تا باشه و با همسرم هم دو تایی توافق کردیم
اما پدر و مادرم مخالف بودن
ولی چون با همسرم توافق کردیم خیلی محترمانه به پدر و مادرم گفتم نظر شما محترمه ولی اجازه بدید همین مقدار باشه.یعنی مودبانه جلوشون به خاطر همسرم ایستادم
ببینید کسی که تصمیم به ازدواج میگیره باید استقلال فکر و قدرت تصمیم گیری داشته باشه
شما هم خیلی منفعلانه برخورد کردید و با هرچیزی که گفتن کنار اومدید.
با همسرتون خیلی جدی و خصوصی صحبت کنبد و بگید زندگیتون در خطره.
و بگید اگر بیشتر از این خانوادش در تصمیماتون دخالت کنند ممکنه کار به جاهای باریک بکشه.ازش بخواهید شما رو حمایت کنه و با شرایط کنونی شما کنار بیاد.
RE: مشكلات با خانواده همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
خب خداروشکر که همدیگ رو دوست دارین....
شما در رفتارهاتون به هر سختی که شده دوست داشتنتون رو ثابت کردید..درسته؟
اما ایشون چی؟صرف گفتن کلمه دوست داشتن ملاک نیست و این باید در رفتار و اعمال هم نشون داده بشه
ببینید احتمال اینکه خواسته این خانواده بعدها تغییر کنه و بالاتر بره زیاده.
ببینید من نمیدونم موقیعت کاریتون چه جوریه..کی تعطیل میشید و ...
اما برای زندگیتون وقت بذارید...جمعه ها چی؟بعد از کار چی؟
موقیعت زندگیتون در خطره .شما یا بایدا با این اوضاع کنار بیبا و هرچی بگن گوش کنید...یا اینکه جلوشون محترم و مودب بایستی
همسرتون از مادرش الگو میگیره و در واقع حرفش رو قبول داره.
من خودم موقع خواستگاری به پدر و مادرم گفتم که مهریه 114 تا باشه و با همسرم هم دو تایی توافق کردیم
اما پدر و مادرم مخالف بودن
ولی چون با همسرم توافق کردیم خیلی محترمانه به پدر و مادرم گفتم نظر شما محترمه ولی اجازه بدید همین مقدار باشه.یعنی مودبانه جلوشون به خاطر همسرم ایستادم
ببینید کسی که تصمیم به ازدواج میگیره باید استقلال فکر و قدرت تصمیم گیری داشته باشه
شما هم خیلی منفعلانه برخورد کردید و با هرچیزی که گفتن کنار اومدید.
با همسرتون خیلی جدی و خصوصی صحبت کنبد و بگید زندگیتون در خطره.
و بگید اگر بیشتر از این خانوادش در تصمیماتون دخالت کنند ممکنه کار به جاهای باریک بکشه.ازش بخواهید شما رو حمایت کنه و با شرایط کنونی شما کنار بیاد.
من مشكلي با حرف زدن ندارم .اما مادرزنم همه راهاي ارتباطي دخترش با من را قطع كرده و همسرم هم همراهش خاموشه .خونه هم كه نمي تونم تماسي بگيرم . حتي پدر و مادرم سعي كردند كه براي يك ساعت هم شده به خانه شان رفته و در اين رابطه صحبت كنند اما مادر دختر گفته كه تفاهم ندارند و بايد جدا بشوند . من از طرفي همسرم را دوست دارم و از طرفي اين استرس را دارم كه قطع ارتباط باعث سردي همسرم نسبت به من شده باشد (با شستشوي مغزي مادر)اما وقتي ياد گريه هاي اون مي افتم يك چيزي ته دلم ميگه كه اين فكر اشتباه هست . حتي براي عيد يك اس ام اس هم به من نداد هر چند اگر مي خواست مي توانست از هر طريقي شده با من ارتباط برقرار بكنه .نمي دونم ايا اگر واقعا خانواده ايشان قلبا قصد جدايي داشته باشند آيا من مي توانم موافقت نكنم؟چون واقعا مضحك هست .طرف منزل دارد اما در حومه شهر است . يا اينكه شاغلم اما شغل دوم ندارم.من چون نمي دانم آيا حق با من هست يا ايشان استرس دارم .گاهي پيش خودم فكر ميكنم آيا يك دختر 30 ساله با طلاق گرفتن خوشبخت مي شود يا بنا به اشتباه خودم كه تا قبل از اين مورد مقاومتي در مقابل درخواستهاي اين خانواده نكردم حالا مي خواهند به قول معروف گربه را دم حجله بكشند
هجوم اين افكار واقعا من را بهم ميريزه