مشكل من: استقلال طلبي بيش از حد و كم شدن ميزان سازشم با اطرافيان
سلام دوستان عزيزم
من براي يك زندگي مستقل و مجزا از خونه پدري ام برنامه ريزي كردم ولي حداقل 4 سال فرصت لازم دارم و مي دانم كه در اين 4 سال قطعا به خاطر كاهش انعطاف پذيري ام با اطرافيان به مشكل برخورد مي كنم. من با اينكه دختري بسيار مهربان، پرشور و پراحساس هستم اما در عين حال بيشتر از بقيه با اعضاي خانواده ام دچار چالش ميشم، مخصوصا در 1 سال گذشته كه بخاطر برنامه هام سركار نمي رفتم و خونه بودم بيشتر از هميشه با بقيه بحثم ميشد. در عين حال ارتباط عاطفي عالي با تك تك اعضاي خانواده ام دارم. اما نمي دانم چرا ميزان سازشم با اطرافيان كم شده و نسبت به بقيه كمي بي اعتنا شدم و بيشتر برنامه هاي شخصي ام برام اهميت داره.
براي افزايش انعطاف پذيري ام چه راهكارهايي رو توصيه مي كنيد؟ ( لازم به ذكره كه من 3 سالي ميشه كه روي خودم كار كردم تا ديرتر از كوره در برم و تا حدي هم موفق شدم اما هنوز هم گاهي اوقات آمپرم ميزنه بالا)
RE: مشكل من: استقلال طلبي بيش از حد و كم شدن ميزان سازشم با اطرافيان
سلام
ایا در خارج از خانه هم با دوستان سازش کمتری دارید؟ یا با انها بخوبی رفتار می کنید؟
RE: مشكل من: استقلال طلبي بيش از حد و كم شدن ميزان سازشم با اطرافيان
Eng.aydin گرامي، سلام
در برخورد با دوستان هم تا حدودني انعطافم كم بود ولي در كل در محيط هاي اجتماعي و در برخورد با دوستانم بيشتر خودم رو كنترل مي كنم ( مخصوصا خيلي ديرتر عصباني ميشم.)
رابطه ام هم با دوستانم، صميمي و خوبه و مشكلي ندارم. سركار هم كه مي رفتم روابطم عالي بود و با همه به نوعي دوست مي شدم. در كل فردي اجتماعي و اغلب بشاش هستم و ديگران از بودن با من لذت مي برند.
اما باز هم انعطاف پذيري ام كم بود. مثلا در زمان دانشگاه با دوستانم چند بار بحثم شد البته يك بحث منطقي و با حفظ حرمتها و يا در سركار همكارم نصيحتم مي كرد كه مي گفت واسه ازدواج و زندگي مشترك اينقدر من اينطوري ام و من اونطوري ام نداريم ومي گفت كه بايد در برابر حوادث تا جاي ممكن خودت رو منعطف كني تا كمترين ضربه رو از مشكلات زندگي بخوري.
مسئله عدم انعطافم رو فقط كساني مي دونند كه باهاشون صميمي هستم و باصطلاح كسايي كه من رو از نزديك مي شناسند، مي دونند.
RE: مشكل من: استقلال طلبي بيش از حد و كم شدن ميزان سازشم با اطرافيان
عدم سازش و به نوعی زور گویی و عدم انعطاف ( از جهت تحمیل فکری) به اعضای خانواده یک دلیل دارد:
اینکه شما حس می کنید این افراد تحت سلطه شما هستند و در هر صورت اعضای خانواده شما تا انتهای زندگی باقی خواهند ماند
با دوستان هم خوش رفتار هستید چون فکر می کنید ان مالکیت لازم را ندارید و امکان از دست دادن دوستان با رفتار نادرست وجود دارد
بهترین راه حل این هست که به اعضای خانواده واقعا به عنوان شخصیت هایی ارزشمند بنگرید و به این فکر کنید که اعضای خانواده یک نعمت هستند که شما باید قدرشان را بدانید
دوستان واقعی هم به نوعی می توانند در دایره خانواده وارد شوند
:72:
RE: مشكل من: استقلال طلبي بيش از حد و كم شدن ميزان سازشم با اطرافيان
ممنونم Eng.aydin عزيز
كاملا حق با شماست من احساس سلطه جويي بر ديگران رو دارم ولي فكر كنم منظورم رو درست نرسوندم. من خدمتتون عرض كردم كه روابط عالي با تك تك اعضاي خانواده ام دارم و حتي در خونه هم خيلي خوشرفتارتر هستم و خداي نكرده به كسي در حين بحث جسارت نمي كنم ولي مشكلي كه دارم اينكه چرا من بايد با عزيزترين كسان زندگي ام بحثم بشه؟ و از اين جهت هم ناراحتم چون فرد معتقدي هستم، احساس گناه در برابر خدا ميكنم از اينكه دل كسي رو حتي واسه يه لحظه شكوندم.:302:
گاهي اوقات خودم رو دلداري ميدم از اينكه اين مدت هم كوتاهه و مي گذره و تا 4 سال ديگه مستقل ميشم اما باز...............نميدونم ولي خواهرم ميگه تو بايد به يك روانپزشك مراجعه كني چون شايد كمي بيش فعال باشي؟ از رفتن نزد روانپزشك واهمه اي ندارم چون در خانواده ما امري جاافتاده است و كسي من رو سرزنش نخواهد كرد اما دلم مي خواد كه خودم با رفتاردرماني به خودم كمك كنم.
RE: مشكل من: استقلال طلبي بيش از حد و كم شدن ميزان سازشم با اطرافيان
صنم جان سلام
دختر خوب منو یه کم توجیه میکنی
این که با دوستات یه بحث منطقی داشتی انعطاف پذیر نیستی؟این اتفاق برا همه پیش میا فقط باید یه کم آماده پذیرش عقاید سیاسی و اجتماعی اخلاقی باشی و سعی کنی از تجارب انها استفاده کنی به عبارتی دنبال کسب تجارب جدید باشی.
این که صنم بعد از ازدست دادن شغل یا سرکار نرفتم نتونسته کنترل زندگی خودشو بدست بیاره و باهاش کنار بیادشاید این موضوع تو رو اذیت میکنه اما باید بدونی انعطاف پذیری مشکلت روحل نمی کنه بلکه این توانایی رو بهت میده که مشکلشو پشت سر بزاری
این که صنم صبور نیست و داره سعی میکنه عصبانیت رو کنترل کنه نشون میده اماده پذیرش تغییری و بازم این خودش نشونه انعطاف پذیریه
این که بیشتر به کارای شخصی خودت می پردازی انعطاف پذیر نیستی؟میدونی یکی از مسائلی که باعث میشه بگیم ادمه انعطاف پذیری نیستیم چیه؟این که در برابر مشکلات خودمونو فراموش میکنیم در حالی که تو بیشتر به خودت رسیدی.
این که روابطه اجتماعی قوی و عاطفی داری انعطاف پذیر نیستی؟در حالی که داشتن روابط اجتماعی قوی +اشنایی با احساسات+خوش بینی +باورهای مثبت+هوشیاری عاطفی و روانی همه نشان دهنده انعطاف پذیریه
به نظر من صنم تا حدودی انعطاف پذیره اما فکر میکنه این انعطاف پذیری باید مشکلشو حل کنه در حالی که با انعطاف پذیری میتونی مشکلتو پشت سر بزاری.
بازم این لینک شاید مطالب خوبی داشته باشه برا خوندن
http://www.aftabir.com/articles/view/applied_sciences/psychbiology/c12c1282625186_supple_p1.php/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D9%81-%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%D9%88%DB%8C%D9%85
RE: مشكل من: استقلال طلبي بيش از حد و كم شدن ميزان سازشم با اطرافيان
خواهش می کنم:72:
حس سلطه جویی یک حس طبیعی در انسان هاست ولی باید کنترل شود ، صحبت کردن و داشتن اختلاف نظر هم موضوعی طبیعی هست
ولی این نکته مهم هست که ما اعضای خانواده یا دوستان را با همان تفاوت ها قبول داشته باشیم. به عقایدشان احترام بگذاریم.باید قدری هم به دانسته های خودمان شک کنیم تا بتوانیم در زندگی پیشرفت کنیم
نمی دانم دقت کرده اید یا نه... ولی اکثر بحث هایی که صورت میگرد در صورت به کرسی نشستن حرف هر یک از طرفین واقعا نفعی به حال هیچ کدام از طرفین ندارد. بهتر است از این بحث ها صرف نظر کنیم و بجایش بر روی نقاط اشتراک هم صحبت کنیم. در مورد خاطرات خوب و شیرین صحبت کنیم
انرژی خود را صرف صحبت های فرسایشی نکنید
سعی کنید بیشتر در محیط خانواده فداکاری کنید. فداکاری در محیط خانواده در یک نقطه نخواهد ماند و مرتب در بین سایر اعضا رشد خواهد کرد
سوالی پرسیدید که چرا باید با اعضای خانواده بحثتان شود؟
پاسخش اینجاست که نباید افکار خود را بر دیگران تحمیل کنید.باید به عقاید دیگران هم عملا احترام بگذارید.
بخش دوم هم این هست که روانپزشک به نظر برای حالت شما مفید نیست. شما باید به نزد یک روانشناس بروید .
تا انجایی هم که من می دانم بیش فعالی برای کودکانی هست که رفتار هیجانی و خارج از کنترل دارند
نکته اخر: چرا فکر می کنید با تنها ماندن و مستقل شدن مشکلتان حل می شود؟ ایا فرار کردن از واقعیت راه مناسبی برای حل مشکل هست؟
:72:
RE: مشكل من: استقلال طلبي بيش از حد و كم شدن ميزان سازشم با اطرافيان
مرسي مريم عزيزم :46:از اين همه انرژي مثبتي كه بهم دادي. سعي مي كنم كمي از ديد شما هم به قضيه نگاه كنم.
اما مريم جون من كارم رو از دست ندادم و در اين زمينه مشكلي ندارم چون من الان هم كار مي كنم اما در قالب پروژه اي. تا 1 سال پيش تمام وقت سركار ميرفتم ولي كار تمام وقت مانع رسيدگي به برنامه هاي مهمترم ميشد براي همين هم از شركت اومدم بيرون. ( الان شش دانگ حواسم روي تقويت زبان و افزايش مهارتهاي حرفه اي ام هست.)
آقاي آيدين، شما به نكات بسيار ظريفي اشاره مي كنيد و جالب اينكه اكثرشون در مورد من صادقه. :104:
و البته جواب سوال آخرتون: مي دونيد من سبك زندگي مجردي و مستقل رو خيلي مي پسندم چون نياز استقلال طلبي ام رو ارضا مي كنه. باعث ميشه اونطور كه دلم ميخواد زندگي كنم، رفت و امدهاي خاص خودم رو داشته باشم، تفريحات خاص خودم رو داشته باشم و ................... اما به اين معني نيست كه ميخوام از ازدواج و مسئوليت زندگي مشترك فرار كنم ولي در مورد ازدواج سختگيرم كه خب شايد اين سختگيري هم كار دستم داد و واسه هميشه يكه و يالقوز موندم :311:كه واسه اون حالت هم برنامه ريزي كردم .:227: