ياد امام - كلام امام (وپژه ايام رحلت امام خميني (قدس)
قسمتهايي از سخنان امام خميني رضوان الله عليه
اينها خراب كردند، همه چيز ما رابردند؛ و ما بايد اين تتمه را حفظ كنيم ، و اين تتمه را براي اعقاب خودمان محفوظ نگه داريم . اين مسائل با همت همه اقشار اين ملت است ؛ با همت شما جوانهاست . هر كس درهر مقامي كه هست بايد كمر همت به خدمت به اين مملكت ، به خدمت به اسلام ببندد تامشكلات رفع بشود. شمايي كه در بانك هستيد و كارمند بانك يا روساي بانك هستيدبايد بانك را اصلاح بكنيد؛ كساني كه در فرهنگ هستند بايد فرهنگ را اصلاح بكنند؛كساني كه در وزارتخانه ها هستند بايد وزارتخانه ها را تصفيه كنند. و همين طور بايد همه ما دست به هم بدهيم تا اين كشوري كه خرابه كردند و رفتند و بردند هر چه ما داشتيم ،ان شاءالله دوباره به حال اول و بلكه بهتر برگردد. خداوند همه شما را تاييد كند. موفق باشيد، سعادتمند باشيد.
سخنراني امام در جمع بانوان و محصلان دبيرستانها
پيشتازي بانوان در مبارزه
خداوند نگهدار همه شما باشد. اين پيروزي را ما از بانوان داريم قبل از اينكه از مردهاداشته باشيم . بانوان محترم ما در صف جلو واقع بودند. بانوان عزيز ما اسباب اين شدند كه مردها هم جرات و شجاعت پيدا كنند. ما مرهون زحمات شما خانمها هستيم و هميشه دعابه همه و همه ملت و شماها مي كنيم . شما ديديد كه با وحدت كلمه بدون اينكه ساز وبرگي داشته باشيد بر قدرتهاي بزرگ پيروز شديد. چرا پيروز شديد؟ براي اينكه براي خدا بود. اين قيام قيام حق بود، قيام حق بر باطل بود، قيام الوهيت بر طاغوت بود، قيام انسانيت بر توحش بود، قيام تمدن بر بربريت بود. [در] اين قيام انساني در عين حال كه ماهيچ نداشتيم و آنها همه چيز، بر آنها غلبه كرديم . اين غلبه را خداي تبارك و تعالي نصيب ما كرد. چرا؟ براي اينكه با هم بوديم و خدا با جماعت است : يدالله مع الجماعه ؛ خداوند با اجتماع است . و شما همه با وحدت كلمه ، و آن كلمه كلمه حق نه كلمه باطل ،همه با هم حق گفتيد، همه با هم حق خواستيد، حق خودتان را خواستيد، آزادي خواستيد، استقلال خواستيد و اسلام - "جمهوري اسلامي " - خواستيد. بحمدالله آزادي براي شما حاصل است .
الان از هيچ كس نمي ترسيد ولي بايد ما از خودمان بترسيم . ما بايد از خدا بترسيم
ازخودمان بترسيم كه نافرماني نكنيم ، كه خلاف نكنيم ؛ والا ديگر آن زحمات سابق نيست ،ديگر سازمان امنيت نيست ؛ ديگر شهرباني كه بتواند به مردم ظلم بكند نيست . شهرباني اسلامي است ، دولت اسلامي است ؛ دولتي است كه تابع قانون است ، تابع اسلام است .آنكه تابع اسلام است ظلم نمي تواند بكند و نمي كند. ما از شما همه متشكريم كه دررفراندم شماها همه شركت كرديد و موجب يك پيروزي شديد كه در دنيا نمونه است .سابقه نداشت يك همچو رفراندم در دنيا كه از ملت 35 ميليوني بيش از بيست ميليون راي مثبت داشته باشد، و همين طور با شور و شعف و اشتياق دنبال راي دادن برود.خداوند ان شاءالله شما را در مراحل بعد هم پيروز كند. در قضيه مجلس موسسان ، در قضيه مجلس شورا راي بدهيد، و راي به وكلاي متعهد مسلم امين . وكلاي امين بفرستيد درمجالس . ديگر شما مجالستان دست خودتان است ، اختيار دست خودتان است ؛ شمامختاريد و مقدرات مملكت را خودتان ، به دست خودتان بايد. . . بگيريد. خداوند شما راپيروز كند. خداوند شما را سعادتمند كند در دنيا و آخرت . سلام بر همه شما و بر همه مسلمين و بر همه "عبادالله الصالحين ".
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
سخنان امام در مورد اختلاف طبقاتي جامعه
محتاج به وقت است ؛ اينطور نيست كه غفلت از حال مستمندان شده باشد و يا از حال كارگران شده باشد؛ خير، ما همه به فكر شما هستيم . و ما ان شاءالله بعد از اينكه بتوانيم استقرار بدهيم جمهوري اسلامي را، اسلام در فكر كارمندان و در فكر كارگران و در فكرمستضعفين بيشتر است تا فكر ديگري . شما مطمئن باشيد كه اگر ما توانستيم قدرت پيدابكنيم و اسلام را به آنطور كه هست پياده بكنيم ، براي همه شما و براي آنهايي كه از شماخيلي بدتر هست زندگي شان ، فكر خواهد شد.
الان راجع به خانه ؛ البته من مي دانم كه شما هم بسياري تان خانه نداريد لكن اين مطلب اختصاص به شما ندارد. شما زاغه نشينها را ببينيد كه اينها چه جور زندگي مي كنند.اگر آنها را ببينيد به حال آنها ترحم مي كنيد. البته بايد براي همه خانه تهيه بشود، براي همه زندگي تهيه بشود، براي همه وضع كار به طور عادلانه تهيه بشود؛ و اين محتاج به يك مهلتي است . نمي شود يك مملكتي كه خراب شده است و همه چيزش به باد رفته است حالا يكدفعه ما صبح بكنيم و بهشت درست بشود، و اين يك امري است نشدني .
رفع اختلافات ننگين طبقاتي
و مي بينيد كه در بين اقشار الان اشخاص مفسده جويي هستند كه نمي گذارند اين جمهوري استقرار پيدا بكند، فساد مي كنند. آنها مي خواهند كه باز مسائل سابق راعود بدهند. آنها درصدد اين هستند كه ما را باز دربند بكشند، استقلال ما را از بين ببرند، ذخاير ما را از بين ببرند. شما آقايان و ديگران و همه اقشار ملت موظفند كه به تبليغات سوء اينها گوش نكنند و يك مهلتي بدهند كه ان شاءالله جمهوري اسلامي مستقربشود. الان استقراري ندارد؛ ما قانونمان . . . [هنوز] تصويب نشده ، مجلس شورايمان [هنوز] برپا نشده . ما الان بين راه هستيم و در بين راه نمي توانند كه همه مسائل را حل بكنند. و من اميدوارم كه ان شاءالله مسائل شما و مسائل همه كارگرها و مسائل همه اقشار - - مستضعف ، . . . توفيق پيدا بشود و همه با هم دعا بكنيد و همه با هم پشتيباني بكنيد كه اين مطلب شرعي حاصل بشود، براي همه ان شاءالله رفاه خواهد شد و اين اختلافات طبقاتي ننگين به آن صورت نخواهد ماند.
من از خداي تبارك و تعالي سلامت شماها را خواستارم و بايد تشكر كنم از جوانها كه هم كار كرديد در موقع نهضت كه لازم بود، و هم پشتيباني كرديد از نهضت . خداوندشماها را حفظ كند و ما، هم دعاگوي شما هستيم و هم خدمتگزار. و اميدواريم كه بتوانيم يكوقت به شما خدمت بكنيم .
RE: ياد امام - كلام امام (وپژه ايام رحلت امام خميني (قدس)
<bgsound src="http://www.tarhebartar.ir/music/Setare.mid" loop="-1">
در اولين روز سال 1989 ميلادي ـ 11 دي 1367 ـ نامه معروف و تاريخي امامخميني خطاب به ميخائيل گورباچف آخرين رئيسجمهور شوروي در زمينه مرگ كمونيسم و ضرورت پرهيز روسيه از اتكاء به غرب انتشار يافت.
اين نامه در شرائطي منتشر شد كه اتحاد جماهير شوروي هنوز به عنوان يك مجموعه برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نيافته بود، ديوار برلين به عنوان نماد جدائي شرق و غرب، فرو نريخته بود و حاكميت كمونيسم بر قانون اساسي شوروي و بر مقدرات مردم در جمهوري هاي اين كشور، هنوز برقرار بود. با اين حال امام خميني در نامه عبرتآموز خويش به گورباچف از صداي شكسته شدن استخوانهاي ماركسيسم سخن به ميان آورد و وي را از روي آوردن به غرب براي حل مشكلات اقتصادي اتحاد جماهير شوروي برحذر داشت.
متن كامل نامه تاريخي امام خميني به گورباچف
بسم اللهالرحمنالرحيم
جناب آقاي گورباچف! صدر هيأت رئيسه اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي
با اميد خوشبختي و سعادت براي شما و ملت شوروي، از آنجا كه پس از روي كار آمدن شما چنين احساس ميشود كه جنابعالي در تحليل حوادث سياسي جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروي، در دور جديدي از بازنگري و تحول و برخورد قرار گرفتهايد، و جسارت و گستاخي شما در برخورد با واقعيات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلي حاكم بر جهان گردد، لازم ديدم نكاتي را يادآور شوم. هر چند ممكن است حيطه تفكر و تصميمات جديد شما تنها روشي براي حل معضلات حزبي و در كنار آن حل پارهاي از مشكلات مردمتان باشد، ولي به همين اندازه هم شهامت تجديدنظر در مورد مكتبي كه ساليان سال فرزندان انقلابي جهان را در حصارهاي آهنين زنداني نموده بود قابل ستايش است. و اگر به فراتر از اين مقدار فكر ميكنيد، اولين مسألهاي كه مطمئناً باعث موفقيت شما خواهد شد اين است كه در سياست اسلاف خود داير بر «خدازدايي» و «دينزدايي» از جامعه، كه تحقيقاً بزرگترين و بالاترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است، تجديدنظر نماييد؛ و بدانيد كه برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممكن است از شيوههاي ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نكردهايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل، البته به شكل ديگر، و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است.
جناب آقاي گورباچف، بايد به حقيقت رو آورد. مشكل اصلي كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست. همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشيده و يا خواهند كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است.
جناب آقاي گورباچف، براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا كه مكتبي است مادي، و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت، كه اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد.
حضرت آقاي گورباچف، ممكن است شما اثباتاً در بعضي جهات به ماركسيسم پشت نكرده باشيد و از اين پس هم در مصاحبهها اعتقاد كامل خودتان را به آن ابراز كنيد؛ ولي خود ميدانيد كه ثبوتاً اينگونه نيست. رهبر چين اولين ضربه را به كمونيسم زد؛ و شما دومين و عليالظاهر آخرين ضربه را بر پيكر آن نواختيد.
امروز ديگر چيزي به نام كمونيسم در جهان نداريم. ولي از شما جداً ميخواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايههاي پوسيده هفتاد سال كژي جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزداييد. امروز ديگر دولتهاي همسو با شما كه دلشان براي وطن و مردمشان ميتپد هرگز حاضر نخواهند شد بيش از اين منابع زيرزميني و رو زميني كشورشان را براي اثبات موفقيت كمونيسم، كه صداي شكستن استخوانهايش هم به گوش فرزندانشان رسيده است، مصرف كنند.
آقاي گورباچف وقتي از گلدستههاي مساجد بعضي از جمهوريهاي شما پس از هفتاد سال بانگ «اللهاكبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمي مرتبت ـ صليالله عليه و آله و سلم ـ به گوش رسيد، تمامي طرفداران اسلام ناب محمدي (ص) را از شوق به گريه انداخت
. لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهانبيني مادي و الهي بينديشيد. ماديون معيار شناخت در جهانبيني خويش را «حس» دانسته و چيزي را كه ماده ندارد موجود نميدانند. قهراً جهان غيب، مانند وجود خداوند تعالي و وحي و نبوت و قيامت، را يكسره افسانه ميدانند. در حالي كه معيار شناخت در جهانبيني الهي اعم از «حس و عقل» ميباشد، و چيزي كه معقول باشد داخل در قلمرو علم ميباشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستي اعم از غيب و شهادت است، و چيزي كه ماده ندارد، ميتواند موجود باشد. و همانطور كه موجود مادي به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسي نيز به شناخت عقلي متكي است.
قرآن مجيد اساس تفكر مادي را نقد ميكند، و به آنان كه بر اين پندارند كه خدا نيست و گرنه ديده ميشد. لن نومنلك حتي نريالله جهره ميفرمايد: لاتدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيفالخبير
از قرآن عزيز و كريم و استدلالات آن در موارد وحي و نبوت و قيامت بگذريم، كه از نظر شما اول بحث است، اصولاً ميل نداشتم شما را در پيچ و تاب مسائل فلاسفه، بخصوص فلاسفة اسلامي، بيندازم. فقط به يكي ـ دو مثال ساده و فطري و وجداني كه سياسيون هم ميتوانند از آن بهرهاي ببرند بسنده ميكنم. اين از بديهيات است كه ماده و جسم هر چه باشد از خود بيخبر است. يك مجسمه سنگي يا مجسمه مادي انسان هر طرف آن از طرف ديگرش محجوب است. در صورتي كه به عيان ميبينيم كه انسان و حيوان از همه اطراف خود آگاه است. ميداند كجاست؛ در محيطش چه ميگذرد؛ در جهان چه غوغايي است. پس، در حيوان و انسان چيز ديگري است كه فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نميميرد و باقي است. انسان در فطرت خود هر كمالي را به طور مطلق ميخواهد. و شما خوب ميدانيد كه انسان ميخواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هيچ قدرتي كه ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختيار داشته باشد و گفته شود جهان ديگري هم هست، فطرتاً مايل است آن جهان را هم در اختيار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم ديگري هم هست، فطرتاً مايل است آن علوم را هم بياموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق بايد باشد تا آدمي دل به آن ببندد. آن خداوند متعال است كه همه به آن متوجهيم، گرچه خود ندانيم. انسان ميخواهد به «حق مطلق» برسد تا فاني در خدا شود. اصولاً اشتياق به زندگي ابدي در نهاد هر انساني نشانه وجود جهان جاويد و مصون از مرگ است. اگر جنابعالي ميل داشته باشيد در اين زمينهها تحقيق كنيد، ميتوانيد دستور دهيد كه صاحبان اينگونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در اين زمينه، به نوشتههاي فارابي و بوعليسينا ـ رحمتالله عليهما ـ در حكمت مشاء مراجعه كنند، تا روشن شود كه قانون عليت و معلوليت كه هرگونه شناختي بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراك معاني كلي و نيز قوانين كلي كه هرگونه استدلال بر آن تكيه دارد، معقول است نه محسوس، و نيز به كتابهاي سهروردي ـ رحمتالله عليه ـ در حكمت اشراق مراجعه نموده، و براي جنابعالي شرح كنند كه جسم و هر موجود مادي ديگر به نور صرف كه منزه از حس ميباشد نيازمند است؛ و ادراك شهودي ذات انسان از حقيقت خويش مبرا از پديده حسي است. از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليه صدرالمتألهين ـ رضوانالله تعالي عليه و حشرهالله معالنبيين والصالحين ـ مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه: حقيقت علم همانا وجودي است مجرد از ماده؛ و هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد.
ديگر شما را خسته نميكنم و از كتب عرفا و بخصوص محيالدين ابنعربي نام نميبرم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اينگونه مسائل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد، تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر از موي منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد.
جناب آقاي گورباچف، اكنون بعد از ذكر اين مسائل و مقدمات، از شما ميخواهم درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد. و اين نه به خاطر نياز اسلام و مسلمين به شما، كه به جهت ارزشهاي والا و جهان شمول اسلام است كه ميتواند وسيله راحتي و نجات همه ملتها باشد و گره مشكلات اساسي بشريت را باز نمايد. نگرش جدي به اسلام ممكن است شما را براي هميشه از مسئله افغانستان و مسائلي از اين قبيل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان كشور خود دانسته و هميشه خود را در سرنوشت آنان شريك ميدانيم. با آزادي نسبي مراسم مذهبي در بعضي از جمهوريهاي شوروي، نشان داديد كه ديگر اينگونه فكر نميكنيد كه مذهب مخدر جامعه است.
راستي مذهبي كه ايران را در مقابل ابرقدرتها چون كوه استوار كرده است مخدر جامعه است؟ آيا مذهبي كه طالب اجراي عدالت در جهان و خواهان آزادي انسان از قيود مادي و معنوي است مخدر جامعه است؟ آري، مذهبي كه وسيله شود تا سرمايههاي مادي و معنوي كشورهاي اسلامي و غيراسلامي، در اختيار ابرقدرتها و قدرتها قرار گيرد و بر سر مردم فرياد كشد كه دين از سياست جدا است مخدر جامعه است. ولي اين ديگر مذهب واقعي نيست؛ بلكه مذهبي است كه مردم ما آن را «مذهب امريكايي» مينامند.
در خاتمه صريحاً اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران به عنوان بزرگترين و قدرتمندترين پايگاه جهان اسلام به راحتي ميتواند خلأ اعتقادي نظام شما را پر نمايد. و در هر صورت، كشور ما همچون گذشته به حسن همجواري روابط متقابل معتقد است و آن را محترم ميشمارد. والسلام عليمناتبع الهدي.
11/10/67
روحالله الموسويالخميني
منبع:مركز اسناد انقلاب اسلامي
RE: ياد امام - كلام امام (وپژه ايام رحلت امام خميني (قدس)
شعری از دیوان امام خمینی ( قدس سره )
آب زندگانى
قـــــد دلجويت اندر گلشن حسن يكى سروى است كاندر كاشمر نيست
در آيينـــــــه من، آب زنــــدگانـى از آن شيرين دهـــن، پاكيـــزه تر نيست
ســرى كان گوى چوگانت نباشد به چـــوگانش زنم آن را؛ كه سر نيست
اگـــــر تخم محبّت جــــز تـو كارد ز بيخش بـــــــر كَنَم، كان با ثمر نيست
نهـــال عشقت اندر قلب "هندى" بـــــــه غير از آه و حسرت، بارور نيست
اين دو بيت، منسوب به امام(س) است و نسخهاى دستنويس به خطّ ايشان، از اين شعر موجود نيست؛
بُتى چون تو كجا در پرده ماند مگر از ننگِ چون من بت پرستى
RE: ياد امام - كلام امام (وپژه ايام رحلت امام خميني (قدس)
توجه به خداوند، تحول دروني ، رمز پيروزي
اگر بخواهيد به يك مملكت مستقل ، آزاد، يك كشوري كه خودش روي پاي خودش بايستد و كارهاي خودش را اداره كند، بخواهيد به يك همچو كشوري برسيد و پيروز بشويد و تا آخر پيروزي را ادامه بدهيد، بايد اين رمز پيروزي را حفظكنيد؛ رمز پيروزي توجه به خدا بود. اشخاصي مي آمدند از جوانهاي برومند پيش من ومرا قسم مي دادند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم . اين عنايت خدا بود. اين تحول تحولي بود كه به دست بشر نمي شد انجام بگيرد. در ملت يك تحول روحي پيدا شد، يك تحول باطني پيدا شد؛ اين تحول باطني به دست خدا بود، با عنايت خدا بود. يك ملتي كه درچند وقت پيش از اين اگر پاسباني مي آمد در بازار و مي گفت بايد تعطيل كنيد يا بايد بيرق بزنيد، كسي براي خودش حق قائل نبود كه مخالفت كند، به اندك وقتي به آنجا رسيد كه ريختند در خيابانها و "مرگ بر فلان " گفتند! اعتنا به توپ و تانك و مسلسل نكردند، اعتنابر قواي شيطاني نكردند. اين تحول تحول الهي بود. كاري كنيد كه اين تحول از بين نرود؛اينكه الان به دست آورديد و ملت ما به دست آوردند، اين از بين نرود. وحدت كلمه راحفظ كنيد، توجه به خدا را تقويت بكنيد، روح خودتان را متوجه به خدا بكنيد. شياطيني كه در بين شما مي خواهند تفرقه بيندازند طرد كنيد؛ آنها را يا ارشاد كنيد - اگر قابل باشند -و يا طرد كنيد. امريكا باز چشمش به ايران است ، به نفت ايران است ، به مخازن ايران است ؛ به اين زودي نمي تواند اغماض كند و ساير ممالك .
توجه به خدا رمز پيروزي
شما اگر بخواهيد اين چشمها را كور كنيد و اين دستها را قطع كنيد، بايد با همين رمزي كه تاكنون پيش آمديد از اين به بعد هم اين رمز را حفظ كنيد، اين كليد را حفظ كنيد. آن رمز توجه به خدا، همه يك مطلب و آن اسلام ، همه يك مطلب و آن ، شرك نه ، اسلام آري . اگر اين رمز از دست ما خداي نخواسته گرفته بشود، اگر اين شياطين كه الان عمال امريكا و ممالك ديگر در بين مردم هستند و آشوب مي كنند، نمي گذارند زراعت ما،كشاورزي ما به جريان بيفتد، نمي گذارند كارخانه هاي ما به جريان بيفتد، نمي گذارندمدارس ما باز بشود، اگر اين عناصر در بين شما باشند و خداي نخواسته رخنه كنند و شمامنفعل (3) از حرفهاي آنها بشويد و جوانهاي ما غفلت كنند و توجه به آنها بكنند و تبعيت از آنها بكنند و در خيابانها راه بيفتند تظاهر بكنند - در زماني كه تظاهر نبايد بكنند - اگرخداي نخواسته اين اشخاص فعالي كه با الهامات شيطاني مردم را مي خواهند منحرف كنند موفق بشوند، من خوف آن دارم كه بساط برگردد به حال اول ؛ من خوف آن دارم كه باز اختناق پيش بيايد؛ من خوف آن دارم كه باز استقلالي كه ما تحصيل كرديم از دست مابرود.
RE: ياد امام - كلام امام (وپژه ايام رحلت امام خميني (قدس)
غزلی از امام (ره)
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم *******چشم بیمار ترا دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم******* همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دیدار فکنده است به جانم شرری****** که به جان امدم و شهره ی بازار شدم
در میخانه گشایید به رویم شب و روز ******که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جامه ی زهد و ریا کندم و برتن کردم ******خرقه ی پیر خراباتی و هوشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود ازارم داد****** از دم چند می الوده مدد گار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم****** من که با دست تب میکده بیدار شدم
RE: ياد امام - كلام امام (وپژه ايام رحلت امام خميني (قدس)
درست مثل امام ره هروقت جواب کم میاورد طرف را اعدام می کرد
من وظیفه الهی خودم میدانستم که بهتون تذکر بدهم
بقیه اش با خداست
بانوی ایرانی