RE: پدرم داره افسرده میشه
سلام نازنین جون.شناختی منو؟یادته چهارماه قبل درگیر بیماری بابام شدم و خودشما خیلی دلداریم دادی....روزها گذشت و خدارو هزار مرتبه شکر وضعیت پدرم الان مساعده ..
الان که دارم مینوسیم اشک توی چشمام جمع شده و اگه همکارام توی اتاق نبودن میزدم زیر گریه و خدارو بلند بلند شکر میگفتم که پدرم خوب شدن و اون روزای وحشتناک گذشتن.......
اینارو گفتم تا به این مطلب برسم که هرچی توکردی و پدرت ...به مرور این حالتشون خوب میشه فقط نذارین توی خونه تنها بمونن.. خداروشکر نزدیک عیده و کم کم دیدو بازدیدها شروع میشه و کمتر میرن توی فکر...اگه میشه باهم مسافرت برین..سرگرمشون کنین..
پدرمن هم اوایل بازنشستگیشون یکم اینجوری بودن ولی چون شغل دوم هم داشتن خیلی اذیت نشدن...
RE: پدرم داره افسرده میشه
سلام
پدرتان مثل همه انسان های دیگر یک انسان هست و در شرایط خاص حرفهای خاصی را می زند که شاید بعضیشان از روی ناچاری ، حرف های منطقی و درستی نباشد. ولی فرق او با سایر انسان ها این است که او پدر شماست...
دلش را نشکنید. به او تلقین کنید که بازنشستگی به معنی از کارافتادگی و پیری نیست . بلکه فرصتی هست برای اسایش دوباره
برنامه سفر بریزید . کمکش کنید وارد شغل ازاد شود . مرد باید کار کند وگرنه افسرده می شود
بموقع که شما ازدواج بکنید او هم حرفی نخواهد زد( خوشحال هم خواهد شد)
پ.ن: پدر خود بنده خدا خدا می کند که هر چه زودتر بازنشست شود تا بزند به کار تجارت!:310:
RE: پدرم داره افسرده میشه
سلام نازنین جان
عزیزم باید باهاش صحبت کنی
باید بفهمه که چقدر واسه شما عزیزه و بهش افتخار می کنی!
باید بدونه که واسه شما همیشه یک الگوی خوب بوده! بهش اطمینان بده که حتی اگر ازدواج هم کنی کنارشی!
بابا ها وقتی پا به سن میذارن احساس نگرانی دارن...دقیقا مثل ترس کودکی هامون!
اما بهش کمک کن تا به چیزی که علاقه داره بپردازه!
مثلا براش مثال بزن که میتونه به کارهایی که دلش میخواسته انجام بده بپردازه!...کوهنوردی کنه!...حتی کسب و
کاری جدید ولی سبک که دوست داره مدیریت کنه!
مثلا من برام دوران میانسالی برنامه جهانگردی و عکاسی یا افتتاح یک آشپزخونه سنتی رو دارم و واسش برنامه
ریزی کردم! همه ما اگه برنامه بریزیم و بپذیریم که هر دوران زندگی شیرینی های مخصوص به خودش رو داره دیگه
کمتر دچار مشکل می شیم!
بعد هم که ایشالا تو با بچه هات دورش رو میگیری و 1 حس خوب بهش میدی :)
بابا بزرگ ها عاشق نوه هاشونن! :305:
RE: پدرم داره افسرده میشه
سلام نازنين جان
عزيزم نگران نباش، خودت داري ميگي كه ايشان بخاطر بازنشستگي ناراحت هستند. خب اين كاملا طبيعيه. ورود به مراحل جديد در زندگي براي هر انساني همراه با يه حس نگراني است (و البته همراه با يك حس شيرين تجربه هاي جديد)
من 2 تا حدس مي زنم :
1-پدر شما خيلي به كارشان وابسته بودند و الان قطع اين وابستگي براشون سخته و نياز به گذر زمان داره. در اين حالت شما ذهن ايشان را متوجه ساير فعاليتهايي بكنيد كه هميشه ايشان آرزوي انجام دادن آن را داشتند مثلا فعاليت دوباره در يك شغل جديد كه مطابق ميلشون باشه
2-پدر شما در ذهنشون بازنشستگي رو مساوي با شروع دوران پيري و خمودگي تعريف كردند و واسه همين هم احساس مي كنند كه سن و سالي ازشون گذشته و بيشتر از هميشه به ديگران احساس وابستگي دارند. در اين حالت شما براي ايشان از زندگينامه افرادي بگيد كه تازه پس از بازنشستگي به موفقيت هاي چشمگيري رسيدن و بهشون اين حس رو القا كنيد كه ايشان در شرايطي هستند كه مي تونند با استفاده از تجاربشون بيشتر از قبل از زندگي لذت ببرند.
ازشون بخواهيد كه تجارب مفيدشون رو در اختيار شما بذارند، بهشون بگيد كه الان بيشتر از هميشه نيازمند راهنمايي هاي ايشان هستيد. در ضمن يك چند وقتي ايشان را همراهي كنيد مثلا با هم پياده روي بريد، با هم تفريح و گردش بريد تا پدرتون كم كم با شرايط جديد كنار بياند.
پدر من هم الان 10 روزه كه بازنشسته شده ولي انگار تازه دنيا رو به ايشان دادند و از اينكه دوران جديد زندگيش شروع شده خيلي خوشحالند:310:. ايشان علاوه بر اينكه پيگير تاسيس شركت و ادامه فعاليت حرفه ايش هست علاوه بر اون هر روز پياده روي مي روند، عضو كتابخانه شدند و مطالعه كتب دلخواهش رو شروع كرده، واسمون آشپزي مي كنه، به ديدن دوستان قديمي اش مي روند و از همه بامزه تر يه ماه عسل با مامانم واسه بعد از عيد و رفتن به كشوري كه يكي از آرزوهاش بوده.
راستي جشن بازنشستگي هم فراموش نشه، خيلي جواب ميده امتحان كن.
RE: پدرم داره افسرده میشه
سلام نازنین جان :72:
حرفای پدرتون در مورد ازدواج نکردن شما و ... رو بگذارید به حساب دلداری دادن به شما و یه جورایی همدردی کردنشون با خودتون. اگه اشتباه نکنم اخیرا نامزدیتون رو به هم زدین . پدرتون با این حرفا می خوان نشون بدن که اگه هیچوقت هم شما ازدواج نکنید از دیدگاه ایشون نه تنها مساله ای نیست بلکه خوشحال هم خواهند شد و پشتیبانی همه جوره خودشون رو عنوان میکنند.
اما در مورد بازنشستگی رفتارشون به نظرم کاملا طبیعی هست .به هر حال جدا شدن از محیطی که سال ها درش کارش میکردند واسه هر کسی سخته . بهشون سخت نگیرید و از برچسب افسردگی و ... هم استفاده نکنید . هرچند افسردگی کوتاه مدت واسه همه افراد تو این شرایط کاملا طبیعیه . فقط باهاشون همدلی کنید و ابراز خوشحالی کنید که این شانس رو دارید که تا زمانیکه مجرد هستید تمام سال رو در کنار پدرتون باشید .
سعی کنید همیشه جلو پدرتون شاد باشید این بزرگترین کمکیه که یک فرزند در تمام شرایط میتونه به والدینش داشته باشه.
:72::72:
RE: پدرم داره افسرده میشه
بازنشستگی =از کار افتادگی،پیری=تنهایی
این فورمولیه که تو ذهن پدرت درست شده.ترس از تنهایی هست که دوست داره تو پیشش بمونی.
تو باید این فورمول رو تو ذهنش بشکنی.یعنی بازنشستگی معنیش با زن نشستگی هست:).یعنی فرصت برای تجربه چیزهای جدید.بهش بگو بابا خیلی خوشحالم که حالا همیشه پیشمونی.البته اگه مثه بقیه مردا غرغر نکنی:)
وقتی بهت میگه ازدواج نکن و پیشم بمون نگو باشه.اینجا مامانت باید بیاد وسط بگه نه نازنین عروسی میکنه دورمون با نوه و دوماد شلوغ میشه انقد که وقت سر خاروندن نداریم.عیدا صدای جیغ و ویغ بچه تو خونمون میاد.خلاصه باید انقد تعریف کنید تا پدرت مشتاق بشه.
رابطه پدرت با خواهرت که ازدواج کرده و شوهر خواهرت چقدره؟چند وقت یه بار بهش سر میزنن؟اگه بخاطر مشکلاتشون زیاد فرصت سر زدن به پدرت رو ندارن بگو بیشتر بیان سراغش که فکر نکنه اگه بچه هاش عروسی کردن تنها میمونه
RE: پدرم داره افسرده میشه
نازنين جان
من فكر ميكنم قضيه نامزدي قبليت هم روي پدرت اثر گذاشته و ايشون ترسيدن.
يه جورايي ميترسه خداي نكرده دوباره اين اتفاق برات بيفته و اينو اينطوربيان ميكنن
كه دخترمو شوهر نميدمو.....
و البته قضيه بازنشستگيشون هم در اين ميان اضافه شده
RE: پدرم داره افسرده میشه
سلام نازنین جون
حق بده به پدرت سالهای سال به محیط کار عادت کرده و یه دفعه زودتر از موعد بهش گفتن باید بازنشسته شی,ما هم اگه بودیم ناراحت میشدیم
چون اولش یه کم سخته ولی بعدش عادت میکنن
یه برنامه ریزی کنین و خانوادکی برین مسافرت,خیلی تو روحیه اثر میذاره هاااا
من مامانم عاشق این بود که زودتر بازنشسته شه,الانم حسابی وقتشو با پیاده روی و ...میگدرونه
همش هم به من میگه بریم مسافرت:)
خلاصه این که یه کم با بابا جون همراهی کن,مطمءن باش یه دورانی داره و تموم میشه
RE: پدرم داره افسرده میشه
سلام :72::46:
ممنون از اینکه نظرتون رو گفتید و راهنماییم کردید.
پریماه مگه میشه نشناسمت عزیزم
خیلی دلم برات تنگ بود اتفاقا تو حال احوال یاران همدردی هم سراغت رو گرفتم البته شما به اونجا دسترسی نداری
خیلی خوشحال شدم از اینکه خداروشکر پدرت سلامتیش برگشته
:46:
آقا ایدین
ممنونم ازراهنمایتون
چه خوب که پدرتون که از بازنشستگیش شاد می شه
پدر من کلا اهل ریسک و کسب و کار و این چیزها نیست
و خیلی محتاط هست ....
بهار شادی جونم ممنونم از راهنماییت که مثل همیشه عالیه عالیه
صنم جون از شما هم خیلی ممنونم :72:
گلنوش و شوکا عزیز ممنون که همیشه کمکم می کنید و منو از راهنمایی خوبتون بی نصیب نمی زارید.
سفر کردن و رفتن دنبال ی هنری بخصوص اینکه خودش هم روحیه هنری داره فکر کنم خیلی براش خوب باشه
می خوام بهش بگم کلاس هنری بره
صبا جون ممنون از راهنماییت درست می گی ،من فکر کردم به من وابسته شده که اون حرفا رو می زنه ولی حتما به خاطر من این حرف می زنه و این حرفش ی جور دلداری هست
چون کلا توجه اش به من خیلی بیشتر شده و خیلی بیشتر با من حرف میزنه
یا قبلا ها از دست من عصبانی می شد که به مادرم کمک نمی کنم زیاد ، ولی الان زیاد به کار من کاری نداره
و در روز که من سرکار هستم حتما به مبایل من زنگ می زنه ولی قبلا زنگ نمی زد.
منم تازگیا لاغرتر شدم البته از روی ناراحتی نه،همین جوری ! نمی دونم چرا.
پدرم از این موضوع هم ناراحت بود و فکر می کرد به خاطر غصه خوردنه
حالا تصمیم دارم به وزن قبلیم هم برگردم تا شاداب تر به نظر بیام و فکر نکنه من غصه می خورم چون واقعا نمی خورم.
بهار 66
:46:
رابطه پدرم با خواهرم که ازدواج کرده خیلی خوبه با شوهرش هم همین طور
اون ها معمولا هفته ای یک بار می ان خونه ما
بعضی وقت ها کمتر
یعضی وقت ها بیشتر
امروزم با استفاده از نظرات خوب همه شما، من برنامه ریزی خیلی خوبی کردم
من و مامانم اینا و خواهر اینا رفتیم کوه
خیلی خوش گذشت
البته خیلی کم بالا رفتیم و هواهم خیلی سرد بود
بالای کوه صبحانه خوردیم
و عکس انداختید
برنامه رو من ریختم :227: بقیه هم استقبال کردن و گفتن تو چه دختر باهوش و با فکری هستی
منم نگفتم بچه ها همدردی باهوشن نه من :311:
پدرم البته اصلا حسش رو نداشت و کلی طول کشید تا راضیش کردیم حتی بد اخلاقی هم کرد ولی من از رو نرفتم :)
فکر می کنم رو روحیه پدرم واقعا تاثیر گذاشته
خیلی دوستون دارم خیلی زیاد:72:
البته درسته حکم بازنشستگیش اومده ولی تا اخر اسفند سر کار می ره و برای بعد اون هم برنامه میریزم .
بازهم اگر نظری داشتید خوشحال می شم بگید.