خوشیامون با همه ولی غم هامون جدا
سلام
بچه ها تا حالا شده حس کنین نامزد یا همسرتون فقط در زمان های خوشحالی و خنده هس که بهتون توجه داره؟
من با نامزدم این مشکلو دارم نامزده من فقط و فقط موقعی که باهاش خوب باشم میاد سمتم در صورتی که کوچکترین اخمویی تویه من ببینه یهویی میشه یه ادم دیگه اصن یادش میره من همونم که تا دیروز بهم ابراز علاقه میکرد!!منم همیشه سعی میکردم طوری رفتار کنم که ناراحتی هامون خیلی کم بشه خیلی خیلی کوتاه میومدم البته اونم کوتاه میادا ولی کمتر اما..
هر دختر یا زنی تو یه دوره از ماه نیاز به توجه بیشتر داره و یکم اعصابش بهم ریخته هس این مورد تویه من خیلی بیشتره و شرایطه خیلی وحشتناکی رو میگذرونم تو این مدت و سره کوچکترین مسئله بهم میریزم.توقع دارم تو ای مدت نامزدم بیشتر باهام کنار بیاد.توقع بیجایه؟دیروز به نامزدم زنگ زدم برنداشت چنبار به خونشونو گوشیش تماس گرفتم برنداشت بعد از نیم ساعت خودش زنگ زد منم با عصابنت بهش گفتم کجا بودی؟از شبه قبلشم دلگیر بودم احساس کردم از عمد گوشیشو برنداشته و به بقیه گفته تلفن خونه رو جواب ندادن!! اگه من تو یه حالت عادیم بودم با ملایمت برخورد میکردم و ازش دلیلشو میپرسیدم(چون چنبار اینطور شده بود) ولی دیروز واقعا نمیتونسم و با تحکم باهاش حرف زدم و گوشیو قطع کردم واقعا حالم خوب نبود توقع داشتم ایشون بعدش تماس بگیره ولی تماس که نگرفت هیچ اصلا دیگه منو نشناخت باورتون میشه تا شب یه اس ام اس یا یه زنگ هم به من نزد؟حتی مادرم بهم گفت تماس گیر واسه شام دعوتش کن امشب, تماس که گرفتم خیلی سرد برخورد کرد و گفت نمیام کار دارم.واقعا برام سخته تو شرایطی که نیاز دارم باشه نیس !!دیروز واقعا احساس تنهایی کردم حتی حس کردم داره ازم سو استفاده میکنه و فقط یکی رو میخواد که فقط باهاش خوش باشه کاراشو کنه ولی غمش واسه خودش باشه .وقتی هم اخر شب خودم بش زنگ زدم و گفتم دیشب کم محلی کردی امروز ناراحت بودم از دست, کله روزو از درد به خودم میپیچیدم با یکی از دوستامم بحثم شده گفت تو خودت مشکلو واسه خودت بزرگ میکنی اینا که مهم نی و اصن توقع بیجایی داشتی!!واقعا موندم اصن وقتی دیدم مشکله من انقد واسه اون بی اهمیته خیلی حس بدی داشتم درکم میکنید؟
دوستان من قبلا چت میکردم اما از وقتی که کارم با این اقا درس شد گذاشتمش کنار دیروز داشتم خفه میشدم میخواستم حداقل با یکی حرف بزنم سبک بشم خیلی تحریک شدم برم چت ولی جلویه خودمو گرفتم چون به نامزدم قول داده بودم حالا میخوام این بگم دیوز همچین کاری میخواستم بکنم به نظرتون بگم؟به نظرتون بدش میاد؟میخوام حداقل اینطور بفهمه دیروز شرایطم چطور بود!!
لطفا کمکم کنید:72::72::72::72:
RE: خوشیامون با همه ولی غم هامون جدا
سلام فاطمه جان ،
چرا اینقدر خانمی به هم ریخته ای.
خانمی این جور که معلومه شما دوران عقد را سپری می کنید درسته؟
شما و همسرتون با همدیگر باید سعی در شناخت روحیات و علایق هم داشته باشید.
عزیزم شوهرتون که علم غیب نداره که شما چتونه و چی شده و چی می خواهید که؟
معمولا مردها و زن ها دنیای متفاوتی دارند و برای درک احساسات همدیگر لازم هست مهارت هایی را یاد بگیرند.
در حال حاضر ما که به همسرتون دسترسی نداریم اما شما خانمی که هستی عزیزم.
سعی کن آگاهی هات را بالا ببر .روش بیان کردن خواسته ات این نیست که گوشی را قطع کنی.
اصلا هم این قضیه چت را هم گلی عنوان نکن. روش های خیلی بهتری هم هست که بتونی همسرت را با خودت همراه کنی.
الان زنگ می زنی به همسرت به خاطر رفتاری که داشتی عذر خواهی میکنی بعد هم از احساس بدی که دیروز داشتی صحبت می کنی واینکه در این شرایط وجود همسرت چقدر به تو ارامش میده و در نبود اون چقدر احساس دلتنگی داشتی.
RE: خوشیامون با همه ولی غم هامون جدا
سلام فاطمه جان.
مردها نمیتونن همه مسائل خصوصا اوناییش که به ویژگیهای خاص خانوما ربط داره رو کامل درک کنن.میتونم بفهمم چه حسی داری؟چقد عصبی و ناراحتی؟
اجازه بده این دوره طی بشه.فعلا باهاش کمتر بحث کن تا بعد از پایان این دوره.وقتی حالت خوب شد و سرحال شدی تو اینترنت یه سرچی بکن و مطالبی در مورد این دوره و تغییرات هورمونی و خلقیات خانوما و مراقبتهایی که لازم دارن پیدا کن.بعد تو یهد فضای دوستانه بهش نشون بده و باهاش صحبت کن و بگو چقد حرفاش و توجهش میتونه تو رو اروم کنه.مطمئنا رفتار شوهرت بخاطر بی توجهیش نیست بلکه بخاطر اطلاعات کمش تو این زمینه است.
قضیه چت رو هم فراموش کن.شما باید مشکلی که بینتون پیش میاد رو حل کنید نه اینکه برای فرار از چاله توی چاه بیفتین.
موفق باشی.
RE: خوشیامون با همه ولی غم هامون جدا
بی نهایت جان سلام عزیزم
اول از همه ممنون.نامزد هستیم که بهم محرم شدیم عزیزم
بهم ریختگیم واسه سردرگمی هم که توم به وجود اومده واقعا نمیدونم چرا اینطور میکنه؟
همیشه وقتی این اتفاقا پیش میاد فوقش یه روز بعدش زنگ میزنم عذر خواهی میکنم با هم دیگه میشینیم بررسی میکنیم موضوع رو من خواستمو میگم اون خواستشو میگه و اون قول میده دفعه بعد حتما طور دیگه برخورد کنه ولی قولشو تا وقتی یادشه که که با هم خوبیم تا یه مشکل کوچولو پیش میاد میشه همون غریبه واقعا موندم
بهار عزیز واسش کتاب خریدم باهم میشینیم میخونیمش واسه هم توضیح میدیم با یه خاطره که مثلا یادته اون روز این کارو کردی مثلا این غلط بوده و اینجا نوشته یه جور دیگه باید عمل کرد اونم گوش میکنه کلی هم خوشش میاد و میگه بازم بخون ولی همش واسه یه ساعتشه تا ارومه یادش میمونه بعدش...
میدونی بی نهایت من خیلی سعی کردم اگاهی هامو تو ای مسئله بالا ببرم ولی قبول دارم ی عجولم و زودرنج زودی عکس العمل میخوام نشون بدم که اینم اشتباست حرفه تو درسته ممنون خانمی :72::72:
صبحی منتظر شدم تماس بگیره دیدم نگرفت خودم زنگ زدم تا صداشو شندیم گریم گرفت بهش گفتم بازم بهش گفتم گفتم نیستی احساس دلتنگی میکنم میدونی در جوابم چی گفت؟گفت کاری نکن که نباشم تو خودت مسئول همه ی این چیا هستی
RE: خوشیامون با همه ولی غم هامون جدا
می دونی شما هم در جواب همسرتون باید همین جمله خوردتون را می گفتید که :
قبول دارم عزیزم عجولم و زودرنج زودی عکس العمل میخوام نشون بدم که اینم اشتباست حرفه تو درسته ، با این حال توی این شرایط که هستم بیشترین آرامش را حضور گرم تو هست که به من می ده . و صبوری های تو باعث می شه که من شرمنده بشم.