پاییز21سالمه ازدواج فامیلی دارم وازازدواجم راضیم.ولی حالا نزدیک 2سال است که باخانواده شوهرم زندگی میکنم ولی دیگه خسته شدم میخوام خودم خانم خونه خودم باشه ازمنت گذاشتنشون خسته شدم یواشکی غذاخوردن وهمه کارهاروخودم انجام میدم.باپولی که ماداریم هرجارفتیم خونه گیرنمیاد.
بخداهمیشه دعا میکنم میگم خدامن که ازت چیز زیادی نخواستم:323:
همیشه نگاهم به بقیست حسرتشومیخورم دوست دارم فقط من وشوهرم سرسفره باشیم هرلباسی که دوست دارم توخونه بپوشم ولی اینجا همیشه مهمان میاد منم همیشه باروسری جتی خودم خسته شدم.خانواده شوهرم ازخداشونه که مابریم ازاینجا.ولی بخدا قسم هیچ بدی درحقشون نکردم.دیگه خیلی خسته شدم 2سال بسم نیست منم دوست دارم توخونه آرامش داشته باشم بچه داربشم ولی هیچ به هیچ
یه بارتصمیم گرفتم برم خونه آقام بمونم هروقت خونه گرفت برگردم ولی توفامیل خیلی دشمن دارم مجبورشدم بسوزمو بسازم.توروخداکمکم کنید دارم دیووووونه میشم:325: