با اين رفتارها بايد چكاركنم؟
با سلام خدمت همه دوستان تالار همدردي
من يه مشكلي دارم كه البته قبلا هم اومدم و به اين تالار سرزدم و مشكلات بقيه دوستان رو هم خوندم.
حدود دوسال پيش با يه آقايي كه از طريق دوستي با هم آشنا شده بوديم ازدواج كردم كه البته بر خلاف ميل خانواده هاي دو طرف بود و هر دو خانواده هرجور بود به خاطر ما كوتاه اومدن و به ابن ازدواج رضايت دادن. هردو خانواده خيلي با هم تفاوت داريم از خيلي نظرها هم از نظر سطح فرهنگي و هم از نظر سطح خانوادگي.
بالاخره بعد از دو سال از اين ازدواج كه هنوز عقد كرده ايم توي اين مدت خانواده شوهرم هنوز هم چشم ديدن من رو ندارن و تا جايي كه مي تونن من رو مسخره مي كنن و به من بي محلي مي كنن و اگر هم يكبار با من حرف بزنن مطمئنا من رو به رگبار متلك مي بندند.
و اين رفتار خانواده شوهرم باعث شده كه زندگي من و همسرم به آتيش كشيده بشه به طوري كه شايد در طول هفت روز هفته من همسرم رو هفت ساعت نبينم و آخرش هم بايد اين متلك رو بشنوم كه هميشه من پيش شوهرم هستم و يه دقيقه ازش دور نمي شم اين در حالي هستش كه من خودم از ساعت 7 صبح به سركار مي رم و تا ساعت 3 سركارم و دوباره ساعت 3 مي رم سركلاس و تا ساعت 9 شب هم كلاس هستم تنها مدتي كه من همسرم رو مي بينم ساعتي هستش كه مياد دنبالم كه من رو برسونه خونه. الان بعد از دو سال تصميم گرفتيم كه بريم سرزندگي خودمون اما باز هم از طرف خونواده همسرم سرزنش مي شم كه چرا الان مي خواهيد بريد سرزندگيتون بازم بايد صبركنيد اين در حالي هستش كه من مجبورم واسه اينكه برم سريه زندگي مستقل باز هم مجبورم منزل پدرشوهرم باشم و اين براي من واقعا سخته. از همسرم خواستم كه خونه اجاره كنيم ولي خونواده اش نميزارند.
اين رفتار خانواده همسرم واسه همسرم هم غيرقابل تحمله ولي اون هم مجبوره با اين شرايط بسازه و اين وسط تنها كسي كه واقعا داره نابود مي شه من هستم. توي دوسالي كه عقد كرده ايم 10 با 15 روز يكبار شب رو پيش همسرم هستم كه اون هم رفتار مادرشوهرم طوريه كه پشيمون شدم كه چرا اصلا رفتم اونجا.
مي خوام از همسرم جدا بشم ولي اون حاضر نيست منو طلاق بده و مي گه كه ميخواد با من زندگي كنه ولي من الان هم خودمو به قرصاي اعصاب و روان بستم. مي ترسم بعداز اين سر از تيمارستان دربيارم.
RE: با اين رفتارها بايد چكاركنم؟
سلام دوست من.....
قبل از هر چیزی ترمممممممممممممممزززززززز زززززززززززززز کن !!!!!
خیلی داری تند تند میری !!! ازدواج...سختی های زندگی....پشیمونی...فکر طلاق....قرصای اعصاب !!!!!!!!
اول از همه خانومی گوش کن...
خیلی بی تجربه ای و خیلی خیلی کم صبر.یادت باشه این دو تا فاکتوری که در شما خیلی پررنگه برای پاشوندن زندگی هرچند عالی هم کافیه !!!
اشتباهتون این بوده که با وجود تمام اختلافات فرهنگی و ... تن به ازدواج دادید.اما دیگه تموم شده و شما الان زن و شوهر هستید و باید برای ساختن زندگی که واردش شدید تلاش کنید به خصوص شما خانومی.
شما هم خانم هستی و هم رفتار شما خیلی به درست کردن این رابطه و حل مشکلات کمک میکنه
خب یکی یکی بریم جلو....
چشم دیدنت رو خانواده همسرت ندارن؟علت چیه؟ریشه یابی کردی؟با تو مخالف بودن یا با ازدواجتون؟
رفتار خانواده شوهرت باعث به اتیش کشیده شدن زندگی شما نشده..کم تجربگی شما و نحوه نادرست برخورد با این مشکلات باعث شده که زندگی به کام شما تلخ بشه
مسخره ات میکنن؟......عکس العمل تو چی بوده در مقابل تمسخر اونا؟
بهترین عکس العمل میدونی چیه؟ با مهربونی نگاه کردن...با مهربونی سکوت کردن....عوض کردن بحث با نهایت ادب و احترام....
مثلا میگن ما از قیافه و لباس پوشیدن تو بدمون میاد...تو به جای عصبانیت به جای ناراحتی بگو ولی من خوشحالم که شدم عروس شما.(من میدونم داشتن این رفتار خیلی سخته عزیزم ولی با کمی تمرین و اعتماد به نفس و توکل به خدا کم کم مهارت لازم رو پیدا میکنی)
خانواده همسرت رو همینطوری که هستن باید بپذیری و چاره ای نیست
کسیکه باید تغییر کنه شمایی.
این رو هم بدون شما اولین و اخرین دختری نیستی که میری پیش خانواده شوهرت زندگی میکنی.
زندگی مشترک شروع سختی های واقعی زندگیست.فکر نکن بعد از ازدواج همه چی عالیه و روبه راه !
سخت ترین دوران زندگی همین روزایی که شما داری میگذرونی.پس صبور باش و بدون بعد از این روزای سخت ارامش هم فرا میرسه
هشدار...هشدار.......!! به همسرت فشار نیار.اون به اندازه کافی این وسط به خاطر مشکلات تو و با خانوادش دلهره و تنش روحی داره.از همین الان سنگ زیرین اسیاب بودن رو یاد بگیر.
یاد بگیر که برخی مواقع به خاطر حفظ ارامش همسرت کوتاه بیای و علی رغم خواسته درونیت تن به علایق همسرت بدی.
اتفاقا بیشترین کسی که داره این وسط نابود میشه همسرته نه شما.اون الان همه جوره تحت فشاره و خدا میدونه تو چقدر نقشت این وسط مهمه ولی متاسفانه اصلا نقشت رو خوب ایفا نمیکنی و به جای برداشتن بار از رو دوش همسرت بیشتر داری بهش فشار میاری !!
گفته بودی سر میزدی وتالار و مشکلات بعضی ها رو خونده بودی....پس چرا دقت نکردی اینهمه سفارش میشد که کسانی که عقد هستن تا اونجایی که میتونن خونه پدر شوهراشو شب نمونن !!!
این کار از لحاظ شرعی ایراد نداره ولی از لحاظ عرفی برای یک دختر فوق العاده بده که تا مقدار زیادی احترام دختر رو کم میکنه
به مادر شوهرت حق بده که از رفتن شما به اونجا اون هم در شب خوشحال نشه چون اصلا کار پسندیدیه ای نیست
اشتباه بزرگت اینه که داری قبح طلاق رو میریزی ..مگه هر دری به خته میخوره ادم میگه طلاق؟!
مشکلات تو برای منی که تجربه 4 سال زندگی رو دارم خیلی خیلی خنده داره !!!
این قرصای اعصاب و روان رو هم بذار کنار که فقط ذهنت رو خالی میکنه تا تو به چیزی فک نکنی به خاطر همینم هست که نمیتونی درست تصمیم بگیری و مدام اشتباه میکنی....
پس چند تا نکته مهم
1.زیاد کردن صبر
2.پیله نکردن به همسر برای محل زندگی
3.قسم بخور دیگه حرفی راجع به طلاق نمیزنی
4.کنار گذاشتن قرصای مزخرف به درد نخور
5.یاد گرفتن مهارتهای ارتباطی با خانواده همسرت
6.درک کردن همسرت و کنارش بودن و مقاومت در مقابل سختی ها
RE: با اين رفتارها بايد چكاركنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهاجر بینشان
به تالار همدردي خوش آمديد
عنوان تايپيك شما نامفهومه ، به همين خاطر براي جذب اعضاء و كارشناسان محترم سايت جهت پاسخگوئي به مشكلتان ، يه عنوان روشن كه به مشكلتان اشاره داشته باشه ، انتخاب كنيد و در همين تايپيك اعلام داريد تا مديران عزيز نسبت به تغيير آن اقدام كنند ، و بعد از آن منتظر اعلام نظر دوستان باشيد ...
موفق باشيد ...
لطفا عنواني رو در پست بعدي ارسال كنيد كه به مشكلتون مستقيم اشاره ميكنه
تا مديران عوض كنند