-
من قاضی نیستم...
چرا درک نمیکنی نباید تموم غصه ها و گله گذاریات رو پیش من بیاری..من قاضی نیستم..من نه وقتی ده سالم بود و نه الان قاضی نبوده و نیستم..
حتی وقتی پنج سالم بود و مدام ازم میپرسیدی منو بیشتر دوست داری یا مامانتو؟منو دوست داری یا باباتو؟
چرا تا مجبور میشیم یه مسیر رو با هم طی کنیم شروع میکنی به گله گذاریت از زنت..ازشوهرت؟؟؟
داری خودتو تخلیه روانی میکنی..دوست داری کسی بهت حق بده..بگه تو درست میگی..و چه مسخره است که در ان واحد حق رو باید به هر دوتون داد.شاید اصلا حق با هر دوتون باشه..اما ذهن من گنجایش مسائل شما رو نداره...
ذهن من داره با حرفای شما به زندگی به ازدواج و... بدبین میشه و شما هنوز دنبال یه ادمی میگردین که حرفاتون رو بهش بگین و تاییدش رو بگیرین.
باور کنین انقد که تلاش میکنین تا مسائل رو برای ما توضیح بدین اگه برای هم توضیح میدادین الان مشکلی نداشتین.
فقط خواستم بگم پدر..مادر..ما رو قاضی و خونه رو دادگاه نکنید...من گوشامو برای حرفای شما بستم..متاسفم
-
RE: من قاضی نیستم...
سلام بهار جان
چند وقت بود چیزی نمی گفتی ،نگرانت بودم :72:
بهار جان حق با تو ست ،شما قاضی نیستی
تو این شرایط سعی کن فقط گوش شنوا باشی ،
بعضی وقت ها ما آدما برای حرفامون دنبال ی گوش می گردیم ،این جوری انگار خشممون و غممون کم می شه
سعی کن فقط گوش بدی
یا تظاهر کن داری گوش می دی
گاهی اوقات پای حرفا و در دلشون بشین تا سبک شن یکم.
من وقتی مادرم از پدرم دلخور میشه ،فقط به حرفاش گوش می دم نه تاییدش می کنم نه انکارش
-
RE: من قاضی نیستم...
منم توجه نمیکنم نازنین جان..یاد گرفتم خودمو ازمشکلاتشون کنار بکشم اما اینو گفتم واسه پدر و مادرایی که خطای پدر و مادر منو تکرار میکنن..کم نیستن این پدر و مادرا..همه بهارها یاد نگرفتن چه جوری خودشونو کنار بکشن..
هنوز بهارهایی هستن که یه قاضی نا خواسته هستن.