دعوای همیشگی منو شوهرم بر سر زود بچه دار شدن و .....
سلام دوستان منو راهنما کنین 1 سال و نیم میشه ازدواج کردم 5ماه عقد بودیم قرار بود بعد یک سال ازدواج کنیم اصلا با هم رابطه نداشتیم دوران عقد که خیلی اتفاقی پیش اومد منم قبل عروسی حامله شدم به خاطر همینم رفتیم ماه عسل و قبل 1 سال ازدواج کردیم از همون موقع شوهرم به خاطر هر چیز الکی بهونه میگیره که هیچی میگه همش تقصیر تو بود خودمون کم مشکل داریم یه بچه هم گذاشتی تو دامنه من!!!!!!!!!!! هر چی میگم نه تقصیر تو بود نه من میگه از بس تو خنگی!!!!!!!!!!!!!!! الان 1 ماهه با هم قهریم اصلا مسئولیت بچه رو قبول نمیکنه هیچ کاری نمیکنه حتی دکتر و خرید و همه با منه فقط وقتی با من قهره با پسرمون بازی میکنه 1ماهه هیچ رابطه ای نداشتیم جاشو هم تغییر میده وقتی قهره و میره تو پذیرایی میخوابه!!!!! نمیدونم تقصیر من چیه اشتباه من چیه اخه؟؟؟؟؟ از لحاظ مالی حقوقه خیلی خوبی داره ولی از بس میخواد همه چیو با هم داشته باشه هم خونه هم ماشین با وام خریده تحت فشاریم وقتی خرجی پیش میاد که برای پسرمون باشه دعوا راه میندازه که تقصیر تو بود نذاشتی من جوونی بکنم تو ترسیدی منو از دست بدی یکی گذاشتی تو دامنم بچه اخه برای چمون بود دوباره روز از نو 1 ماه و 2 ماه قهرش شروع میشه
مشکل دیگه ما اینه تو رابطمون اصلا من براش مهم نیستم خیلی اذیت مشم هرچیم میگم میگه تو داری منو اذیت میکنی دیگه چی کار کنم که هیچ کاریم نمیکنه فقط به فکر خودشه تموم میشه میره تو پذیرایی میخوابه حتی وقتی آشتی هستیم میگم نرو حداقل بمون میگه بهونه های الکی میگیری اعصابمو خورد میکنی همش میگی نازم کن بغلم کن !!!!!!!!!!
خواهش میکنم بگید چی کار کنم رابطه عاطفیمون قبل حاملگی خیلی خوب بود ولی بعدش انگار مثل آبی بود رو اتیش بریزن بعضی وقتا تو دعوا میگه فقط بخار ظاهرته(شکل و..) باهات دارم زندگی میکنم اسیر شکلت شدم والا تو منو بیچاره کردی پیرم کردی منو خیلی زودبابا!!!! کردی من خودم بچم نذاشتی آسایش داشته باشم خیلی از حرفاش دقیقا حرفایی که دوران عقد میگفت مامانم میگه حالا یکی یکی خودش داره بهم میگه!!!!!!!!!!!!! خیلی داقووونم احسا بدی دارم احساس یه خلا عاطفی بزرگ
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
طراوت عزیز شما و همسرتون چند سال دارد؟
حدس من این است که همسر شما آغاز خوبی در ارتباط جنسی نداشته. اولین ارتباط هاش با بارداری شما براش یک تجربه ناراحت کننده شده و با توجه به اینکه شما را مقصر میبینه، در ارتباط با شما هم مشکل داره.
اما راه حل ؟؟؟؟؟؟ :325:
فردا که ادارات باز بشه دوستان میان سر کار، جواب های بیشتری میگیرد. صبر کنید.
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
سلام دوست خوبم
دوران بارداری برای مرد تغییرات روحی بزرگی رو دربرداره مخصوصا بعد از اینکه این دوران تموم بشه و فرزند عزیز به دنیا بیاد مرد هم احساس می کنه که بهش بی توجهی میشه البته این احساس برای اینه که توجه زن به دو نفر میشه و چون نصف میشه براش سخته !!!
روزهای اول زندگی خودش به تنهایی سختی ها و مشکلات خاص خودش رو داره و حالا اینکه اگر بچه هم باشه این سختیها کمی بیشتر تحت فشار قرار می ده ولی اگر شما صبر رو پیشه کنید کم کم این روزها پایان می یابد و سختیها به اتمام می رسد ولی باید صبر و تحملت رو بیشتر کنی و به شوهرت هم بیشتر توجه کنی چون او هم برای خود کمبودهایی دارد که نیاز شما را می طلبد !!!!
پس بهتره که در این مورد هم با او در شرایط مناسب روحی او صحبت کنی بدون جروبحث و باهم به تفاهم برسید !!!
در هر صورت شما هم آرام باش چون عصبی بودن شما روی فرزند گلتان هم تاثیر بدی می گذارد و بعد ها چوب پشیمانی را باز هم شما می خورید!!! پس بیشتر مواظب باش....
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
عزیزم به نظر من بهتره با همسرت همدلی کنی. یعنی چه؟
یعنی درک کنی که همسرت مردیه که در 25 سالگی هم خانه خریده هم ماشین داره و همه اینها رو برای همسر و خانوادش انجام داده و برای اونهم زیر بار قرض رفته و در همین سن کم هم دارای یک فرزند است. اگر مقایسه ای بکنی با هم سن و سالهای همسرت میبینی که او الان تحت فشار زیادیست. سعی کن این درک کردن را هم به او منتقل کنی و بگویی که قدردانش هستی و درکش می کنی.
درست است که عملا هم با برعهدع گرفتن بعضی کارها درکت را نشان دادی اما باید زبانن نیز اینرا بیان کنی.
اگر همسرت این درک شما را در روز ببیند درکش از شما در شب و روابط زناشوییییش بیشتر می شود.
در کنار ان سعی کن مهارتهای روابط زناشویی را نیز بیاموزی تا همسرت در روابطش ترغیب شود.
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
سلام دوستان مرسی راهنمایی کردین من روز ها از صبح تاشب تموم وقتم پره حتی روزای تعطیل مخصوصا پسرم که خیلی شیطونه یا با هم بازی میکنیم یا کارای خونه رو انجام میدم شبا فقط میتونم بیام از راهنماییتون استفاده کنم ممنون میشم بیشتر راهماییم کنید
من 24 سالمه و شوهرم تازه 26 ساله شده البته بهش حق میدم واقعا برای هردومون خیلی زود بود مخصوصا برای اون که الان 1 سال و نیمه بابا شده مسئولیته بزررگیه
منم کاملا درکش میکنم نسبت به سنش خوب خیلی از هم سناش شوهرم جلوتره خیلی بیشتر احساس مردونگی میکنه اوایل مسئولیت خیلی از کارا کاملا به عهده داشت تا قبل بچه دار شدن اما بعدش کلا رو دنده لجه!!!!!!!!!! بخدا منم مقصر نبودم سنم کم بود خیلی چیزارو اصلا نمیدونستم بعد 2 ماه فهمیدم حامله هستم تازه هیچ کدوم باورمون نمیشد!!!! شوهرم خیلی نگران بود خیلیییی استرس داشت که کسی نفهمه با این که بیشتر از من برای شبه عروسیش نقشه داشت همه چیو کنسل کرد و رفتیم سفر و بعدش سر خونه زندگیمون
الان هم به خاطروام خونه و ماشین خیلی تحت فشاره باهاش حرف زدم میگم درکت میکنم ولی پسرمون برای هردومونه دوست دارم بیشتر باهاش مهربون باشی عصبانی میشه میگه من حوصله ندارم دست از سرم بردار!!!!!
خانواده هردومون به خاطر سنمون مخالف بودن فقط بخاطر سنمون که کم بود البته بیشتر برای شوهرم ولی خوب چون نه مشکل سربازی داشت نه کار دلیل قانع کننده ای نداشتن موافقت کردن
زندگیمو دوست دارم شوهرمم خیلی دوست دارم اما نمیدونم دلیل اینهمه بدخلقی شوهرم چیه
کلا با هم قهریم البته بیشتر اون با من خیلی داد میزنه دعوا میکنه بهونه میگیره قهر میکنه لج میکنه به خاطر هر چیز کوچیکیم داد میزنه به زور حرفشو قبول کنم پسرمون سر صدا میکنه خوب بچه 1 سا ل و نیمه میشه بگم ساکت شو؟؟؟ یهو داد میزنه ساکتش کن!
تو خونه سعی میکنم کاملا مرتب و خوب باشم که خوشش بیاد ولی اصلا انگار نه انگار بهترین عطروممیزنم تا وقتی آشتی هستیم خیلییی خوبم همین که دعوا میکنه میگه بوی نیمرو میدی!!!!!!!! ازت نمیگذرم من هیچی از زندگی و خوشیای زندگی مشترک و تنها بودن با زنم و نفهمیدم!!!! تا اومدیم زیر یه سقف یکی بغلت بود!!!!!!! انگار از خونه بابام با خودم اوردم پسرمونو
نمیدونم چی میخواد هیچیم نمیگه فقط دائم تو خودشه و برای هر چیزی دعوا میکنه مثلا دیشب تو پارکینگ نمیدونم ماشین چه مشکلی داشت 1 ساعتی اونجا بود وقتی اومد داد میزد دلم خوشه زن دارم یه سر نزدی بیبنی چی شده چیزی لازم دارم یا نه؟؟ میگم من که از ماشین سر در نمیارم خوب صدام میزدی ماشینو ببر تعمیرگاه داد زد تو حرف نزن تعمیرگاه تعمیرگاه!!!! نخواستیم.
بعدشم رفت تو اتاق دراز کشید دیگه هم بیرون نیومد وقتی پسرمونو خوابوندم رفتم تو اتاق شاید بعد1 ماه اشتی کنیم اومد بیرون جلو تلویزیون!!!!
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
سلام طراوت جان
بهتره قبل از هرچیز این لینکها رو بخونی :
http://www.hamdardi.net/thread-3701.html
http://www.hamdardi.net/thread-6124.html
فعلاً محبت و نوازش یک طرفه داشته باش و از او هیچ انتظاری نداشته باش . روند چکامه را در این تاپیکها به دقت بخون .
بعد با هم بیشتر صحبت می کنیم
.
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
سلام طراوت عزیز
دوستان راست میگن.همسرت در مدت کمی هم ازدواج کرده هم خونه خریده هم ماشین خریده و هم پدر شده
خود هرکدوم از این مراحل فشار زیادی بهش میاره.
الان اون بیشتر از شما تحت فشاره.اگر با حرفی ناراحتت میکنه اهمیت نده.بهش پیله نکن و گیر نده.اونم رو روابط جنسی اصلا و ابدا.نمیگم خواسته خودت رو مطرح نکن ولی موقیعتش رو هم بسنج.
وقتی شروع به گفتن و غر زدن میکنه تو عکس العملت چیه؟
سعی کن در این جور موارد بهش لبخند بزنی(خیلی سخته ولی نتیجه خوبی دار) یا نزدیکش بشی و بوسش کنی.بهش بگی دوستش داری و از اینکه باهاش ازدواج کردی احساس خوشبختی مکنی
تمام سعیت رو بکن در دعواها اصلا وارد نشی و اگر برات لبخند زدن و ...سخته اصلا باهاش بگو مگو نکنی.
بهش جمله های آرامبخش بگو.مثلا از اینکه پسرم پدر زحمتکشی مثل تو داره واقعا خوشحالم.یا بگو خیلی دوست دارم پسرمون خصوصیات اخلاقیش بشه مثل تو
به صحبتاش بی اهمیت باش.(منظور غرولنداشه).این بی اهمیتی و یا جواب دادن با محبت خیلی آرومش میکنه.
روابط زناشوییتون هم به مرور درست میشه.
تو همین سایت یه عزیزی که اسمش روفراموش کردم یک مطلب فوق العاده عالی گذاشته بود.که ازش 1000 بار عذر خواهی میکنم که بدون ذکر نامش میذارم.ولی فکر میکن به درد این خواهر گلمون بخوره
در مورد مهارت ارتباطیه.
خواهشا از دوستان اگر کسی میدونه این مطلب رو کی گذاشته بگه
1)آقا : با تو كسي ازدواج نمي كرد ! فقط من بودم كه با تو ازدواج كردم !
خانم : پس من بايد خيلي از تو ممنون باشم !
2) آقا : دوستت ندارم !
خانم : عوضش من به تو افتخار مي كنم !
3) آقا : خانم فلاني از تو بهتره !
خانم : اما تو از همه براي من بهتري !
4) آقا : من زير دست تو نيستم !
خانم : همين طوره ! تو آقاي مني ! اقتدار و غرورت برام زيباست !
5) آقا : اين قيافست كه من دارم ؟ !
خانم : زيبايي شخصيت و عقلت فوق العاده است !
6) آقا : خيلي اسراف مي كني !
خانم : از توجهت متشكرم !
7) آقا : براي من ناز نكن !
خانم : ناز نكنم چكار كنم !
8) آقا : ثروت باباتو به رخم نكش !
خانم : پول و ثروت چرك دسته !
9) آقا : تو متكبري!
خانم :منو ببخش ! شايد زيادي ناز كردم ؟!
10) آقا : برام دلبري ، فريباي و طناري كن !
خانم : اي به چشم !
11) آقا : تو خيلي احساساتي هستي !
خانم :براي همين عاشق توام !
12) آقا : توخيلي با خودت ورمي ري !
خانم : براي اين كه عاشقم بشي !
13) آقا : لجبازي نكن كه از چشمم مي افتي !
خانم :خدا اون روز رو نياره !
14) آقا : تمكين كن تا سرور من باشي !
خانم :حتماً
15) آقا : اين قدر هوس باز نباش !
خانم :مي تونم زيبادوست باشم ؟!
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
نمیدونم شاغلی یا نه و تا چه حد امکان این کار واست هست
اگر ممکنه با مادرت یا خواهرت ... هماهنگ کن، مثلا هفته یک روز عصر بچه را ببر پیششون تا خودت و همسرت تنها خونه باشین و بتونی راحت تر در کنارش باشی. بعد یه جوری واسه خواهر یا مادرت جبران کن.
اون عصر تا شب را با هم باشید و آخر شب هم برید بچه را بیارید.
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
سلام به همه
من شاغل نيستم خواهر هم ندارم شوهرم از اين كارخوشش نمياد يك باركه اين كارو كردم گفت چيه مثل لشكرشكست خورده هرتيكمون يه جا باشه ديگه اين كارونكن!
تو دعوا ياغر زدنش يا داد زدنش جواب نميدم ولي هركاري ميكنم يه جور جبهه ميگيره اگه جواب ندم ميگه با توأما اگه جواب ميدم ميگه چيه هرچي ميگم يه چيز ميگه داد ميزنه خيلي آروم ميگم بيابشين حرف بزنم بدونه دادو بيداد مگه فاصله گوشه ما چقدره يواش هم بگي ميشنوم بدتر داد ميزنه
از صبح كه رفته هنوز نيومده البته به كارش خيلي علاقه داره ولي وقتى مياد رنگش پريده دلم ميسوزه خيلي دوستش دارم قهرهم كه ميكنه كلا همه كاراشو خودش انجام ميده ديگه انگارنه انگار من تو خونم ظرفشم ميشوره!! دلم برا مهربونيش تنگ شده امروز فقط زنگ زد ديرميام ميخواستم برم دكتر إس ام إس زده با آژانس برو هوا سرده لباس گرم زياد بپوش
نميدونم مقدمه آشتي يا نه
دربرابر داد ميزنه عكس العمل من چي باشه؟چي كاركنم؟ چطوري برخورد كنم؟ اگه تودعوا بخوام باهاش مهربون باشم بوسش كنم يهو ميگه اون علي(پسرمون) موقع گريه بايد بوسش كنى نه من!
RE: دعوای همیشگی منو شوهرم
از رفتارای شوهرت فقط یه چیز برداشت می شه اونم اینه که خیلی دوست داره به همین خاطر خورده تو ذوقش فکر کرده با اومدن بچه همه چی تموم شد اما تو باید خلافشو ثابت کنی:46:
محبت محبت محبت