شوهرم داره میشه همون که بوده

سلام دوستان
بعد از اون همه اختلاف و درگیری هایی که بین من و شوهرم بود بالاخره یه جوری شد که آشتی شد
منم با وضعیت بارداریم باهاش رفتم تو غربت و تنهایی
اوایل خوب بود باهم بیرون میرفتیم شهرو بهم نشون میداد و... خیلیم مهربون شده بود منو بچه واسش مهم بودیم
اما الان کم کم داره مثل قبل بیتوجه میشه
تنها میره بیرون، شب دیر میاد، بازی میکنه و...
از همه بدتر گیر داده که مغازه ای که تو شهر خودمون زده بودیم و اصلن هم صرف نداشت منتقل کنیم به اون جا من که همش بهش گفتم نه و من موافق نیستم مغازه که اونجا صرف نداشته اینجا هم نداره و وضعیتمون به هم میرسزه اما هیچ جور نمیشه قانعش کرد
انتقال مغازه پیامد های بدی واسه من داره تروخدا کمکم کنید تا بتونم منصرفش کنم
تو شهر غریب با یه بچه کوچیک دست تنها شوهرتم نباشه چی میشه ؟!!!

سلام دوست خوبم
من کاملا در جریان زندگی شما و همسرت نیستم.
ولی چند تا چیز رو خواهرانه بهت میگم عزیزم.اولا اینکه فعلا فقط به فکر سلامتی خودت و بچه ات باش.این همه دلهره
و نگرانی و اینکه چی میشه و نمیشه اصلا مناسب نیست.البته اینو الان متوجه نمیشی ولی اگر خدایی نکرده به همین منوال ادامه بدی چند سال بعد اثرات مخربش رو در بچه ات میبینی.(روی شیری که به بچه ات میدی تاثیر میذاره)

اینکه میگی همسرت میخواد اینکارو بکنه...ببین خانومی مسائل اقتصادی مربوط به آقایون میشه و باید مایحتاج خانواده شون رو تامین کنن.
به نظرم دخالت زن در این امور باعث میشه اونا اگرم تصمیم غلطی گرفته باشن بیشتر روش پافشاری کنن.
چون مردن و غرورشون خیلی زیاده.سعی میکنن خودشونو به آب و اتیش بزنن تا ثابت کنن حرفشون درسته.
بعدشم مطمئن باش انشاالله که بچه ات کم کم بزرگتر و شیرین تر شد اومد اونم دو دستی میچسبه به زندگیش.پس فکر کردی چرا میگن بچه زندگی رو گرم میکنه؟>
مردا خیلی احساس بهتری میکنن از اینکه پدر میشن و حالا به جای یک نفر دو نفر دارن بهش تکیه میکنن.
پس عزیزم در مسائل اقتصادی دخالت نکن و به فکر آرامش خودتو بچه ات باش.
الان انقدر باد به خودتو اون بچه برسی که دیگه به این جور مساول فکر نکنی
خودت رو از نظر مذهبی قوی کن
توکل کن به خدا.الان تو به خدا خیلی نزدیکتری.مگه نشنیدی میگن زنی که شیر میده دائما در حال ثوابه؟
تویی که حالا خدا این فرصت رو بهت داده از دستش نده و برای ما هم خیلی دعا کن
شاید به خاطر مشکلات بعد از زایمان و فاصله گرفتن ازش باعث شده این مشکل پیش بیاد
سخته ولی باید هم به همسرت برسی و هم به بچه ات و هم به خودت

گاهی مطلق سیاه دیدن قدرت ریسک و زندگی را در انسان میاره پائین .


در گام نخست به فکر خودت و بچه باش .

از همسرت و زندگی ات همیشه توقع شرایط گل و بلبل نداشته باش .

مرد با حاملگی زن و حتی نزدیک شدن به زایمان و حتی تولد بچه به لحاظ روانی دچار تغییراتی می شود ............به جای اینکه دلخور بشوی سعی کن او را و میزان قدرتی که دلش می خواهد داشته باشد و ترس از اینکه جانشین کوچولو قدرت او را کم کند و یا از او بگیرد ...............مردت را درک کن .


بعضی از انسان ها واقعا به این ریسک کردن ها نیاز دارند . حس قدرت می گیرند . از این که بتوانند کاری انجام بدهند و اندکی ماجراجویی برای آنها جالب و شگفت انگیز است . نه می گویم غلط است و نه می گویم درست است . اما بعضی ها به آن نیاز دارند .اگر می خواهی همسرت به این سمت و سو نرود باید کاری کنی که قدرت را در جایی دیگر
لمس کند و احساس قدرت و ......داشته باشد .