-
طلاق؟ آخرین راه حل؟
سلام من از همه جا بریده ام، دیگه بی حس هستم و آخرین راه اینو میدونم که با شما مشورت کنم.
۸ ساله ازدواج کردم و بچهای ندارم. من و همسرم وقتی از ایران رفتیم زندگیمون رو با سختی از صفر شروع کردیم من درس خوندم و وارد محیط کار شدم. از روز اول اختلاف سلیقه داشتیم اما من هیچ وقت فکر نمیکردم جدی باشه. همسرم برای رسیدن به من مدت طولانی صبر کرد من در مدت ازدواجم واقعاً عشق مهربونی هاش شدم اما...همسر من ۲ رو داره یه رو مهربون از خود گذشته و روی دیگه تنفّر و اینکه یکهو از همه چیز میبره و میگه ما راهمون جداست.
همسرم همیشه گله میکنه که خودش زندگیش رو عاشقانه شروع کرده اما برای من یک ازدواج سنتی بوده، من هر چقدر براش میگم که در طول زندگی مشترک عشق منعا رشد کرده میگه اینطور نیست.
مشکل دیگه خانواده مانعه، چون ما دور از خانواده همون زندگی میکنیم اگر با ما تماسشان کم باشه میگه دوستمون ندارند اگه زیاد باشه میگه حضورشون پر رنگه. خانواده من خواهرم برادر هام یک بار هم بی احترامی یا کاری که باعث اذیت و ناراحتی ایشون بشه نکردند اما همیشه یک بهانه کوچیک هست که همه چیز رو زیر سوال ببره.
من دلم میخواد یک زندگی آروم و بیدغدغه داشته باشم اما همیشه یک بهانه کوچیک هست که اونو دلزده کنه.
از نظر کاری حس میکنه موفق نیست و حس میکنه من در جامعه موفق ترم با اینکه همیشه میگه بهت افتخار میکنم و خوشحالم از وضعیتی که داری اما جدیدا میگه که وقتی در اثر دعوا بین ما فاصله بیفته این احتمال میره که تو به من خیانت کنی. این موضوع دیگه قلبم رو آتیش زد. به من میگه چرا هر جاعیع میریم همیشه همه حواسها به تو میره. خدا شاهده خودش ظاهر بسیار علی داره. من هیچ موقع با لباس نه مناسب جائی حاضر نمیشم. اصلا اینجور بزرگ نشدم. اما متاسفانه الان این قضیه داره بیشتر و بیشتر بین ما فاصله میاندازه.
حس نداشتن اعتماد به نفس اینکه ندونه از زندگی چی میخواد، محبت کافی ندیدن از خانواده خودش همه و همه دست به دست هم میدان.
واقعاً نمیدونم چه کار کنم. نمیخوام عذاب بکشهام ا تقات توهین و تحقیر رو دیگه ندارم.
دلیل بچه دار نشدنمون اینه که خودش هیچ موقع نخسته ...
لطفا به من بگید چه کار کنم به آخر خط رسیدم. خودش جدایی میخواد اما میدونم روش نمیشه به خاطر پدر مادر همون.
چه کنم؟
با احترام
رعنا
-
RE: طلاق؟ آخرین راه حل؟
سلام دوست خوبم
اول اینکه فعلا طلاق رو کاملا بذار کنار و بدون ازدواج نگردی که جدا شی.طلاق هم هنر نیست و با این چیزایی که من دیدم فعلا به تنها چیزی که نباید فکر کنی طلاقه !!!
من دقیقا نفهمیدم.مشکل الان چیه؟
خب حساسه به رفتار خانواده شما؟این یکی از خصوصیات آقایونه!!! شما مدیریتش کن و سخت نگیر.
من فکر میکنم مشکلات شما خیلی پیش و پا افتادست و فقط و فقط به مهارت کلامی نیاز داره یعنی باید با زبون و آرامش همسرت رو آروم کنی و بهش اعتماد به نفس بدی.
شما باید انقدر با محبت های بی دریغ و زیاد خیال همسرت رو راحت کنی که حتی تو خواب هم فکر خیانت به سرش نزنه.
به چه علت ایشون جدایی میخواد الان؟به خاط تماسای خانواده شما و عدم اعتماد به نفس خودش؟
یکمی بیشتر توضیح بده لطفا
ضمنا فعلا یکمی اینجا با ما باش و از تجربه های بچه ها و نظرای کارشناسا استفاده کن بعد اگر تمام تلاشتو کردی و نشد اون موقع به طلاق فکر کن.
همه زندگیا مشکل داره.فکر نکن بعد از جدایی همه مشکلات حل میشه.تازه اولشه.