-
کینه توزی
احساس می کنم مادرم حق طبیعی من را برای ازدواج و داشتن نامزد در سن 22تا 26سالگی (دوران دانشجویی)ضایع کرده و این را مثل یک عقده تا آخر عمر در دل من گذاشت (دلیلش این بود که برادر بزرگم موفق نشده ازدواج کنه اگه تو زوتر ازدواج کنی خوب نیست )خودم که پیش قدم شدم دو تا گزینه پیشنهاد دادم هم موافقت نکرد ، بالاخره که من مجبور شدم گزینه پیشنهادی خودش که 10سال از من کوجکتر بود قبول کردم اونجا هم موفق نشدیم هالا من از عشق وعاشقی متنفرم همش احساس می کنم باید با بدن اجازه وشاید بر علیه اون کار کنم واصلا دلم نمی خواد برام به اندازه یه سر سوزن کار انجام بده و همش تو فکر انتقام هستم ،چجوری میشه یه کاری کرد که این کینه مانع پیشرفت وباعث عقب افتادگی ام نشود ؟
-
RE: کینه توزی
سلام
اينقدر سريع قضاوت نكن . ممكنه مادرت اشتباه كرده باشد ولي مطمئناً به خاطر علاقه زياد به تو است ، او فكر مي كند كه بايد تو را خوشبخت كند البته به روشي كه خودش مي داند . پس در برابرش جبهه نگير و سعي كن با دليل وبرهان او را قانع كني .
ازدواج هم مسئله ساده اي نيست ونبايد انتظار داشته باشي كه با دو جا خواستگاري رفتن همه چيز روبراه شود . اگر تا بحال ازدواجت جور نشده حتماً به صلاحت بوده و خداوند فرد بهتري را سرراهت قرار خواهد داد.
-
RE: کینه توزی
نبايد اين حس و نسبت به مادرت داشته باشي ممكنه كه مادرها هم اشتباه كنند ولي تو نبايد چنين حسي پيدا كني
سعي كن ببخشي هيچ چيزي مثل گذشت ارومت نمي كنه فرض كن كه سرنوشتت چنين بوده و مادرت وسيله تعيين كننده سرنوشت فرض كن چه مي خواستي چه نمي خواستي اين اتفاق مي افتاد چه مادرت اينكارو مي كرد چه نمي كرد
مادرت وسيله اي بوده براي اين سرنوشت اگر او نبود شايد كس ديگري وسيله قرار مي گرفت و بهرحال سرنوشت تو همين مي شد كه الان هست
بايد گذشت داشته باشي و دلت و صاف كني