-
ترس از زایمان
سلام:72:
[align=justify]من 28 سالمه و 3 ساله که ازدواج کردم. به تازگی ماه پنجم بارداریمو پشت سر گذاشتم. در هفته 14 به خاطر کوتاهی طول سرویکس سرکلاژ کردم و پزشکم ازم خواست که تا جایی که ممکنه استراحت داشته باشم مدتی بعد از سرکلاژ دچار افسردگی بارداری شدم و شب و روز کارم شده بود غصه خوردنو گریه کردن. یکدفعه ترس عجیبی از زایمان همه وجودمو پر کرد و چون قراره سزارین شم مرتب به عمل، بیهوشی، دردی که بعد از به هوش اومدن خواهم داشت و مالش شکم و هزار تا چیز دیگه فکر می کنم. نمی دونم چکار کنم که این ترسم از بین بره. امیدوارم شما بتونید کمکم کنید.[/align]
[align=justify]روزها و هفته های اول بارداریم حس خوبی داشتم. با اینکه ویار اذیتم می کرد و به خاطر ترس از سقط تقریبا میشه گفت که هیچ جا نمی رفتم و حتی کارمو تعطیل کرده بودم ولی همه چیز برام قابل تحمل بود. امیدوار بودم وقتی سه ماه اولو پشت سر میذارم بتونم دوباره به مهمونی و گردش و... برم ولی متاسفانه کارم به عمل سرکلاژ (دوختن دهانه رحم) کشید و پزشکم تا می تونست منو از سقط و زایمان زودرس و... ترسوند. این چیزها انقدر تو روحیه حساس من اثر گذاشت که فکر می کردم حتی اگه از جام تکون بخورم بچه مو از دست میدم. افسرده شدم و با مراجعه به پزشک اعصاب و روان و مصرف دارو حالم بهتر شد ولی هنوز هم از زایمان به شدت می ترسم. از اینکه خدای نکرده بچه ام مشکلی داشته باشه وحشت دارم و از اینکه چطور باید ازش مواظبت کنم و باهاش رفتار کنم خیلی می ترسم. ازاینکه تمام وقتمو می گیره و آزادیمو از دست میدم می ترسم. تا حالا نشده یه نوزاد رو بغل کنم همیشه می ترسم از دستم بیفته. خلاصه به هزار تا چیز و اتفاق عجیب و غریب فکر می کنم. لطفا اگه ممکنه راهنماییم کنید تا آرامشم بهم برگرده. ممنونم.[/align]
-
RE: ترس از زایمان
خوش امدی به این تالار.
بارداریتوتبریک میگم.امیدوارم که زایمان موفقی داشته باشی.
عزیزم زیادخودتودرگیرزایمان نکن حالاچندماهم به وقت زایمان مونده ودرست نیست افکارمنفی روبه فکرت بیاری ،چون همین افکارمنفی باعث اختلال درترشح هورمونهامیشه وبرای خودتوجنین خوب نیست.وقتی که ماههای اخرشدانقدرذوق دیدن بچه روداری که اصلادردزایمانونمی فهمی درموردشماهم که زایمان سزارین قراره بشی بایدبگم که چندروزاول یک مقدارسوزش درشکم احساس خواهی کردکه اونم باتجویزمسکن ازطرف پزشکان قابل حله ،درضمن هروقت این فکرهااومدبه سراغت یادمادرتون وخانمهای دیگه ای که این دورانوسپری کردن بیفت ،همیشه به این فکرکن که خدایی که مخلوقاتشوافریده فکرهمه چیزوکرده وسیستم بدن زن روجوری افریده که قادراین باروتحمل کنه و.این قدرت خدای عزیزه که بعضی ازخانمهاچندقلورادررحم خودپرورش داده اند.واین دردورنجه زودگذرارزش اینوداره که انسانی روبه این دنیابیاری ولذتش وببری وبه خاطرهمین مسائله که روززایمان همه گناههای انسان بخشیده میشه .:43:درضمن ازخداتشکرکن به خاطراین نعمتی که بهت داده که قادری جنینی رودررحمت پرورش بدی.خیلیهاارزوی همچین روزهایی رومیکننداماچه کنندکه ازاین نعمت الهی محرومند.
امیدوارم این لحظات رو به خوبی وخوشی به پایان ببری.:72:
-
RE: ترس از زایمان
[align=justify]ممنونم mahi91 عزیز. راستش خودمم می دونم استرس واسه من و بچه خطر داره ولی دست خودم نیست. شما بچه داری؟ برای اینکه مطمئن بشی بچه سالمه چه آزمایشاتی انجام دادی؟ زایمانت چطور بود؟ کاش میشد دوستانی که تجربه زایمان (سزارین) رو دارن بیان و راجع بهش بنویسن شاید با خوندنش ترس منم بریزه.[/align]
-
RE: ترس از زایمان
سلام نسیم جون
منم بارداریتو تبریک میگم .
عزیزم این نگرانی ها تو همه مادران بارداری که اولین بارداریشونه هست .به نوع زایمان هم ربطی نداره .اگر دکترتون می گفت شما باید به صورت طبیعی زایمان کنید الان نگران این مسئله بودید. من وقتی تو وضعیت شما بودم سعی می کردم کمتر بهش فکر کنم و همش با خودم می گفتم هر چی خدا خواست همون میشه.وقتی هم خیلی میومد تو ذهنم میرفتم اتاقی که واسه نی نی اماده کرده بودیم و لباساش رو بغل میکردم همه چیز یادم میرفت.
تو هم به خدا توکل کن.سزارین هم عمل سختی نیست. من تجربه نکردم ولی از تجربه خواهرم و دوستام میگم.الان خیلی از خانمها به خاطر ترس از زایمان طبیعی ، مایل به سزارین میشن .
راستی پست تون رو تو تاپیک خاطرات عشقولانه همسران خوندم . به نظر من با این همسر خوبی که دارید اصلا نباید به هیچ چیز منفی فکر کنید.
تندرست و خوشبخت باشید:72:
-
RE: ترس از زایمان
سلام
ورودتون را به همدردی خیرمقدم و بارداری تون را صمیمانه تبریک می گویم :72:
اصلا ترس نداره ، اما همون طور که وقتی یه خار میره توی دستمون درد داره عمل کردن هم درد داره
موقع سزارین ، بیهوشی کامل (اگرچه ضررهای خودش رو داره و اینکه لحظه تولد فرزندت را نمی بینی ) این مزیت رو داره که وقتی به هوش میایی ، حالت تهوع و سردرد و سرگیجه نداری
اما بی حسی از نخاع بعدش با سردردهای زیادی مواجه می شی که معمولا تا دو روز بعد از عمل همراهت خواهد بود
وقتی با اتفاقی که قرار هست بیفته آشنا شوی ، کم کم ترست ریخته میشه
بعد از عمل سزارین سنگینی زیادی رو روی شکمت حس می کنی و درد خفیفی در محل بخیه ها که حداکثر بعد از یک هفته روز به روز این دردها کاهش پیدا می کنه
و یه نکته خیلی زیبا
دیدن کودکت و در آغوش گرفتن او آنقدر شیرین و لذتبخش هست که تمام دردها و غصه ها را با خود حل می کند
از خدا می خواهم کودک صالح و سالمی رو به تو و همسرت هدیه کند :72:
-
RE: ترس از زایمان
سلام:72:
خواهش می کنم مامان های دیگه هم بیان از زایمانشون بگن.
-
RE: ترس از زایمان
نسیم جون عزیز
اگه می خوای اطلاعات بیشتری درباره زایمان بدونی توصیه می کنم به سایت http://ninisite.com سر بزن.