-
طلاق
سلام به تموم دوستان " من 24 سالمه با این سن کمی که دارم تن به ازدواج دادم با اینکه شرایط خوب و نامساعدی داشتم ولی چون خانواده همسرم او را اذیت میکردن و مانع از اومدن به بیرون و دانشگاهش بودن برای اینکه بتونم زنم را از مخمصه و زندگی نکبت باری که باباش براش ساخته بود در بیارم ازدواج کردم " که در همون وهله اول من با خانواده همسرم دعوای بزرگی کردم سر چی ؟ سر اینکه بیا بریم مهمونی من گفتم نه من با همسرم میریم بیرون " واقعا شرم اوره که این امر باعث شد دعوای بزرگی پیش بیاد و باعث بشه که من از خانواده همسرم متنفر بشم " ولی مشکل من تنها این نیست " من قبل ازدواج به دلیل اینکه تک فرزند هستم به خانومم گفتم که باید هر روز به مادر من زنگ بزنی و لااقل حالش را بپرسی چون او تک و تنهاست " در اوایل گهگاهی زنگ میزد ولی حالا نه " دلیل میپرسم واسم بهونه های خنده دار میاره مثل : رفتیم مهمونی مامانت واسه من نگفت خورشت بکش یا مثل مامانت چرا زنگ نمیزنه من باید بزنم ... از این موارد " و این باعث شده هر روز دعوا پیش بیاد و زنم میگه مامانت یادت میده در حالی که مادرم همیشه دعا میکنه که ما دعوا نکنیم آخلاقم تنده " حالا تصمیم دارم طلاق بگیرم چون با اینکه با خانوادش مخالف بودم و متنفرم ولی زنم تعصب مرا پیش اونا نمیکشه و اونا هرجور دوست دارن میتونن با من برخورد کنن که این باعث ناراحتی من میشه " دوم اینکه زنم به قول خودش وفا نکرد چه تو رسیدگی به خانوادم چه رسیدگی به من و وعده به قولاش " موندم که چیکار کنم خوذش هم تن به طلاق نمیده لطفاً راهنماییم کنین .:325:
-
RE: طلاق
shekast
ای بابا !آخه اون دلیلی که شما به خاطرش ازدواج کردید!همین تصمیم به طلاق زود هنگام ازش انتظار می ره ...
واقعا تنها دلیلتون برای ازدواج نجات دادن اون دختر ازمخمصه بود؟یعنی اصلا به معیارهات توجه نکردی؟
خانواده اش و خودش فرهنگشون و اخلاقشون با شما جوره؟
در هر صورت الان که این راه رو رفتی بهتره سعی کنی مسیر درست رو انتخاب کنی نه این برگردی از وسط راه....
طلاق همیشه آخرین راه حله
در واقع وقتی به بن بست رسیدی میشه به طلاق هم فکر کرد.
لطفا الان به موضوع طلاق فکر نکن
اگر اشتباه متوجه نشده باشم گفتی اخلاقت تنده!
اول باید این مشکل رو با خودت حل کنی،یعنی رو اخلاقت کار کنی،و سعی کنی صبورتر باشی و به اعصابت مسلط باشی.
در این باره که به خانمت گفتی هر روز باید به مادر شما زنگ بزنه و اونم قبول کرده ولی الان اینکارو نمی کنه
به نظر من
درسته که شما تک فرزندی و به خانمت هم قبلا گفتی این کارو کنه!ولی بازم نمی تونی چنین توقعی از همسرت داشته باشی....شما چرا این خواسته رو از همسرت داشتی؟
به این دلیل که مادرت رو خوشحال کنی ....
ولی بدون مادر شما اگر بدونه که سر چنین موضوعی بین شما اختلاف و درگیری پیش می اد خیلی ناراحت و غمگین میشه و از خدا می خواد شماها باهم خوب باشید و همسرت هم هر وقت خودش دلش خواست زنگ بزنه یا نزنه
خودت کاری کن که مادرت تنها نمونه و بهش زنگ بزن تو وظیفه خودت رو به عنوان پسر به نحوه احسنت انجام بده .
تو خودت پسر تمام و کمالی برای مادرت هستی؟
هیچ وقت سعی نکن روابط همسر و مادرت رو خیلی به هم نزدیک کنی یا به همسرت دیکته کنی چکار کنه ؟یا برعکس به مادرت بگی به همسرم زنگ بزن
تجربه ثابت کرده که این رفتار های مرد همیشه مخرب هست تا مفیدو حساسیت ایجاد می کنه .
الان مشکلت با خانواده همسرت رو از ذهنت بیرون کن و بزار کنار
این موضوع رو هم که همسرت به مادرت زنگ نمی زنه بزار کنار.
(منظورم اینکه مامان اون و مامان من و خانواده اون و خانواده من نکنید،ببینید خودتون دونفر باهم چه مشکلی دارید؟)
مشکل دیگه ای باهاش داری؟ چه رفتارهای بدی داره؟کدوم معیار هایی که دوست داشتی داشته باشه نداره ؟[/b]
-
RE: طلاق
سلام
هر دوتون خیلی بچه گانه عمل کردید !
آخه این چه توقعی شما از همسرت داشتی اول زندگی؟نباید توقعات بیجا داشت که
زود ازدواج کردی زودم میخوای جدا شی؟
معلومه شدیدا زود تصمیم میگیری
به نظرم قبل از طلاق که 100 درصد بعدا پشیمون میشین به مشاور مراجعه کنید.