به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
سلام دوستای خوبم
مدتی است خیلی دلم گرفته از همه چیز و جایی رو بهتر از اینجا واسه مطرح کردن مشکلم ندارم.ازتون می خوام بهم کمک کنین تا از این حالت بیرون بیام.شوهر من آدم اجتماعی نیست.از ابتدای ازدواجم این رو برادرایشون بهمون گفته بودن.همسرم من رو خیلی دوست داره.ناراحتی من به شدت ایشون رو تحت تاثیرقرارمی ده طوری که من اصلا دوست ندارم ناراحتی ام رو ببینه.مشکل من این هست که وقتی توی جمع هستن اصلا صحبت نمی کنن.اگه ازشون سوالی پرسیده بشه به زور جواب می دن.غرور هم دارن و همین باعث می شه دیگران از برخوردش خوششون نیاد.طوری که مادرم امروز به من گفت از این به بعد خودت تنها بیا خونه ی ما.دیگه شوهرت رو نیار که حوصله اش رو ندارم عین یه بت می شینه!!
من خیلی دلم گرفت ازاین حرف مادرم...
دوستای عزیزم می خوام بدونم وظیفه من الان چی هست؟
آیا باید سعی در تغییر رفتار شوهرم داشته باشم؟آیا باید سعی کنم ایشون عوض بشن ؟اگه پاسختون به این سوالم مثبت هست راهش رو هم بهم بگین.
یا اینکه مثل روندی که تا الان داشتم رفتار ایشون رو توجیه کنم و بگم خب ایشون آدم ساکتی هستند و دلیل سکوتشون بی اعتنایی نیست و ...
ناگفته نماند یه بار به شوهرم گفتم مادرم دوست داره بیشتر باهاش حرف بزنی و همین طور داداشم.ایشون گفت "کم گوی و گزیده گوی چون در ......
هر وقت جایی دعوتیم البته از فامیل های خودمون من تمام وجودم پر از ترس و اضطراب می شه.شوهرم می بینه من خیلی ناراحت می شم و خودش هم ناراحت می شه.اما با این حال تغییری توی رفتارش نشون نمی ده.البته فامیل های خودشون تا حدودی همین طورن و با رفتار ایشون مشکلی ندارن.
دوستای عزیزم ممنون می شم من رو راهنمایی کنین.
RE: دوستای خوب همدردی به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tasnime_elahi
دوستای عزیزم می خوام بدونم وظیفه من الان چی هست؟
پذیرش همسرت و دعوت سایرین به پذیرش ایشان و احترام به ایشان .
آیا باید سعی در تغییر رفتار شوهرم داشته باشم؟
ابدا
آیا باید سعی کنم ایشون عوض بشن ؟
اصلا
یا اینکه مثل روندی که تا الان داشتم رفتار ایشون رو توجیه کنم و بگم خب ایشون آدم ساکتی هستند و دلیل سکوتشون بی اعتنایی نیست و ...
بله و حساسیت را درخودت و سایرین کم کنی . ایشان همین است و از روز اول هم همه می دانستند .
ناگفته نماند یه بار به شوهرم گفتم مادرم دوست داره بیشتر باهاش حرف بزنی و همین طور داداشم.ایشون گفت "کم گوی و گزیده گوی چون در ......
ذائقه من می گوید : حرف ایشان واقعا درست است .
اگر ایشان پرحرفی کند مردم به نوعی دیگر بنا به ذائقه هایشان بهانه گیری می کنند .
دلیل ندارد آدم ها بنا به ذائقه دیگران خودشان را تغییر دهند . مگر این که خود فرد از رفتاری که داره احساس رضایت نکند که در مورد همسر شما بنا به این حرفی که خودشان زده اند ( کم کوی و گزیده گوی...... ) نشان از انتخاب دارد .
یعنی پشت این عمل منطقی و دلیلی هست که به واقع ستودنی و قابل تحسین ست
هر وقت جایی دعوتیم البته از فامیل های خودمون من تمام وجودم پر از ترس و اضطراب می شه.شوهرم می بینه من خیلی ناراحت می شم و خودش هم ناراحت می شه.اما با این حال تغییری توی رفتارش نشون نمی ده.
اینکه شما دچار ترس از قضاوت و ترس از حرف مردم و ............می شوید به همسرتان ربطی ندارد . همسرتان اگر ناراحت می شود به دلیل مهر و عشقی است که به شما دارد .
بعد چرا فکر میکنی که اگر ذائقه ها یک نفر را به نزول شخصیت دعوت کردند باید این تغییر اتفاق بیفتد ؟
دیگران اغلب یا مشغول خوب و بد کردن هستند یا بی تفاوت نسبت به رویدادهای اطراف و آدمهای دورو برخودشان .
حال اگر همسرت مرد پرحرفی بود .
شوخ طبع بود و یا ................
حتما دیگران انگشت اتهام می گرفتند و چند تایی هم برچسب به ایشان می زدند که چقدر مرد جلفی است . چقدر حرف می زند درست مثل خاله زنک ها و یا ابدا حد و حدود خودش را نمی داند و هر مزخرفی از دهانش در می آید به اسم شوخی بیرون می دهد و ............................
ابدا نترس به شخصیت همسرت احترام بگذار . و به دلیل ذائقه دیگران زندگی را بابت هیچ تلخ نکن و همسر نازنین خودت را هم اذیت نکن . مهم رابطه ی شما دو نفر است . همین که به دیگران احترام بگذارید کافی است .
ضمن احترامی که باید به خانواده ها گذاشت اما همسرت خانواده ی درجه یک توست .
RE: دوستای خوب همدردی به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
آنی عزیزم بسیار ممنونم از راهنماییت.در خصوص ارتباط با مادرم و خانواده ام آیا صلاح هست من تنها برم؟
خودم دوست ندارم تنهایی جایی برم.دوست دارم هر جا می رم با شوهرم باشم.اما با این حرف مادرم حس می کنم همسر بی ارزش می شه اگه باهام بیاد.
دوستان خوبم منتظر شنیدن نظراتتون هستم.
RE: دوستای خوب همدردی به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
سلام تسنیم الهی عزیز
همونطور که انی گفتن،شما نباید در صدد تغییر رفتار همسرت باشی.
و یا بخاطر ناراحتی خانوادت،شما هم ناراحت بشی و اینو به همسرت منتقل کنی،بنظرم اینجوری اعتماد بنفس همسرتون بشدت پایین میاد و از بودن در جمع های خانوادگی شما، احساس ِخوشایندی نخواهند داشت،شما
نه میتونی خانوادتو تغییر بدی و نه شاید همسرتو،بهتره رو خودت کار کنی و حساسیتو نسبت به کم حرف بودن همسرت و گوشه کنایه های فامیلت کمتر کنی،و از همسرت حمایت کافی رو داشته باشی.
ولی خب،شما میتونی تو جمع، همسرتو هم یجوری وارد بحث بکنی،نظرشو بپرسی،خودت تو جمع بیشتر
باهاش حرف بزنی،تا ایشون هم کم کم بحرف بیاد.
خلاصه که اگه بخواهیم با ساز مردم برقصیم تا خوششون بیاد باید هر روز خودمونو به یه شکلی دربیاریم و مسلما هیچ وقت ازین رفتار اجباری رضایت خاطر نخواهیم داشت،پس بهتره،خود ِ خودمون باشیم.
من بنظرم،درست نیست تنهایی بری،خودمو تصور میکنم که مثلا خونواده شوهرم به همسرم بگن تنهایی خودت پاشو بیا خونمون،اگه همسرم اینکارو بکنه،بشدت دلخور میشم ازش(البته من مجردم)،حالا نمیدونم نظرات کارشناسا و با تجربه ها چیه!
RE: دوستای خوب همدردی به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
شایانای عزیزم ممنونم از راهنمایی ات .خودم هم احساس بدی دارم از تنهایی رفتن.اما این خواسته مادرم هست.نمیدونم چکار کنم؟!
RE: دوستای خوب همدردی به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
tasnime_elahi عزیز
اگر زحمتی نیست به این سئوالها پاسخ بده :
1- آیا همسرت ، عبوس و گرفته هم هست ؟
2 - آیا از جمع گریزان و میل به تنهایی و در منزل بودن و مهمانی و ...... نرفتن دارد ؟
3 - چهره اش بیشتر گرفته است یا باز و گاهی هم بشاش هست ؟
4 - با تفریح و مسافرت چطور است ؟
5 - صحبت کردنش با خود شما چطور است ؟
6 - کجاها و در چه موضوعاتی بیشتر به حرف میاد ؟
7- با چه کسانی بیشتر مایل است دمخور شود ؟ فهمیده ای چرا ؟
8 - علائقش بیشتر در چه زمینه هایی است ؟
9 - ویژگیهای مثبتی که از همسرت می شناسی را برایمان لیست کن ؟
10 - چه ویژگیهای منفی ای در همسرت آزارت می دهد ؟
.
.
RE: دوستای خوب همدردی به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
با مادرت حرف بزن و قانع اش كن كه اون شوهرت هست و اگه شما و زندگيتون را دوست دارند بايد شوهرتون را هم در كنار شما بپذيرند و به ايشون احترام بگذارند.
RE: به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
از نگاه من تنها برو
و ابدا هم احساس ناراحتی و احساسات بد را به خودت تحمیل نکن . شاد و شنگول باش و عادی .
چند بار که تنها بروی سراغ همسرت را از تو خواهند گرفت و زمانی که سراغش را گرفتند برایشان توضیح می دهی که چرا نیامده و اگر حضور او را می خواهند باید در پذیرش کم گویی و گزیده گویی اش باشند .
به همین راحتی .
مهم این است که ارتباط تو و همسرت ارتباط خوب و سالمی باشد . لازم نیست در به در تائید گرفتن از این و آن شوی حتی اگر آن فرد مادر و عزیز و احترامش واجب باشد .
به نظر من این توقعات خیلی ایرونی است و الزاما هم درست تیست
RE: به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
وقتي با شوهرت مشكل نداري چرا ميخواي ...........
اصلا به فكر تغيير شوهرت نباش چون يه كار نشدنيه و عواقبي جز دلخوري و دعوا نداره
خانوادت بايد شوهرت رو همون طور كه هست بپذيرن چون انتخاب خودشونه و الان هم همسر شما . احترامش واجب
فقط خواهش ميكنم به خاطر ديگران زندگيت رو به هم نريز
موفق باشي:72:
RE: به کمک شما نیاز دارم(اختلاف با خانواده ام به خاطر شوهرم)
سلام تسنیم ( ؟) الهی عزیز
===تسنیم : چشمه آبی در بهشت / / تصنیم :تصویر کردن ===
خوبی خانوم:72:
چرا اکثرا به دنبال آن هستی که همه را از خودت راضی کنی؟
پس خودت چی؟ نیاز های خودت چی میشه؟ ناراحتی تو را چه کسی مرهم می گذارد؟!
وقتی دلت می گیره چه کسی دلت را نوازش خواهد کرد؟
اونقدر روان و زلال شده ای که نوشته ای
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tasnime_elahi
مدتی است خیلی دلم گرفته از همه چیز
یه نگاهی داشتم روی سیر تاپیک هایی که باز کردی
تقریبا ماهی یکی
و در همه اونها درصدد بودی به نحوی آرامش را به دیگران بازگردانی ، از ناراحتی شون کم کنی و همدرد و همدل شون باشی
از این هم حسی های خوبت کیف کردم .... عزیز دل لحظه ای درنگ کن ! شاید دل تو نیز رنجیده شود ، پس کمی مرهم برای خودت نیز نگه دار
یعنی چی؟
یعنی خواسته ات ، دلگیری ات را ... بگو
اجازه بده دیگران خود ، بار وظایفشان را به دوش بکشند
نترس
درنگ کردن تو و صبر کردن تو برای اینکه شخص خود وظیفه اش را انجام دهد مشکلی به وجود نمی آورد
اگر تو اجازه دهی تا دیگران نیز در کنار تو زیر بار را بگیرند اینقدر احساس نمی کنی که دلت از همه جا و همه چیز گرفته شده
-------------------
چه خوب که رابطه تو و همسرت عالی است (نهال عشق را آبیاری کنید ، هردو باهم ، اگر تو امروز آب دادی ، بگذار فردا همسرت اقدام کند .... گیاه عشق ساقه ای ترد و شکننده دارد اما باید انقدر تناور شود که در تندبادهای زندگی پابرجا بماند ، اونجایی که هم تو و هم همسرت هردو بتوانید دست خود را به آن بیاوزید)
و در خصوص رفتار همسرت در جمع
اگر تو با این قضیه مشکلی نداری ، پس اصلا جای نگرانی نیست
(فرض من بر آن هست که شما در این تاپیک به دنبال راهکار گرفتن در جهت اجتماعی تر شدن همسرت نیستی ، بلکه به دنبال رفتار درست در قبال سخن مادرت می باشی)
آنچه تو را آزرده ، نپذیرفتن شوهرت در جمع خانواده یتان به دلیل کم حرفی ایشون هست ، که از نظر شما دلیل قانع کننده که نیست بلکه حسنی هم برای همسرت میدونی
پس انرژی ات را بگذار تا شخصیت شوهرت را همان گونه هست در جمع خودتان جا بیندازی
و اما سخن مادرت
کاملا حق با تو هست
من هم وقتی مادرم ، شوهرم را نپذیرد ، ناراحت می شوم
اما بیان این ناراحتی باید بگونه ای باشد که مادرم بدون دلخوری متوجه شود
باید مادر را متوجه کرد که پذیرش شوهرت هرآنچه که هست ، یعنی پذیرش شما
پس در صدد هیچ توجیهی برنیا
سعی نکن کم حرفی شوهرت را در جمع به بهانه ای ربط دهی
اما به مادرت و خانواده خیلی محترمانه و با لبخند بگو : مامان شوهرم اگه زیاد حرف نمیزنه ، نه اینکه از چیزی ناراحت باشه ، نه اتفاقا خیلی هم شما و اینجا رو دوست داره ، اما ذاتا کم حرف هست ، به هرحال شوهرم در خانواده ی دیگر و با روحیات دیگری بزرگ شده ، طبیعی هست که زمان ببرد تا روحیات ما در او تاثیر بگذارد
راه کاری که به نظرم می رسد را در زیر می نویسم ، امیدوارم برایت مفید باشد
پیشنهاد می کنم کمی در رفتن به منزل پدر و مادرت تاخیر بندازی
و هنگامی که علت را جویا شدند ، بگویی اتفاقا دلت خیلی تنگ آنهاست ، و دوست داری با همسرت به پیش آنها بروی ، اما چون کم حرفی همسرت آنها را آزار میدهد و شما نمی خواهی آزار پدر و مادرت را ببینی ، سعی می کنی این دلتنگی را تحمل کنی و کمتر می روی ولی با شوهرت
اگر گفته شد شما خودت تنها بروی
بگو : هر موقع کاری هست و نیازم ضروری است سریع خودم را می رسونم ، اما مامان خوبم اجازه بده هر چقدر دیر به دیر اما با همسرم بیایم
بگو : من و همسرم عمری می خواهیم باهم زندگی کنیم ، و اگر من از این ابتدا بخواهم تنها بیام ، کم کم نقش شوهرم در کنار من در پیش شما کمرنگ میشه ، و من این رو نمی پسندم .
به هر حال عزیزم شما اکنون علاوه بر نقش فرزند، خواهر و ... نقش همسر و شریک یک زندگی را نیز داری و این شما هستی که باید این نقش را به خوبی ایفا کنی اون هم نه با از خودگذشتی بلکه با رفتاری محترمانه و قاطعانه
پس
1) کمی از همدری ات نسبت به دیگران کم کن (کمتر خودت را مسئول همه چیز بدون)
2)به دیگران فرصت بده تا وظایف خود را انجام دهند ، ولو با نقص و کاستی و همین حال مشوق آنها باش
3)همسرت را همین گونه که هست به دیگران نشان بده ( در صدد توجیه رفتارهایش برای دیگران نباش)
4)با مهربانی برای پدر و مادرت مشخص کن احترام به همسرت و پذیرش و محبت به او در حقیقت احترام ، پذیرش و محبت به شماست و از این بابت احساس خوبی به شما دست می دهد
5)با مهربانی سعی کن علایق شوهرت را بشناسی ، و کم کم آنها را به خانواده ی خودت در لفافه اعلام کنی
6)به شوهرت محبت و علاقه خانواده ات رو منتقل کن (احساس دوست داشتن آنها را در همسرت پرورش بده )