5 - رابطه رنج و موفقیت (رنج عامل رشد دهنده)
رابطه رنج و موفقیت (رنج عامل رشد دهنده)
دوران جنینی خود را به خاطر می آورید؟!
احتمالاً نه!!!
راحت راحت ، و بدون رنج رشد می کردید!
البته «رنج رشدِ» شما را مادر تحمل می کرد! رشد با هزینه مادر!
نه زحمت غذا خوردن، نه زحمت اجابت مزاج، نه رنج نفس کشیدن، نه رنج رختخواب، نه رنج حرکت، و نه هیچ زحمت دیگری!
قلب و کلیه و سیستم گردش خون مادر ، رنج شما را به دوش می کشید.
اما 9 ماه گذشت و شما شکل گرفتید.
دارای دست و پا و سر و شکم و مغز و قلب شدید + جوانه تحمل رنج
9 ماه جنینی شما تمام شد. مبارکه، شما متولد شدید.
اما شما به تنهایی متولد نمی شوید، به همراه شما رنج هم متولد می شود.
شما روز به روز بزرگ می شوید، رنج هم هم
شما روز به روز تواناتر می شوید، رنج هم هم
شما روز به روز پیچیده تر می شوید، رنج هم هم
شما روز به روز دارای امکانات می شوید، رنج هم هم
خلاصه اینکه حتی ساده ترین کارها مثل نفس کشیدن و جویدن غذا با رنج گره خورده است.
به همین صورت، حرکت، کار کردن، تحصیل کردن، منضبط بودن، آرام بودن، خوب بودن، مفید بودن، رشد کردن، انسان بودن و ... همه و همه انرژی می خواهد و رنج شما ، منبع تولید این انرژی است.
بدون رنج حتی کودک راه نخواهد رفت، آداب توالت را نمی آموزد، بدون رنج کودک تحمل تکلیف مدرسه را نخواهد داشت و با سواد نمی شود.
اما رنج هم مثل ما فربه می شود ، بزرگ می شود و رشد می کند.
اگر کودک 2 ساله باشید، و تازه یاد گرفته باشید که جیش خود را بگویید. تا هشدار می دهید، مادر به سرعت شما را به دستشویی می برد و آستانه تحمل شما شاید چند دقیقه باشد. لیکن وقتی بزرگ و بزرگتر می شوید و مدیر یک جلسه هستید، شاید مجبور باشید تحمل بیشتری نشان داده و رنج ببرید و خود را نگهدارید تا جلسه تمام شود و به دستشویی بروید.
رنج قبولی کلاس اول ابتدایی کوچک است.
رنج قبولی دانشگاه بزرگتر می شود.
خلاصه هر موفقیتی رنج همسان یا بهتر بگویم متناسب خود را می طلبد.
شما اگر یک قطعه طلای بدلی بخواهید، کافیست یک روز برای آن کار کنید و چند هزارتومانی هزینه کنید. اما اگر یک سرویس طلای اعلا بخواهید شاید نیاز باشد دست رنج یک تا چند سال خود را هزینه کنید.
پس هر موفقیت، رشد و آرامشی رنج همسان (متناسب) خود را می خواهد.
شما باید ارزش گذاری کنید که هر موفقیتی برای شما چقدر می ارزد. بعد توجه کنید که آیا شما حاضرید که این میزان رنج و هزینه را برای آن پرداخت کنید.
|
زین سبب بر انبیا رنج و شکست | *** | از همه خَلقِ جهان افزون ترست(1)
|
تا ز جان ها جانِ شان شد زَفت تر | *** | که ندیدند آن بلا قومِ دگر(2) | *** | 100:4 و 100:4 |
|
|
|
هر که رنجی دید، گنجی شد پدید | *** | هر که جِدّی(3) کرد، در جَدّی(4) رسید(5) | *** | 2047:5 |
|
==================
پاورقی:
1 – از این رو رنج و شکست انبیاء از همه خلق جهان بیشتر بوده است. در حدیث آده است اَشدُّ الناسِ بَلاءً الانبیاءُ ثمَّ الصالحونَ ثُمَّ الامثلُ فالامثَل « بلاکش ترین مردم پیامبرانند و سپس صالحان، پس از آنها گُزیدگان بر حسب درجه خوبی شان.»
2 – به همین جهت روح پیامبران از روح همه مردم ، بزرگتر و والاتر بود، زیرا بلاهایی که آنها تحمل کردند بر سر هیچ قومی نیامده است. «چنانکه حکما گفته اند: العَطیّاتُ بِقَدرِ القابِلیّات، داده ها به قدر استعدادهاست.»
3 - جِدّ: تلاش و کوشش
4- جِدّ: تلاش و کوشش
5 – هر کس رنج و زحمتی کشد، گنجی برای او آشکار گردد و هر کس بکوشد بهره مند شود.«چنانکه گفته اند: مَن طَلَبَ وَجَدً وَجَدَ ، هر که خواهد و کوشد یابد»
RE: 5 - رابطه رنج و موفقیت (رنج عامل رشد دهنده)
با تشکر از آقای مدیر
با اجازه آقای مدیر من هم می خواهم مطالبی را ارسال نمایم...
1- در خصوص رنج شاید بتوان گفت كه هیچ تعریف مشخص و دقیقی و تعریف مفهومی كاملاً معینی وجود ندارد.روانشناسان می گویند : وقتی انسان در یك وضعیت نامطلوب قرار گیرد و یا از آنها دور افتد، احساسی به انسان دست میدهد كه از آن تعبیر به رنج میشود. رنجها را به عمومی و اختصاصی (یا شخصی) می توان تقسیم نمود. رنجهایی كه نوع بشر از آن حیث كه بشر است دارد رنج عمومی است. مثل رنجی كه از تنهایی و یا از احساس زودگذری میكشیم، یا رنجی كه از فقدان عدالت میبریم.
2- اگر بخواهیم واقع بینانه قضاوت کنیم؛باید بگوییم كه اگر چه میتوان در جهت كاهش درد در زندگی تلاش كرد، ولی نمیتوان بدون رنج زیست.
3- آیا ایمان رنج را کاهش می دهد؟ هرگونه ایمانی رنج را كاهش نمیدهد. اگر ایمان را به معنای كه در متون مقدس ادیان و مذاهب در طول تاریخ آمده در نظر بگیریم، در این صورت باید گفت درد و رنج را كاهش میدهند و چون كاهش میدهند، بشر علیرغم تمام تشكیكهایی كه در باب دین شده از اعتقاد خود به دین دست برنداشته است. چون بشر از این راه آرامش پیدا میكند و به شادی و امید دست مییابد. (بنظر بنده: ادیان از دیگر سو با گنه کار جلوه دادن انسانها خود رنجی دیگر به مجموعه رنج های آدمی افزوده است)
4- انسانها گمان نمیبرند كه خیلی از باورهایشان امكان دارد مطابق با واقع نباشد و چون این احتمال به ذهنشان خطور نمیكند، كاهش درد و رنج خودشان را دارند و فقط کسی این کاهش درد و رنج را ندارد كه به جای این كه از موضع عامل وارد داستان بشود از موضع ناظر وارد شود و بگوید این باوری كه این شخص احتمال كذبش را هم نمیدهد، احتمال كذبش منتفی نیست. یعنی كسانی كه به مقام ناظر بودن دست یابند، هیچ وقت نمیتوانند روی آرامش را ببینند
5-آدم تا این آگاهی و نظر از بالا را نداشته باشد، آرامش دارد و به تعبیر دیگر آرامش ناشی از حماقت كم نیست و آرامش ناشی از جهالت زیاد است. من میخواهم جاهل و احمق نباشم، ولو تمام آرامش من سلب شود. این بستگی به خواست شما دارد.
6- آرامش انسان در گرو رعایت الزامهایی است كه خودمان برای خودمان تعریف میكنیم. آرامش در بیرون به دست نمیآید. آرامش در این است كه شما در درون خودتان نسبت به تعهداتتان ملتزم بمانید. این فرد با چنین حالی اگر نسبت به همه مسائل هم شكاك باشد، آرامش خواهد داشت. من قبول میكنم كه خیلی از این گزارههایی كه اكنون به آنها اعتقاد دارم، ممكن است كه نادرست باشد، ولی من كه به آنها دل نبستهام، من به آرمانی به نام حقیقت دل بستهام. من در واقع به هیچ گزاره واحدی دل نبستهام.
7-هیچ چیزی به خدا شبیهتر از سكوت و آرامش نیست. اگر كسی تمام عمر كوشش كرد و البته با صداقت و جدیت هم كوشش كرد، به نظر من این فرد به یك آرامش میرسد