كودك درونم را دوست ندارم ...
سلام به همه
تاپيك زنگ نقاشي به رسم كودك درون رسيده ..من اين تاپيك رو دارم دنبال ميكنم اما از اونجايي كه شارژ كاربري ندارم نتونستم شركت كنم
خودم تصمصم گرفتن تنهايي با كودك درونم ارتباط برقرار كنم اما يك چيزي ته دلم دوست نداره
انگار ازش بدم مياد انگار مزاحممه ... اصلا باهاش حس نزديكي ندارم و اينكه جزيي از وجودمه
عكس هاي بچگيم رو كه نگاه ميكنم بغض ميكنم بي دليل( دوران بچگي شاد و مرفهي داشتم)
خيلي از اين احساس ترسيدم ... ميشه منو كمك كنيد؟ علت اين دلزدگي از كودك درونم چيه؟
ببينيد مشكل اين نيست كه ارتباط برقرار نميشه مشكل اينجاست كه اصلا دلم نميخواهد باهاش ارتباط برقرار كنم :163:
RE: كودك درونم را دوست ندارم ...
سلام گلکم خوبی
عزیزم اگه دوران کودکی شادی داشتی عجیبه که نمی تونی باهاش ارتباط برقرار کنی
شاید دلیل بغضات هنگام نگاه کردن به عکسات گذر زود زمانه و نمیشه دلزدگی اسمشو گذاشت
نظرت چیه؟
RE: كودك درونم را دوست ندارم ...
سلام فرانکم
مرسی که اومدی
نه فکر نمیکنم ... باورت نمیشه اصلا دوست ندارم بدونم کودک درونم چی میگه و چی میخواهد
فکر کنم اینجوری خیلی بده ... یعنی من چه مشکلی دارم؟:302:
RE: كودك درونم را دوست ندارم ...
خانم آنی؟
کمکی به من نمیکنید؟
اگرهم بایدپست رو پاک کمک بفرمایید
RE: كودك درونم را دوست ندارم ...
سئوال بسیار خوبی کردی و موضوع جالبی را مطرح کردی .....................
اول اینکه باید بدانی آن فهمی که از کودک درون داشته ای درست است یا خیر .
قطعا چون تاپیک زنگ نقاشی را دنبال می کنی تاپیک شرمندگی مزمن را خوانده ای . شرمندگی مزمن علت اصلی آزردگی کودک درون است . ( گفتم کودک درون .................منظورم حالت نفسانی کودک و یا دوران کودکی نیست . معمولا تفاوت و ظرافت قضیه درست درک نمی شود )
و عزیزم علت این حس و حال تو اینه که تو از روبه رو شدن با واقعیت می ترسی . می ترسی کودک درون داغون و ناراضی و آزرده ی خودت را ببینی و باهاش روبه رو شوی و حتی نمی خواهی صدایش را بشنوی و حسش کنی به این علت که کاخ رویاسازی هایت از گذشته و کودکیت روی سرت خراب می شود . به همین سادگی . نقابت را بزن کنار . کار سختی است و درک می کنم .
خوشحالی تو از روزهای خوش کودکی به معنای رضایت کودک درون نیست .
این مقاومت و این درد و.................و حس و حالی که تجربه می کنی در ابتدا حرکت کاملا طبیعی است .
RE: كودك درونم را دوست ندارم ...
سلام خانم آنی
هزار بار ممنونم که جواب دادید
پس من باید تلاش کنم و تلاش کنم و تلاش کنم
به این علت که کاخ رویاسازی هایت از گذشته و کودکیت روی سرت خراب می شود
این جملتون همون چیزی بود که جرات بیانشو نداشتم
من به همه چیزهایی که میخواستم هنوز نرسیدم و اصلا یادم رفته چی میخواستم
ممنونم که سر نخ رو بهم دادید