مشکل با ذهن خیالپرداز و تبعات آن >>اختلال خواب و تمرکز
سلام
چند وقته که اصلا خواب درستی ندارم شبها تا دیر وقت بیدارم حدود 5 صبح
و صبح هام اگه زود بیدار شم کسلم
خودمو خسته کردم
زود به رختخواب رفتم
کتاب خوندم
چای و قهوه نخوردم
اما باز هم خوابم نمیبره
تمرکز فهم و دقتم هم کم شده و اصلا نمیتونم تو این مدت که بیدارم کار مفیدی کنم
یعنی قبلنا که بیدار میموندم درس میخوندم یا نمازی دعایی یا فیلم میدیدم اما الان به بطالت بیدارم و این خیلی اذیتم میکنه !
کلا عادت دارم به شب عاشق سکوتشم و کارها تو شب خوب پیش میره اما همیشه تصمیم میگرفتم بخوابم میخوابیدم و صبح ها سر حال بودم و اکثرا بعد نماز صبح دیگه نمیخوابیدم اما الان بعد نماز صبح تازه میخوابم) الان خسته ام میخوام بخوابم اما الکی بیدارم حوصله ندارم برم تو تخت...
نمیدونم چی کار کنم؟
چیز دیگه ای اگه حس میکنید لازمه بپرسید.
RE: خواب شب!!! به هم ریختن ساعات خواب و بیداری
افسردگی و درگیری ذهنی در سن و سال شما که نیاز به 8 ساعت خواب دارید در بیخوابی نقش زیادی داره ............
RE: خواب شب!!! به هم ریختن ساعات خواب و بیداری
ممنون آنی عزیز فکر نکنم افسرده باشم !
یکم ناامید خسته دلزده و نگران هستم اما افسرده...
نمیدونم اما همیشه از این اسم ترسیدم (افسرده منظورمه)
درگیری ذهنیم که همیشه هست اما خوب من همیشه راحتم تو برخورد با مسائل
کلا ذهنم همیشه درگیره کلا آدم خیال پردازیم مثلا میشینیم یه شخصیو تو ذهنم میسازم
بزرگ میکنم و یه برحه از زندگیشو در نظر میگیرم
به جای اون خودمو قرار میدم و انقدر تو این خیال غرق میشم(میشدم چون برای قبلا) که مثلا با موفقیت اون آدم ذهنم یه روز خوب داشتم و شاد بودم و با ناراحتی یا مرگ عزیزان شکست اون آدم خیالیم خودمم ناراحت میشدم حتی خیلی گریه میکردم اما همیشه بعد از گوش دادن یه آهنگ یا مثلا دوش گرفتن مهمونی و اینا (تو واقعیت)حالم خوب میشد و از اون آدم میومدم بیرون و زندگی عادیمو میکردم
الان اما جای خیالاتم تو ذهنمو خودم گرفتم و یعنی وقتی میخوام داستان بسازم تو ذهنم خودمو در نظر میگیرم(با توجه به موقعیتم) خودم نامزدم و معمولا داستانهام تراژدین و پایان تلخ دارن ! و مشکل اینه که من اصلا نمیتونم خیالات خودمو خیال در نظر بگیرم! انگار واقعیته و اتفاق افتاده!!! (واسه این که مصداق بیرونی دارن شخصیت هام اما همیشه درونی بود و ساخته ذهن) و خوب نمیتونم از حسش بیرون بیام برای همین با اتفاقات ذهنم درگیرم و این باعث عدم تمرکز و دقت و بی خوابیم میشه ...
RE: خواب شب!!! به هم ریختن ساعات خواب و بیداری
fa mo
هميشه انقدر خيال پردازي مي كني؟!
فكر كنم بايد بايك روانشناس حضورا مشاوره كنيد وبهش بگيد شخصيت خيالي مي سازيد تو ذهنتون
RE: مشکل با ذهن خیالپرداز و تبعات آن >>اختلال خواب و تمرکز
سلام نازنین جان
آره خوب از بچگی عادت داشتم خیال پردازی کنم
یه مدتیم کلاس داستان نویسی میرفتم شاید اون بش پر و بال داده
آخه داستانها رو تو ذهنم میسازم و خلاصشو یه جا مینویسم تا بعدا کاملش کنم اما هیچ وقت نتونستم کاملشون کنم .خیال پردازیام هیچ وقت برام مشکل ایجاد نکرده الان موضوع اینه که من دارم رو خودم و آیندم خیال پردازی میکنم و این آزارم میده
روانشناس حضوری و هنوز کسیو پیدا نکردم
دلم میخواد با یه مرد صحبت کنم یعنی دکتره آقا باشه
اما خوب به دلایلیم میترسم چند تا شونو که دیدم و تلفنی حرف زدم(با دفترشون و برای مشاوره) نتونستن اعتمادمو جلب کنن!من کلا آدمیم که راحت حرفهاو احساساتمو به کسی نمیگم ! نمیتونم راحت اعتماد کنم
RE: مشکل با ذهن خیالپرداز و تبعات آن >>اختلال خواب و تمرکز
دلیل بی خوابیت اینه که تو شب راحتتر میتونی به خیال پردازیت برسی...
و این برات عادت شده
شاید ادم اون اوایل هر شبی که دلش خواست بتونه زود بخوابه و هر شبی که خواست دیر بخوابه اما وقتی به دیر خوابیدن عادت کنه دیگه کنترلش از دست ادم در میره و نمیتونه زود بخوابه.
خیالپردازیت رو غاری کردی برا خودت که وقتی با نقصهات و شکستهات و نداشتنهات روبرو شدی بجای قبول کردنشون و تلاش برای حلش به اون غار پناه ببری و سرخودتو با اونا گرم کنی که بگی هیچی نشده.
من فکر میکنم یه علت زودرنجی که قبلا هم گفته بودی همینه که با واقعیاتها روبرو نمیشی و سراغ خیالاتت میری..این باعث شده ادم قوی و محکمی در مقابل سختیا نشی..
خیال پردازی شمشیر دو لبه است تا حدی که بهت انگیزه تلاش بیشتر بده خوبه اما بیشترش تو رو به مرزشکست میرسونه
تو وجود خودت بگرد ببین در مواجهه با چه چیزایی به خیال پردازی رو میاری؟...اعتماد به نفست رو بالا ببر..و خود واقعیت رو دوست داشته باش و ارزشمند بدون
افکارت یا خیال پردازیت رو مثبت کن..تو ذهنت خودتو ببین که تبدیل شدی به دختری مقاوم و بعد راه رسیدن به این موضوع رو پیدا کن..
برای خیال پردازیت هم یه زمان مشخص کن...
مثلا بگو هر روزساعت 6 تا 7 عصر مخصوص خیالپردازی...وقتی خیالات غیر ازاین زمان تو ذهنت اومد تو یه دفترچه موضوعشو بنویس و بگو تو اون یه ساعت در موردش فکر میکنم
RE: مشکل با ذهن خیالپرداز و تبعات آن >>اختلال خواب و تمرکز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
دلیل بی خوابیت اینه که تو شب راحتتر میتونی به خیال پردازیت برسی...
و این برات عادت شده
....
برای خیال پردازیت هم یه زمان مشخص کن...
مثلا بگو هر روزساعت 6 تا 7 عصر مخصوص خیالپردازی...وقتی خیالات غیر ازاین زمان تو ذهنت اومد تو یه دفترچه موضوعشو بنویس و بگو تو اون یه ساعت در موردش فکر میکنم
آخه عادتیه که قبل کنترل شده بوده
الانا که شبها خابم نمیبره بیشتر هیچی تو ذهنم نیست ببین یعنی درواقع حتی خیال پردازی هم نمیشه کنم انگار ذهنم زیادی با بیرون درگیره
ساعت مشخص داره من قبلا با خیال پردازیم کنار اومدم به عنوان جزیی از زندگیم پذیرفتمش فقط وقتی بخوام میاد سراغم
موضوع اینه که الان که میخوام خیال پردازی کنم(خودم زمانشو تعیین میکنم) موضوع خیال چردازیام خودمم! یعنی نمیتونم مثل قبل یکی دیگه یا یه آدم خیالیو در نظر بگیرم رو خودم و آیندم خیال پردازی میکنم
و این باعث میشه بترسم و نتونم موقعیت و بپذیرم و پیش فرض بسازم برای خودم
ووقتی خیالاتم آینده خودمه راحت تاثیری که روم میزاره از بین نمیره و این باعث بی خوابی میشه
میدونم سخته رسوندن منظورم
ممنون از راهنماییات عزیزم:43:
RE: مشکل با ذهن خیالپرداز و تبعات آن >>اختلال خواب و تمرکز
سلام
در خصوص مشکل شما نظر شخصی ام را بیان میکنم
رویا پردازی یا خیال بافی خصوصا" منفی باعث ایجاد اضطراب میشود .آیا برایتان پیش آمده که بی دلیل احساس استرس و اضطراب داشته باشید، و مدام ذهنتان درگیر باشد؟ خصوصا" وقت خواب که خودتان به ان اشاره کرده اید، بدون اینکه خودتان متوجه بشوید به آنچه که فکر میکنید و خیال پردازی میکنید،در ضمیرناخودآگاه شما ثبت میشود.
ضمیر ناخوآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود
فکر کردن به چیزهای خوب و مثبت همچنین می تواند ضمیر ناخودآگاه رادر رسیدن به موفقیت ترغیب کند. شما این قدرت را دارید که افکار خودتان را انتخاب کنید. باید نسبت به چیزهایی که فکر می کنید، آگاه بوده و آنها را به طور کنترل تحت کنترل خود در آورید. به هر چیزی که فکر می کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده می شود و ضمیر ناخودآگاه نیز آنرا به عنوان یک حقیقت می پذیرد. هیچ گاه به خودتان نگویید که: "من شکست می خورم"، "توانایی انجام این کار را ندارم"، و یا "قابلیت انجام چنین کاری را ندارم"؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه به سرعت آنرا باور کرده و به عنوان یک حقیقت آنرا می پذیرد.
ترس ، اندوه ، اضطراب و بسیاری از عواطف منفی دیگر بوسیله حرف و تلقین اعم از حقیقی یا خیالی وارد مغز می شود ، و از طریق دستگاه سلسله اعصاب با ماهیچه ها به غده صنوبری فشار وارد می نماید و در نتیجه غده صنوبری ماده ای به نام اس – تی – اچ زائد بر احتیاج ترشح کرده و این ماده از طریق خون وارد سایر غدد و سایر اعضای بدن می شود و در نتیجه تولید ( و یا ایجاد ) بسیاری از انواع بیماری ها را می نماید
ما با اطلاعاتی که وارد ضمیر ناخودآگاه خود می کنیم در واقع داریم او را برنامه ریزی نمائیم و برای ضمیر ناخودآگاه فرق نمی کند که این اطلاعات درست باشد یا غلط ، به ضرر انسان باشد یا به نفع انسان
یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید. این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان.
حال که متوجه شدیم وضعیت زندگی کنونی ما ، ماحصل باورهای درونی ماست که این باور هم از دستاوردهای ضمیر نا خودآگاه می باشد، چرا آگاهانه او را برنامه ریزی نکنیم و برای دست یابی به موفقیتها از این ابزار قدرتمند استفاده نکنیم ؟
باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند.
حال راه حل چیست؟
با اجرای اصول زیر ضمیرناخودآگاه را برنامه ریزی کنید
1- اصل خود هوشیاری
خود هوشیاری به این مفهوم است که آدمی لحظه به لحظه نسبت به خود بصیرت و اشراف داشته باشد ؛ و این نوعی حالت مراقبه و بیداری نسبت به خود است ، مانند فرد روزه داری که دائم مواظب است که کاری نکند که روزه اش باطل شود ، در این اصل که یکی از بهترین ومهمترین راههای برنامه ریزی و کنترل ضمیر ناخودآگاه است فرد مدام توجه اش به کانالهای ورودی اطلاعات است ،
حواس پنجگانه
او باید هر لحظه مواظب باشد که زیبائی ها را ببیند ، مثبت ها را بشنود ، منظره های زیبا را تماشا کند ، بوهای معطر را استشمام نماید ، غذاهای خوشمزه بخورد وچیز های لطیف و دوست داشتنی را لمس کند . این مواظبت و مراقبت لحظه به لحظه از ورودی های حواس پنجگانه حکایت از خود هوشیاری و بیداری آدمی نسبت به اطلاعات وارد شده به ضمیر نا خودآگاهش دارد.
اندیشه ها
همچنین انسان در کار گاه تولید فکرش باید پیاپی افکار مثبت و روحیه ساز تولید کند ؛ در چنین شرایطی ضمیر نا خودآگاه هر لحظه زیباترین پیام ها و مثبت تری فرمان ها را در یافت خواهد کرد و بطور طبیعی خروجی های آن متناسب خواهد بود با ورودی ها .
2 – اصل استفاده از قدرت تمرکز
تمرکز روی یک چیز تاثیر زیادی روی ضمیر ناخودآگاه دارد و بازتاب آن در روحیه و فکر احساس می شود مثلا تمرکز بر روی یک منظره زیبا ویا تمرکز بر روی یک فکر مثبت در روحیه انسان تولید روحیه شاد و اندیشه مثبت می کند و بر عکس تمرکز بریک اندیشه منفی یا دیدن منظره ای نا خوش آیند ، روحیه ای غمگین و اندیشه ای منفی در انسان تولید می نماید .
برای روشن تر شدن مسئله کافی است امتحان کنید ، مثلا دو بار روی دو چیز جداگانه تمرکز کنید ، یکبار روی جنازه ای که در یک تصادف له شده !! و بار دیگر روی صحنه ای از پیوند ازدواج یک زوج خوشبخت ! نتیجه کاملا روشن است ، ما به همین دلیل از این خاصیت و از این اصل می توانیم برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه استفاده کنیم و مرتب با تمرکز روی افکار مثبت و خاطرات شیرین ، پیام های قدرتمندی را به کامپیوتر ضمیر خود وارد نمائیم تا هم " باورهای عالی " در ما ایجاد شود ، هم "روحیه عالی " پیدا کنیم و هم باعث جذب نیکی ها و زیبائیهای دنیا به سوی خود بشویم زیرا ضمیر ناخودآگاه بر اساس همان پیام های دریافتی ، کائنات را با آدمی همنوا می کند که همان شرایط برای انسان بوجود آید .
اگر تمرکز بر بدبختی و عدم موفقیت باشد ، آن را جذب خواهد کرد و اگر تمرکز بر موفقیت و سلامت باشد آن را جذب خواهد کرد . انسان قدرتی دارد که اگر بر هر چیزی تمرکز کند تمام سیستم بدنش متناسب با آن چیز هماهنگ می شوند ، این یک اصل علمی است. علت اینکه بعضی افراد به چیزی نمی رسند به این دلیل است که بلد نیستند که به چیز های خوب فکر کنند !
لینکهای زیر نیز به شما کمک خواهد کرد
http://www.hamdardi.net/thread-6222.html
http://www.hamdardi.net/thread-15164.html
RE: مشکل با ذهن خیالپرداز و تبعات آن >>اختلال خواب و تمرکز
ممنون ازتون کیوان خان!:72:
درباره تمرکز و استفاده از نیروهای ذهنی قبلا خیلی این تلاشها رو کردم نتیجه هم داده
مثلا من قبلا روی خودهوشیاری و اصل استفاده از تمرکز کار کردم نتیجه عملیشو میگم که بدونی من یه حساب عابر بانک داشتم که خالی بود روز اولی که رو ذهن کار میکردم کارتشو گذاشم تو کیف پولم و رو یه کاغذ نوشتم موجودی من تا امروز یک میلیون تومان است (البته تاریخ یک سال بعد بود و من فقط میخواست ببینم به نتیجه میرسه یا نه) خوب من روی ذهنم و رابطش با بیرون خیلی کار کردم و البته این برای دو یا سه ماه بود اما بعد یک سال که داشتم حسابهامو چک میکردم دیدم واقعا تو اون حساب یک میلون هست و این واقعا شگفت زدم کرد!(البته بعد حساب یکسالمو بررسی کردم و دیدم خیلی منطقی این پولها خورد خورد جمع شده اما جالب این بود که من هیچ تلاش مادی نکردم و به قول شما تصمیم خودآگاه(افزایش موجودی حساب) روی ناخودآگاه من تاثیر گذاشت و بدون این که بدونم موجودی اون حساب تا اون تاریخ یک میلیون شد!
<ترس ، اندوه ، اضطراب و بسیاری از عواطف منفی دیگر بوسیله حرف و تلقین اعم از حقیقی یا خیالی وارد مغز می شود ، و از طریق دستگاه سلسله اعصاب با ماهیچه ها به غده صنوبری فشار وارد می نماید و در نتیجه غده صنوبری ماده ای به نام اس – تی – اچ زائد بر احتیاج ترشح کرده و این ماده از طریق خون وارد سایر غدد و سایر اعضای بدن می شود و در نتیجه تولید ( و یا ایجاد ) بسیاری از انواع بیماری ها را می نماید
ما با اطلاعاتی که وارد ضمیر ناخودآگاه خود می کنیم در واقع داریم او را برنامه ریزی نمائیم و برای ضمیر ناخودآگاه فرق نمی کند که این اطلاعات درست باشد یا غلط ، به ضرر انسان باشد یا به نفع انسان>
این مطلب خیلی برام جالب بود چون دقیقا مصداقشو تو زندگیم دیدم البته الان که خوندم و تطبیق دادم فهمیدم
موضوع اینه که من از تفکرات غم انگیز لذت میبرم!!! هیچ وقت صحنه مرگ یا چیز دیگه ای که دلخراشه تو ذهنم تجسم نمیکنم بین مثلا من تو این کمتر از یک ماهی که اودم تو همدردی خیلی داستانها رو خوندم و اونایی که برام جالب بوده نشستم تجسم کردم و بش نتیجه دادم (تو ذهنم) و گاهی خودمو گذاشتم جای افراد و این برام مثل یه جور برنامه زندگیه
ببین درسته روش تسلط دارم یعنی ممکنه تو مدت امتحانام یا وقتی تمرکزم رو کاری چیزیه مثلا یک ماهم خیال پردازی نکنم اما هر از گاهی این کارو میکنم و علت خاصی هم نداره ... فقط خوشم میاد ...خوب راستش گاهی لذت میبرم از اینکه تفکراتم به واقعیت تبدیل میشه
نزدیک ترین اتفاق این بود که من این ترم حذف ترم کردم و نامه ها رو فرستادم برای دانشگاه جالب اینه که من تو کل ترم با هیچ کدوم از اساتید بچه ها ی دانشگاه مدیر گروه و اینا رو ندیده بودم و باشون صحبت نکرده بودم فقط سر هیچ کلاسی نرفتم و یک هفته قبل امتحانام فرم حذف ترم و فرستادم بعد یه شب به طور ناخودآگاه نشستم و فکر یعنی همون تجسم کردم که از دانشگاه بم زنگ زدن و فلان چیزو گفتن (البته من تجسم هام خیلی با جزییات ) دقیقا فردا شبش ( بااینکه دانشگاه با هیچ کس کاری نداره و کلا تو این دو سال یک بارم بام تماس نگرفته بودن) ساعت 7 شب مدیر آموزش بم زنگ زد که کجایی و یه سری سوال پرسید روز بعدشم یکی از هم ورودیها بام تماس گرفت !!! خیلی برام جالبه که نتایج تصوراتمو میبینم به عینه و گاهی با جزییات...
الان همین میترسونتم چون تو تصوراتم خودمو میبینم وآیندمو و اصلا نمیتونم خوب تصورش کنم و این منو میترسونه
درباره لینک هایی که گذاشته بودین
http://www.hamdardi.net/thread-6222.html خیلی خوب بود تنفس شکمی(دیافراگمی) وتجربه کردم و واقعا خوبه
میدونی احساس میکنم چند وقته خواب مرحاه چها ندارم واسه همین از خواب لذت نمیبرم!!! خیال پردازی برای آرامش هم روم تاثیر نمیذاره تازگیها چون واقعیت زندگیم خیلی رو ذهنم تاثیر میزاه . البته این لینکو باید یه بار دیگه با دقت بخونم و اجرا کنم.
http://www.hamdardi.net/thread-15164.html خیلی سخته کنترل ذهن و نفس اما خوب هر موفقیتی تلاش میخواد ...
آره خوب انگار تازگیها یک بیکارم و بیشتر وقتم به فکر و خیال میگذره ( آخه یه مدتی از نظر پزشکی باید استراحت میکردم و ورزش و اینا رو تعطیل )
خیلی ممنونم از جوابت باید حسابی فکر کنم بنویسم و مرحله به مرحله اجرا کنم این چیزها رو
البته برنامه ریزی هم خیلی مهمه ! یه مدتیه ندارم !
RE: مشکل با ذهن خیالپرداز و تبعات آن >>اختلال خواب و تمرکز
سلام دوست عزیز خیلی خوشحالم که این سوالاتوپرسیدی چون منم دقیقاهمین مشکلودارم جوابای دوستان خیلی به دردم خورد هرچند این اواخرخیلی خیالپردازیهام کمترشده خودموتوی طول روز باکارهای مختلف سرگرم میکنم مغزموفقط وقتی خسته میشه بهش استراحت میدم
اگهیه موقعی بیکارباشم خاطرات روزانه می نویسم اینجوری به خیالاتم خیلی اجازه نمیدم وقتموبگیره موسیقی وکتابم خیلی بهم کمک کرده ایناتجربیات شخصی من بو د شایداشتباه باشه اماممکنه بعضی هاش کمک کنه