به چه جرمی زندگیم از هم پاشید؟ بچمو چیکار کنم؟

سلام به همه دوستان همدردی.......33 سالمه و یه پسر 6 ساله دارم ......عاشق شوهرم بودم .خیلی دوستش داشتم ولی مادر شوهرم از همون ابتدای کار بهم فهموند که دوست داشتن پسرش تاوان داره . کتک .تحقیر .مشاجره های طولانی و فرسایشی.تا امروز که شوهرم یک هفته است که به خونه مادرش رفته تا به اصطلاح اگه من مردشم بیفتم دنبال طلاق و اگه تونستم طلاق بگیرم ..........نمی دونم چیکار باید بکنم .بهت زده ام ونگران پسرم .در ضمن این دومین بار که قهر می کنه و به خونه مادرش میره .دفعه پیش سه روز طول کشید و من چند بار بهش زنگ زدم تا برگشت .بعد از اون همیشه به من می گفت تو التماسم می کردی برگرد .تو گیر داده بودی که بر گردم من نمی خواستم برگردم .حالا یه هفته است که رفته و فقط یکبار اس ام اس داد که با پسرش می خواد حرف بزنه بعد زنگ زدو 2دقیقه با پسرش صحبت کرد و قطع کرد..[/size]حالا باید چیکار کنم؟ کمکم کنید.....خواهش می کنم...........

سلام یاسی عزیز
کاملا درک می کنم که چه شرایطی داری اما بهتره یه مدت سراغی ازش نگیری. چون این طور که شما از همسرتون گفتین اگرم بتونی با خواهش و ... برش گردونی، تو اختلاف بعدیتون باز این مسئله رو به رختون میکشه و غرورتون رو میشکنه. به نظر من یه مدت صبر کن ببین خودش چه اقدامی می کنه اگر پا پیش نذاشت اون موقع میتونی از طریق بزرگترهای فامیل اقدام کنی.
می دونم الان بهتون خیلی سخت میگذره اما به این اعتقاد داشته باشین که به دنبال هر سختی آسایشی هست. امیدوارم مشکلتون حل بشه.:72:

توصیه من:
به یک مشاور مراجعه کنید مشکلاتتونو مطرح کنید و ازش در این مورد مشورت بگیرید.
من ا... توفیق[/size]

سلام خانم yasi،

به تالار همدردی خوش آمدید.

ان شا الله که مشکلات شما با کمک خدا و با بالا رفتن مهارتهای شما حل خواهند شد.

لطفاً کمی بیشتر توضیح دهید که به چه دلایلی اختلاف دارید.
برای مثال همین آخرین اختلاف به چه خاطر بود.

با تشکر.

سلام به همه دوستانی که از نور وجودشون راه تاریک زندگی روشن می شه. پروانه عزیزم ممنونم وهمینطور آقای حامد. اول باید بگم پدرم قبل از عقدم فوت کرده و بزرگتر محرمی ندارم .مادرم جز غصه کاری از دستش بر نمی اد. از ابتدا اختلاف مادرشوهرم با شوهرم سر این بود که شوهرم خودش منو انتخاب کرده بود و منو دوست داشت .از اونجاییکه مادر شوهرم بسیار آدم مادی و پول دوستی بود بهانه گیریهای اولش بر سر مسایل مادی شروع شد .پدر شوهرم وضع مالی خوبی داشت ولی شوهرم هیچ چیزی از خودش نداشت مادرشوهرم تحریم های مالی خودش رو شروع کرد و ما که مستاجر بودیم بدون پول پیش خونه و حقوق کارمندی شوهرم به سختی زندگی می کردیم .مادرشوهرم همیشه به شوهرم میگفت حقتون چرا الان ازدواج کردی خودتو بدبخت کردی و همیشه منو تحقیر میکرد و منو مقصر می دونست .شوهرم که فشار زیادی روش بود تحریک میشد ودعواها شروع می شد و......این تازه یک نمونه اش بود .با اینکه خودشون هیچ کمکی نمی کردند مادر شوهرم دخترای پولداری که باباشون بهشون خونه داده بودن رو تو سرم می زد و میگفت شوهرم می تونسته یکی مثل اونا بگیره .خانواده من از لحاظ اقتصادی مثل اونا بود ولی تنها جرم من نداشتن پدر بود چیزی که همیشه دستاویزی برای مسخره کردنشون میشد [size=medium]باورتون میشه؟؟؟

ان شا الله مشکل حل می شود.
تا به حال حضوری به یک مشاور مراجعه کردید؟

چند تاپیک مشابه به شما می دهم، می توانید اینها رو مطالعه کنید.
http://www.hamdardi.net/thread-12019.html
http://www.hamdardi.net/thread-55.html
http://www.hamdardi.net/thread-13322.html

و همینطور تاپیک های این انجمن رو مرور کنید: مهارتهای ارتباطی

البته کمی صبر کنید، دوستان خوبی در تالار داریم که به تاپیک شما سر خواهند زد.
جمعه ها معمولاً تالار خلوت است.

موفق باشید.