حالا هی بدو دنبال باتری. ای کاش ....
سلا م
ما آدما که خدا رو قبول داریم و خالق می دونیم
بعد از قبول خالقیت خدا مسئله ی پذیرش "رب " و ربوبیت خداست . یعنی خدا رو پرورش دهنده و کسی که تدبیر امور دست اوست بدونیم .یعنی این مسئله رو قبول کنیم که خدا آموزگار هست و خود به وسیله ی فرستادگانش به ما راه و روش رو آموزش داده .خدایی که جنین رو مرحله مرحله پرورش می ده .بعد از به دنیا اومدن مرحله مرحله این پرورش رو ادامه می ده . ونیز در مورد باقی موجودات (پرورش تکوینی ).
حال در مورد پرورش روح چی؟.
سوال !
آیا این مسئله ی پرورش رو قبول داریم یا نه ؟
آیا کسی غیر از خدا(پرورش ) انجام می ده ؟
آیا من می تونم مداخله کنم و جنین رو پرورش بدم ؟منی که خودم رو همه کاره می دونم و خدا رو بنده نیستم و خودم رو محور می دونم تا کجا دستم می رسه ؟
آیا قبول داریم خدا هم خالق ,هم رب(پرورش دهنده ) ؟
حال که سر کلاس نشستم آیا به آموزگار توجه دارم ؟آموزگار درسش رو داده آیا من تکلیف انجام میدم ؟آیا دلم می خواد برسم به مقاطع بالا یا نه مستمع آزاد نشستم و به صحبت های اموزگار بی توجه و بی تفاوتم ؟
حال این گروهی که رب بودن خدا رو قبول دارند
سه دسته هستند :
یه دسته اون هایی که در این مورد (ربوبیت و آموزگاری )به یقین رسیدند (متوکلین )
یه دسته اونایی که غفلت دارند
یه دسته اونایی که شک و تردید دارند .
اونهایی که به یقین رسیدن متعادل و میزون پیش می رن .
اون دسته که غفلت دارند به همون اندازه که هوشیارند آرامش دارند و به همون میزان که غفلت دارند نا آروم میشن و مضطرب .
اون هایی که شک و تردید دارند در حافظ بودن خداو قدرتمندی او ,(خدایی که انسان رو از آب گندیده و جهنده و پست مرحله به مرحله مراقبت کرد و انسان کرد )مسلما در مورد بازگشت و توانایی و قدرت خدا شک می کنند در مورد بهشت و جهنم نیز شک میکنند .اینه که دنیاگرا میشن . میگن حال تا بعدا و بهشت و جهنم و حساب و ....دنیا رو به آخرت ترجیح می دن و می گن نقد ول کنیم بریم سرغ نسیه در .صورتیکه برعکس این دنیاست که دست ما نسیه است (معلوم نیست چیزی به ما بده یا نده تازه وقتی هم بده موندنی و با ارزش نیست )اینها از اساس در مورد اینکه خدا رب و حافظ هست شک می کنند ,تردید می کنن که همه چیز دست خداست .خدا یی که شتر روبا اون همه شگفتی خلق می کنه و او را حافظه تا در بیابان تشنه نشه خدایی که خوداین رو خواسته پس خلقش کرده واین قدرت رو بهش داده و محافظت نیز می کنه خدایی که آسمون رو خلق کرده وخود اوست که اون برافراشته نگه داشته خدایی که زمین روخلق کرده و خود خواسته که اون رو گسترده و مسطح نگه داره .خدایی که کوهها رو خلق کرده و می خواد که اونها روی زمین میخکوب باشن در حالی که هر آن اگر اراده کنه وفرو بریزند زمین از تعادل خارج میشه .خدایی که بنا به حکمتش یه گیاه رو چنان ظرفیت می بخشه که میشه درخت و یه گیاه رو اونقدر ظرفیت میده که میشه علف هرز .در صورتی که هر دو از بستر زمین و باران و نور خورشید و اکسیژن استفاده می کنند یکی را مانند درخت اینگونه حمایت می کند و یکی رامانند دیگری آنگونه .(بنا به تدبیر و حکمت )
آیا اینها برای ما کافی نیست؟ که خدا حافظ ماست و دیگر هیچ !!!!!
چه قدرتی برتر از او .و قتی انسان خودش رو جای خدا می نشونه و می خواد در مورد همه چیز خدایی کنه وقتی یادش می ره هر وقت و هر لحظه باید دستش تو دست خدا باشه و سیم به اون بالا متصل باشه .وقتی در مورد این اصل که "رب" اوست غفلت و شک و تردید می کنه نتیجه این میشه که نا امید میشه , محدود میشه , نهایتا نا آروم و درمونده میشه
می دونی چرا ؟
آخه راه رو مبداو مقصد رو گم کرده.
اما اونهایی که در دسته اول جا گرفتند بعد ازاینکه خالقیت خدارو پذیرفتند , ربوبیتش رو هم قبول دارند و به اون عاملند , اینها معتقدند :خدا بستر رو فراهم میکنه ما تلاش می کنیم خدا حمایت میکنه .
یعنی از من حرکت از خدا برکت . در حالی که دسته ای که شک دارند نسبت به ربوبیت و تردید می کنند اونها می گن از من حرکت از خودمم برکت . اون وقته که مثل این ماشین کوکی ها یه خورده راه می رن فوری شارژتموم می کنند حالا هی بدو دنبال باتری . .:302:
به جای اینکه سیم رو به منبع اصلی وصل کنه تا شارژ همیشگی بشه به دوتا باتری قلمی که خود خدا براش تعبیه کرده دل خوش کرده.ای کاش به جای بدو بدوهای روزمره لختی بیارامیم و د ر مورد شگفتی های آفرینش تدبر کنیم .:104:
RE: حالا هی بدو دنبال باتری. ای کاش ....
اگر این شارژ با بهره گیری از انرژی خورشیدی باشد :
تا از روشنایی روز و تابش آفتاب بهره می بری بی واسطه بهره مندی و وقتی شب ترا فرا گرفت و دیگر تو خورشید را علیرغم اینکه هست نداری و دریافت بی واسطه از او نمی توانی داشته باشی . انرژی ذخیره شده طول روز را می توانی مصرف کنی .
پس وقتی از منبع اصلی انرژی و شارژ شدنهای روحی خود را هموراه و به واسطه نگاه داشتن سر رشته وصل در محضرش می بینی برخوردار می شوی و آنوقت هم که دمی سررشته از دستت خارج و خود را گم گشته می بینی و دیگر حضور در محضرش نداری ، انرژی ذخیره ای که روز درک حضورش کسب کرده ای تو را حفظ می کند
دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
و با برافروختن روشنای ایی از آن ذخیره ( بصیرت ) می توانی راه را بیابی ، و با جهدی دوباره سرحلقه رندان حضورش باشی
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
و اینگونه چنان می شوی که بیدی نباشی تا به هربادی بلرزی ، هیچ غم و اندوهی دلت را به یغما نمی برد و بی دلی را نصیبت نمی کند که فسرده و دلمرده گردی
لاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون
( نه می ترسند و نه غمگین می شوند )
و همانطور که ستاره گفت ، تدبری در آفاق و بخصوص انفس لازم است تا بدینجا راه یابی
فتدبروا یا اولوالابصار
.