با این زخم کهنه که همه وجودم رو می سوزونه چه کنم؟
وقتی کسی زخمی روی دلت می ذاره که انگار هیچوقت قرار نیست کهنه بشه
هر بار فقط یه جرقه کوچک کافیه که دوباره زخم دلت سرباز کنه
وقتی کسی که امانتی بودی تو دستاش زندگی و سرنوشتت رو به بازی می گیره و به روی خودشم نمی یاره
وقتی به راحتی با ارزش ترین چیزای زندگیتو ازت می گیره بدون اینکه تو هیچ اشتباهی مرتکب شده باشی فقط یه مظلوم بودی که صدایی نداشتی و مات و مبهوت بودی تا اون هرچی خواسته تیشه به ریشت بزنه
باید چه کنی؟
وقتی حتی هنوزم گیچی و باور نمی کنی که کسی که بهش اعتماد داشتی به راحتی زندگیتو نابود کنه
هرچی می گذره زخمش کهنه نمیشه
هرچی می گذره التیام پیدا نمی کنه فقط روز به روز اتش خشم و تنفر و کینه تو دلم شعله ور میشه
نپرسین ماجرا چی بوده که نمی خوام واردش بشم
فقط یه زخم عمیق یه کابوس که سه سال از زندگیمو سوروند و فقط حاصلش شده کابوسای شبانه و از خواب پریدن و فریاد زدن توی خواب و دعوا کردن با اون ادم و فریاد زدن سرش تو خیالت و خوابت
. هر لحظت همش باهاش درگیرم دلم می خواد حرفامو بهش بگم تا دلم آروم شه اما نمی تونم سکوت سکوت سکوت
باهاش چه کنم چه جوری از این حالت در بیام چه جوری؟ کمکم کنین
:323:
RE: با این زخم کهنه که همه وجودم رو می سوزونه چه کنم؟
مرثیه سرایی احساسی عامل ناکامی شماست
http://www.hamdardi.net/thread-18264-post-169095.html#pid169095
http://www.hamdardi.net/thread-9047.html
RE: با این زخم کهنه که همه وجودم رو می سوزونه چه کنم؟
لیلای ساروان عزیز و گرامی
چقدر دلت پره نازنین ، معلومه خیلی آزرده ای ...... با ما واضح تر حرف بزن ، اینجا همه دلسوز و آماده یاری هستند .
مسئله چیه عزیزم ؟
بهتر نیست مسئله را بیان کنی تا دوستان همدردی بتوانند راهنمائیت کنند ؟
.
RE: با این زخم کهنه که همه وجودم رو می سوزونه چه کنم؟
سلام
ممنونم هکتور شما درست می گین ولی نمی تونم من ادمی نیستم که تو گذشته باشم ولی این مشکلات خارج از حد تحملم بود به خصوص که تو این مشکلم تنهای تنها بودم و حتی به خانوادمم نمی تونستم بگم چون می دونستم خون راه میفته
فرشته عزیزم ممنون از همدردیت وقتی نوشته هاتونو خوندم بی اختیار اشکم سرازیر شد کاش می تونستم بگم اما انگار این مهری که سه ساله به زبونم زدم باز نمی شه
همیشه ادم خوش قلبی بودم شاد بودم برای همه خوب می خواستم اما این تنفری که تو وجودم به وجود اومده داره از تو داغونم می کنه
کاش می تونستم فراموش کنم و ببخشمش ولی نمی تونم دلم می خواد زجر بکشه تا اروم شم
کاش می تونستم رهاش کنم و اینقدر باهاش درگیر نباشم
RE: با این زخم کهنه که همه وجودم رو می سوزونه چه کنم؟
خیلی اوقات یه باری تو دل آدم می مونه و وقتی به هیچ کی نمی گی هی سنگین و سنگین تر میشه و فکر می کنی حالا مشکت چیه ! مطمئن باش خیلی ها حتی توی این انجمن هم ممکنه مشکلشون شبیه تو باشه و بتونی از تجربیاتشون استفاده کنی .
تا نگی مشکل چی بوده کسی نمی تونه کمکی بهت بکنه . اینجا که کسی شما رو نمی شناسه . می تونی هر چقدر دلت بخواد دردودل کنی که بار دلت سبک بشه . دوستان و مشاوران اینجا هم بدون هیچ سرزنشی راهنماییت می کنن و واقعا هم مهربون و نازنین هستن دوست خوبم .
RE: با این زخم کهنه که همه وجودم رو می سوزونه چه کنم؟
زمان همه چیز و حل می کنه .شاید به زمان احتیاج داری .گذرزمان معجزه می کنه .من بعد از 3 سال کسی رو فراموش کردم که بدون اون نمی تونستم زندگی کنم همه نفسم بود.ولی الان حتی حاضر نیستم فکرشو بکنم.:310:
RE: با این زخم کهنه که همه وجودم رو می سوزونه چه کنم؟
زمان همه چیز و حل می کنه .شاید به زمان احتیاج داری .گذرزمان معجزه می کنه .من بعد از 3 سال کسی رو فراموش کردم که بدون اون نمی تونستم زندگی کنم همه نفسم بود.ولی الان حتی حاضر نیستم فکرشو بکنم.:310: