مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
سلام دوستان
بی مقدمه مشکلم را مطرح میکنم و احتیاج به راهنمایی بزرگان دارم.
من سعید هستم و 21 سال سن دارم، متولد آذر ماه
طرف مقابلم 18 سال سن دارد و متولد تیر ماه
دو سال قبل، در سایت مجازی دوستیابی با هم آشنا شدیم و بعد از مدتی گفتگوی اینترنتی، شماره رد و بدل شد و به هم پیام می دادیم و مدت کمی بعد تماس های تلفنی.
او آن زمان همراه خانواده اش ساکن مازندران بود و چند ماهی از رابطه مان گذشت و برای اولین بار قرار ملاقاتی در مازندران با او ترتیب دادم و 6 ساعتی را با هم گذراندیم.
مدتی بعد از آن ملاقات بار دیگر از من درخواست کرد که قرار ملاقات دیگری را ترتیب بدهم که بار دیگر هم را از نزدیک ببینیم. برای من سخت بود هر بار از تهران تا مازندران بروم برای ملاقات چند ساعته.
با اصرار های فراوان بار دیگر رفتم و با دختر خاله اش هم آشنا شدم و برگشتم.
اما بار سوم خودش آمد تهران و چون مسیر طولانی و خسته کننده بود شب را خانه مان ماند و فردایش برگشت.
و این دو بار دیگر تکرار شد تا اینکه 1 سالی گذشت و دانشگاهش در تهران افتاد و مجبور شد با پدرش که به دلیل شرایط کاری در کرج ساکن هست زندگی کند.
و از وقتی برای ادامه ی زندگی و تحصیل به تهران آمد. هفته ای یک روز با هم ملاقات داشتیم و گاهی به خانه مان می آمدیم.
مشکلمان با هم بر سر اخلاق بد و پرخاشگری های اوست، و شک و تردیدی که نسبت به من دارد.
واقعاً خسته کننده و کلافه کننده ست. من صبح تا شب را کار میکنم و شب ها میتوانم یک ساعت با او صحبت کنم و یک ساعتی را صرف شام و در کنار خانواده ام باشم.
اما او فقط فرصت شام را به من می دهد.
بارها تصمیم گرفتم رابطه مان را تمام کنم اما او با تهدید، مخالف کرده.
این روزها مشکلمان حاد تر شده. او بدون مشورت من رابطه مان را برای مادرش فاش کرده و مدتی بعد پدرش را هم در جریان گذاشت.
دیشب وقتی با قاطعیت گفتم دیگر نمیخوامت، رابطه مان تمام شود. گفت بیخیال نمی شود.
امروز وقتی برای ناهار به خانه برگشته بودم پدرش با من تماس گرفت و واقعاً شوکه شدم.
پدرش با منطق و آرامی صحبت میکرد و چندباری روی مادیات تاکید کرد که برایش مهم نیست و مهم ارزش زندگی و خانواده ست. از وضع خوب کاری و شرایط مالی شان برایم گفت.
پدرش از شرایط نامساعدم باخبر است و میداند که شرایط ازدواج ندارم.
( حساب بانکی / ماشین / کار پر درآمد / خانه / تحصیلات )
اینها گزینه هایی ست که یک مرد برای ازدواج باید داشته باشد و من هیچ کدام را ندارم.
اما او این ها را می داند و به من قول خرید خانه و کمک خرج زندگی بودن را می دهد.
کمی با پدرش تلفنی صحبت کردم و از او خواستم که قرار ملاقاتی با هم داشته باشیم تا حضوراً در مورد دخترش صحبت کنیم و به نتیجه برسیم که بقول معروف ما لقمه ی هم نیستم و فردا روزی در زندگی مشکلات بیش از این چیزها خواهد بود. به هر حال مسئله ی یک عمر زندگی ست.
زیاد فرصت ندارم که پدرش را از نزدیک ببینم و صحبت کنیم. همانطور که امروز گفت، چند روز دیگر عازم سفر است.
ps: خانواده من هم در جریان این رابطه هستند. مادرم مدام متذکر می شود که شاید دختر مشکلی داشته باشد. و من هم مطمئن نیستم.
لطفاً راهنمایی کنید. متشکرم.
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
مطمن باش مشکلی نداره دختره
اگه داشت پدرش بتون زنگ نمیزد
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
احتمالا این دختر از نظر احساسی به شما وابسته شده و پدر و مادرش برای اینکه دخترشون بیشتر از این اذیت نشه سعی دارن این رابطه رو رسمی کنن.
حالا مشکل تو فقط مشکلات مالی هست؟
با پدرش منطقی صحبت کنید و به جز مسائل مالی بهش یاداوری کنید و سن هردوتون برای تصمیم گیری خیلی کمه و ممکنه بعدا سلیقه ها و نظراتتون عوض بشه.
اینجا باید گفت یه پایان تلخ بهتره از یه تلخیه بی پایانه.
وقتی ازدواجی مبنای منطقی درستی نداشته باشه به تلخی بی پایان تبدیل میشه.
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
با سلام،
ایشون کار بسیار درستی کردند که خانواده رو در جریان گذاشتند
این تاپیک رو مطالعه کنید تا پاسخ خود رو بگیرید:
عاشق دختر هستم ولی موقعیت ازدواج ندارم
موفق باشید.
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
احتمالا این دختر از نظر احساسی به شما وابسته شده و پدر و مادرش برای اینکه دخترشون بیشتر از این اذیت نشه سعی دارن این رابطه رو رسمی کنن.
حالا مشکل تو فقط مشکلات مالی هست؟
با پدرش منطقی صحبت کنید و به جز مسائل مالی بهش یاداوری کنید و سن هردوتون برای تصمیم گیری خیلی کمه و ممکنه بعدا سلیقه ها و نظراتتون عوض بشه.
اینجا باید گفت یه پایان تلخ بهتره از یه تلخیه بی پایانه.
وقتی ازدواجی مبنای منطقی درستی نداشته باشه به تلخی بی پایان تبدیل میشه.
سلام
بله همینطوره، به من وابستگی احساسی دارد. بیش از چیزی که بتوان کنترل کرد.
اما ما هیچوقت با هم در مورد ازدواج به توافق نرسیده بودیم. از نظر من اشتباه بود که در چنین شرایطی بدون مشورت با من، خانواده اش را در جریان بگذارد.
ببینید من واقعاً نمیدونم چطور خانواده ای هستند که حاظرند دخترشان را به پسری بدهند که هیچ وقت او را ندیدند و هیچ شناختی از او ندارند. و از همه مهمتر شرایط نداشته ام برای ازدواج.
وقتی شرایطش را ندارم، چطور میتوانم او را خوشبخت کنم؟ آیا فکر نمیکنند که ممکنه با تصمیمات عجولانه یا حتی اشتباه، آینده دخترشان را خراب کنند؟
زندگی مشترک فقط احساس نیست، عشق نیست. خرج و مخارج و بدهی هم هست.
من آدم کاری و مسئولیت پذیری هستم. اما واقعاً با این شرایط و درآمد ناچیز میتوانم از عهده ی چرخاندن یک زندگی بربیایم؟
بله، سن کمی برای چنین کاری داریم. از پدر او خواهش کردم که به عنوان بزرگ تر و بی طرفانه به این قضیه نگاه کند و راهنمایی مان کند.
حتی اگر همه چیز به خوبی و خوشی دست به دست هم دهد تا با هم ازدواج کنیم، فردا روزی را دارم که زیر سایه ی منت شان زندگی کنم و توان مخارج زندگی را نداشته باشم.
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Sae.v
[quote
بینید من واقعاً نمیدونم چطور خانواده ای هستند که حاظرند دخترشان را به پسری بدهند که هیچ وقتب او را ندیدند و هیچ شناختی از او ندارند. و از همه مهمتر شرایط نداشته ام برای ازدواج.
وقتی شرایطش را ندارم، چطور میتوانم او را خوشبخت کنم؟ آیا فکر نمیکنند که ممکنه با تصمیمات عجولانه یا حتی اشتباه، آینده دخترشان را خراب کنند؟
زندگی مشترک فقط احساس نیست، عشق نیست. خرج و مخارج و بدهی هم هست.
من آدم کاری و مسئولیت پذیری هستم. اما واقعاً با این شرایط و درآمد ناچیز میتوانم از عهده ی چرخاندن یک زندگی بربیایم؟
شما كه همه اين حرفا رو خودتون ميدونستين چرا با اين دختر دوست شدين؟ چرا به خودتون وابستش كردين؟ فكر نكردين احساس داره؟
اونقد پيش رفتين كه حتي خونتون هم مونده. حالا ميخواين بزنين زير همه چيز بگيد شرايط ندارم
فكر كنم از اول هم قصدتون ازدواج نبوده واين دختر فقط بازيچتون بود.........
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
خوبه که مسئولیت پذیری.خوبه که اینده نگری.
اما ای کاش در مقابل دل ادما هم مسئولیت داشتی.
نمیخوام با این حرفا تحریکت کنم سراغش بری...نه...
میخوام بدونی هر حرفی که میزنیم،هر کاری که میکنیم چه عواقبی میتونه داشته باشه.
نمیشه به ادما به دلشون بگیم باش ،باهات باشم اما تا اون زمانی که من برات تعیین میکنم.
اینو یادت بمونه.فقط خواستم جواب سوالت رو گرفته باشی.
گلنوش جان معلومه قصد ازدواجی در کار نبوده.
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
یکم عاقلانه فکر کن داداش
و در عین حال اگر خواستی جدا شی به فکر اون هم باش
یک کار دیگه هم بکن
شاید تا حالا به این فکر کرده باشی
اون روزی که اومدی تو نت هدفت از آشنایی چی بود؟
در مورد خانواده دختره هم احتمالا پدره به خاطر علاقه به دخترش حاظر شده
چون در خیلی مواقع خانواده ها ملاک اول براشون انتخاب دختره
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط dabyv
یکم عاقلانه فکر کن داداش
و در عین حال اگر خواستی جدا شی به فکر اون هم باش
یک کار دیگه هم بکن
شاید تا حالا به این فکر کرده باشی
اون روزی که اومدی تو نت هدفت از آشنایی چی بود؟
در مورد خانواده دختره هم احتمالا پدره به خاطر علاقه به دخترش حاظر شده
چون در خیلی مواقع خانواده ها ملاک اول براشون انتخاب دختره
آن زمانی که با هم آشنا شدیم. من پیشنهاد دادم که یک رابطه ی دوستانه با هم داشته باشیم.
اما مدتی بعد احساساتش را بروز داد. در صورتی که هیچ مسئله ی عاطفی و احساسی بین مان نبوده. و وقتی برای اولین بار هم را ملاقات کردیم، تبدیل به عشق شد.
واقعاً نمیدونم. ترجیح میدم صادقانه با پدر او صحبت کنم و به نتیجه ای برسم.
به دلیل شرایط کاری، روز جمعه با پدرش قرار میگذارم.
RE: مشکلات یک رابطه ی دوستی دو ساله
داداش گلم از تو بعیده که بخوای اینطوری فکر کنی (بخاطر پسر بودنت میگم)
احساساتتو بزار کنار بعد فکر کن
ازدواج رو جدی تر بگیر