توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
شما را ه خدا كمكم كنيد. من ستون خيمه زندگيم را پايين آوردم. نميخوام و نميتونم خيلي توضيح بدم. فقط اينكه موضوع آني93 تا 80 درصد مشابه موضوع منه. با اين تفاوت كه من هنوز تو زندگي هستم و تمام وجود دارم مبارزه ميكنم. اما نميدونم موفق ميشم يا نه..... نميدونم ميتونم همسرم را آروم كنم يا نه.... شما را به خدا كمكم كنيد.
لینک تاپیک ani93: بعد از طلاق
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
توضيح بده اينطوري هيچ كس كمكت نمي كنه.
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
توضيح بده اينطوري هيچ كس كمكت نمي كنه.
ليلا جون گفتم كه موضوع آني 93 را بخون دقيقاً همين بلاها سرم اومده. توي خونه كه نميتونم بنويسم. اينجا هم ادارهاس ميترسم اسرارم فاش بشه.
قبلاً هر وقت اسم طلاق و جدايي مياومد وحشت ميكردم. هم به خاطر اسم طلاق و هم به خاطر زنگيم كه اينقدر مفت و مجاني ميخوام از دستش بدم. اما توي اين 7 -8 ماه زنگي طوري براي من رقم زده كه بعضي وقتها فكر ميكنم جدايي بهتر از موندن توي اين زنگيه شايد هيچوقت ديگه نتونم خونه اي را كه خراب كردم درستش كنم
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
34 سالمه و يه بچه دارم حدود11 سال است كه ازدواج كردم. شوهرم انتخاب خودم بود. از زندگيم راضي بودم. نه اينكه 100 درصد. بالاخره هر زنگي مشكلات خاص خودش را داره. اما من تا 70 درصد از زنگيم راضي بودم. شوهرم مرد زندگي بود. هميشه حس من اين بود كه رابطه من و شوهرم با رابطه همه زن و شوهرهاي ديگه فرق داره. حس ميكردم حرفهايي كه بين من و اون رد و بدل ميشه بين هيچ زوجي مطرح نميشه. خلاصه اينكه نه به اين دليل كه من از شوهرم بدم مياومد (البته بعضي وقت ها ازش ناراحت ميشدم) و نه براي انمتقام و نه فرار از مشكلات خانوادگي، خطا كردم. و به بيراهه رفتم. هرچند مدت زيادي طول نكشيد و حتي به روزهاي آن به تعداد انگشتهاي دست هم نرسيد؛ از اونجايي كه آدمي نبودم كه اهل دروغ و پنهانكاري باشم، شوهرم فهميد. و از اون روز روزگار من از جهنم بدتره. خود شوهرم قبول داره كه تا حدي خودش هم مقصره اما من را كه به عنوان عاقلترين زن در نظر خودش ميديد مقصر اصلي ميدونه و اينكه زيادهخواه شده بودي و از خودت در اومده بودي. توي اين مدت هر اذيت و آزاري كه فكرش را بكنيد روي من اعمال شده از جسمي گرفته تا روحي و شخصيتي و .... و ميگه من تو رو بخشيدم ولي اين دوران تنبيهيت است و بايد بگذروني..... روزها و ماههاي اول به اميد تموم شدنش دووم اوردم.... و لان حدودا!8 ماه ميگذره و من داغون داغونم... نمي دونم ديگه ميتونم تحمل كنم يا نه.... از طرفي هنوز زندگيم رو دوست دارم. بچهام را يك لحظه نميـونم ترك كنم..... شما را به خدا بگيد مي تونم از پس اين همه مشكلات بربيام.... من خودم را مسئول بدبختي خودم، بچهام و شوهرم ميدونم. يعني حتي من خودم را هم نميتونم ببخشم.[size=medium]
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
این جوابم به کسانی که با تندی فقط محکوم می کنند و ... (که پاسخشان حذف شده)
من و شوهرم هر دو براي اين زندگي خيلي زحمت كشيديم. حتي خودش هم اينو ميدونه. اون مسأله فقط يك اشتباه بود.... اشتباه..... درسته كه من براي نجات سه نفر پيش شما بيام و اينطور جواب بشنوم.
من بارها به پاش افتادم و عذرخواهي كردم. هزاران بار از خداي خودم بخشش خواستم و توبه كردم. اگه شما جاي خدا بوديد كه واي بر ما بندگان خدا... يعني تا حلا نشده شما تو زندگي اشتباه كنيد.... اشتباه من هم اين بود كه قبول دارم بدترين اشتباه زندگيم رو مرتكب شدم... بدترين... و حتي اگه من خودم برم و بگم هيچ كس باور نميكنه من همچين كاري كرد. هرچند ميزان خطاي من به اندازههاي نيست كه فكر ميكنيد. اما براي خودم هيچ فرقي نميكنه. كوزهاي كه افتاد و شكست.[size=medium]
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
اميد زندگي عزيز
از حرف دوستان ناراحت نشو ...اينجا هيچكس نميتونه يك نظر قطعي در مورد زندگي بقيه بده
ميدوني مهمترين و بارزترين ويژگي شما چيه؟ شجاعت
خودت معترف به اشتباهي اما راه جبرانشو داري غلط ميري
يادمه يكي از كاربر هاي همين سايت( تاپيكش يادم نيست) يك اشتباهي مرتكب شده بود و همسرش به شيوه همسر شما راه تنبيه رو پيش گرفته بود...طفلكي اونم از بس به در و ديوار كوبيده بود و دقيقه اي هزار بار گفته بود معذرت ميخواهم ديگه بريده بود ... حتي شوهرش اول گفته بود طلاقت ميدهم اما اون خانم خودش گفته بود زندگي ميكنم باهات ولو با زجر اما طلاق نه
خلاصه كارشناسهاي اينجا خيلي كمكش كردن چندين ماه طول كشيد و اون خانم روش بيخيالي و دور كشي كردنو پيش گرفت ... يعني بي اهميت نشون ميداد خودشو نسبت به رفتار هاي سرد همسرش
ديگه نميرفت دورشو بگيريه ... ابراز علاقه اش از حد نرمال هم پايين تر اومد نتيجه اين شد كه آقا بعد از چند ماه كم كم به سمت خانم كشيده شد و خودش داوطلب شروع جديد شد...
كاش دوستاني كه اين تاپيكو يادشون هست به اين دوست عزيز معرفي كنن
اما خانمم يك كم بيخيال شو و عقب بكش خودتو
همه چيز درست ميشه شك نكن
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
عزیزم مهم اینه که از کارت پشیمونی.دیگه لازم نیست هی بگی خودمو نمی بخشم.تو باید به شوهرتم اینو ثابت کنی
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
يكتاي عزيز ممنونم كه اشك منو درآوردي نه به دليل اينكه ناراحتم كردي نه به خاطر اينكه اينكه منو فهميدي... فهميدي كه من بد نيستم كه باعث بيچارگي هزاران نفري بشم كه یکی از کاربران گفت.....نه من هنوز هم نميدونم چرا اينكارو كردم. من توي همه چيز موفق بودم. زندگي، كار ... همه چيزتوي كارم يك مدير موفق هستم. اما نميدو.نم چرا اين اشتباه رو كردم. هر چند تا حدي ميدونم اما نميتونم اينجا بيانش كنم. در واقع هر دومون ميدونيم. . من بعد از 6 ماه تقريباً راهي را كه شما گفتيد را دارم ميرم. تا حد جزئي جواب داده.. ولي همه اش از آينده ميترسم. كه زندگي من به همين ممنوال خواهد بود. يك فرد بياراده و تابع 100 درصد شوهر بدون هيچگونه اختياري از خودش. آخه مگه ميشه... بعضي وقتها كه اينا را به شوهرم در ميون ميزارام ميگه تو خيلي رو داري... خيلي حقبه جانبي... اشتباه به ايت بزرگي كردي و ميايي چهره آدمهاي حق به جانب و مظلوم را در ميآري. اون ميگه من هرچي گفتم بايد بدون هيچ ناراحتي انجامش بدي... حتي تو دلت هم نبايد ناراحت بشي . بايد بگي كه شوهرم صلاح منو مي×واد. بايد بگم كه توي اين سالهاي زندگي من كوچكترين داشتهاي از خودم ندارم. چون هميشه ميگفتم من و شوهرم فرقي نداريم. اطمينان 100 درصد داشتم كه به من لطمه نميزنه.... ما از نظر مالي وضعيت بدي نداريم ولي هر چي هم داريم به نام شوهرم است. يعني اگه بخواد ميتونه طلاقم بده بدون يك ريال پول يا مهريه..... ولي با همه اين احوال من اونو مقصر نميدونم. خودم كردم. خودم
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
خود ساخته عزيز يه كمي آرومتر !!!!!!
خدا با اون خداييش راه توبه رو باز گذاشته . تازه ديدي وقتي پيش خدا اعتراف ميكني ،از ته دل كه ميخواي ببخشتت ، حس آرامش بهت دست ميده ؟ حس ميكني كه همه چيز حله ؟گاهي حتي خدا انقدر لطف ميكنه كه بعد از يه مدت حتي فراموش ميكنيم كه چي كار كرده بوديم .
خانوم اميد زندگي ، بد كردين . اول به خودتون بعد به شريكتون . اما الان ديگه وقت اين حرفها نيست .
اگر واقعا ميخواين همه چيز درست شه يه همت اساسي كنيد . نميدونم نتيجه چي ميشه اما همت كنيد تمام خرابه ها رو دوباره بسازيد .
خانومي واقعا پشيموني ؟ بخدا نه من ميتونم منصرفت كنم نه ميشناسمت كه قضاوت كنم .
خانومي اگه پشيموني ، يه راه داري ، اگه از رفتار شوهرت بابت اين جريانات خسته اي يه راه ديگه .
اگه پشيموني :
اولين قدم پشيموني اينه كه مسئوليت رفتارتو كاملا بپذيري .
يعني اين كه اين جمله كه " خود شوهرم قبول داره كه تا حدي خودش هم مقصره " بي معنيه .
دوم اين كه بپذيريد به زمان خيلي زيادي براي فراموشي احتياج هست . مگه خودت نميگي ستون خيمه زندگيت رو پايين آوردي ؟ توي اين چند سال بعد از زلزله بم ، بم رفتي ؟ خونه اي كه ريخته ميشه ، بالا بردنش خيلي سخته .
سوم اين كه من نميدونم منظورتون از اذيت و آزار جسمي و روحي چيه و در چه حديه .
هر چند كه رفتار ايشونو تاييد نميكنم اما ميتونم بگم بپذيريد هر كسي خشمش رو به شيوه اي بروز ميده .
من 7 سال تمام زير كتك ها و تحقير برادرم خورد شدم . ( به خداوندي خدا هيچ اشتباهي هم مرتكب نشده بودم ، فقط خشمگين بود ) تنها چيزي كه آموختم صبر بود .و اينكه هيچ حرف تحريك كننده اي نزني و فقط و فقط سكوت كني .
خواهرم اگه پشيموني ، اگه دلت شكسته فقط صبر كن . يك بار قدمي براي خرابي زندگيت برداشتي ، امروز همه توهينها و رفتارها رو تحمل كن .اين قدم رو براي بهبود زندگيت بردار .نذار شما دليل جدايي باشي . به خاطر دختر كوچيكت .
من مطمئنم پايان شب سيه سپيد است .
درسته كه شما خسته شدي اما اگر همسرت بخشيده ، اين روزها رو تحمل كن . يادت باشه آرامشش رو بد بهم زدي . دوستهايي كه تو زندگيشون اتفاقي مثل شما نيفتاده بود ، وقتي كارشون به لج و لجبازي كشيد بدتر ازين ها رو متحمل شدن و همه به اونها گفتن صبر كنن . شما صبر كن ، اصلا در مورد مسائل حساسيت برانگيز صحبت نكن . اگر همسرت عصبانيه و احتمال برخورد فيزيكي ميدي دوروبرش زياد آفتابي نشو . سكوت كن . من بعد از 6 سال اين راهو ياد گرفتم . برادرم بدترين فحشهارو ميداد ، تهمت ناموسي ميزد اما فقط سكوت ميكردم . سكوت . سكوت . سكوت . اگر ميتوني شبها براي همسرت گل گاوزبون دم كن . اگر هر شب بخوره براي آرامش همسرت خيلي مفيده .
يه چيزيو به عنوان خواهر كوچيك بگم ؟ از خدا بخواه و واقعا نيتت رو اين بكن كه تلاش كني كه همسرت آروم شه . نه به خاطر خودت . به خاطر خودش .
RE: توي آتيشي كه خودم با ندانمكاري و غفلت ايجاد كردم دارم ميسوزم
سرزنش كافيه عزيزم
نه اصلا نگو از احساساتت بهش... هيچي نگو
زندگيت رو بكن
از س.ك.س محرومت كرده ؟ هيچي نگو
غذاتو نميخوره ...هيچي نگو
اگه ميگه هرچي من ميگم اگر مخالفي بگو مخالفم دليل بيار ولي قبول كن و بگو خيلي واسم هم مهم نيست
بگرد تاپيكو پيدا كن
فدات شم انسانها حتم الخطا هستن( امروز بار دومه كه اين جمله رو از آني عزيزم نقل قول ميكنم)
پس ديگه سرزنش كردن خودت بسه
مگه شوهرت تا حالا اشتباه نكرده؟!
خودخوري نكن