نمایش نسخه قابل چاپ
حدود 9 ماه پیش از طریق یکی از بستگان اشنا شدیم اوایل همه چیز خیلی خوب بود و بعد از 3 ماه نامزد شدیم ولی کم کم اختلاف پیدا شد به طوری که این اواخر مدام جرو بحث داشتیم تا اینکه ایشون گفت دیگه نمی خواد و همه چی تموم من هر کاری می کنم نمی تونم فراموش کنم کمکم کنید
اینم بگم که ایشون خیلی وقت که سرد بود . ما هم همه چی رو پس دادیم ولی تا حالا که نزدیک به 2 هفنه است که همه چی تموم شده 2 بار از طرف پدر و مادرش واسطه فرستادن
سلام به همدردی خوش اومدی
میشه بیشتر توضیح بدی?
دوتاییتون چند سالتونه؟
اختلافاتون سر چی بود؟
چی شد یهو عوض شد؟
سلام مرسی
من 25 سالمه و ایشون 29
بیشتر سر مسائل اعتقادی بود یه سری چیز ها که اول من مطرح کردم ایشون پذیرفتن ولی بعدا ضد زیرش
خیلی سرد شده بود و کلا من فکر می کنم خانوادش بیشتر از خودش می خواستن ایشون کلا فکر می کردن من رو بهشون نمی دن واسه همین خیلی سعی می کرد ولی بعدش کم کم فاصله گرفت
تو این شرایط که اون بهم زده و واسطه فرستاده خانواده شما چی می گن؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط pinash
یعنی جواب واسطه ها رو چی دادن؟کلا نظر خانواده ات چی هست؟
فقط واسطه فرستادن؟خودش شخصا اقدامی نکرد؟اس ام اسی زنگی؟هیچی؟
به نظرم الان بهتره سعی کنی احساسی تصمیم نگیری و منطقی باشی
می دونم سخته و کاملا درک می کنم چه احساسی داری ....
ولی فکر کن اگر شما دو نفر مناسب هم نباشید چه بهتر که الان قبل از ایجاد وابستگی بیشتر این نامزدی به هم بخوره تا چند سال بعد ...
باید منطقی و واقع بینانه ببینی اون چیزهایی که زد زیرش چقدر برات اهمیت داره ...چقدر این فرد قابل اعتماده
اون به چه دلیل گفت به هم برنیم؟یعنی اون هم از بعضی رفتارهای شما دلخور بود ؟یا در مقابل انتقادی که ازش داشتی گفتی به هم بزنیم؟
ببین اون معیارهایی که بر اساس اون ها به این فرد جواب مثبت دادی واقعا توش می بینی یا شناخت اولیه ات اشتباه بوده؟
خوب نگفتی اختلاف شما دقیقا سر چی بود؟
به نظر من ازبرخی مشکلات تو دوران نامزدی به هیچ وجه نباید چشم پوشی کرد
البته من ماهیت مشکل شما رو نمی دونم ولی
چون این دوره کوتاه مدت هست و ی مقدار هم رو درواسی بین طرفین هست پس احتمالا هر دو شما کمی مراقب رفتارهای خودتون هستین و ی درصدی ممکنه خودتون رو بهتر هم نشون بدید.
و وقتی تو این دوره کوتاه اون شخص رفتار های قابل تاملی بروز می ده نمیشه به آینده امید وار بود که بعدا بهتر میشه یا تغییر می کنه
یعنی هر تصمیمی میگیری باید بر این مبنا بگیری که نامزد تو همین جوری هست که هست.
خانواده ام کاملا مخالفن دیگه زیر بار نمی رن
از خودش هیچ خبری نیست
البته من هم اشتباهاتی داشتم که اون رو دلخور کرده ولی من زیر هیچ قولی نزدم
بیشتر سر مسائل اعتقادی بود من نماز خوندن و مشروب نخوردن واسم خیلی مهم که ایشون چندان قیدی نداشت
خوب تا حدودی معیار های من رو داشت ولی به مرور ضد زیر یک سری مسائل به لحاظ خانوادگی تقریبا هم سطح بوذیم
نمی دونم چکار کنم از ذهنم بره
سلام دوست عزیز!
اولا اینکه شما خیلی مختصر و سر بسته از مشکلت گفتی
ثانیا من دقیقا متوجه نشدم ک شما از ما چه کمکی می خوای؟
اگر فرض رو بر این بذاریم که شما قصد بازگشت به این زندگی رو نداری و تنها می خوای از عواقب و احساسات نا راحت کننده ای که به سراغت اومده جلو گیری و مقابله کنی، باید بگم:
اول باید بدونی که ما زن ها به دلیل طبیعتمون بیشتر درگیر عواطف و احساسات می شیم و این طبیعیه که شما الان دل تنگ باشی.
پس به خودت حق بده و برای بازگشت به زندگی عادی به خودت زمان بده.
قبول کن که این احساسات گذرا هستند و هر وقت دلتنگی و یاد روزهای خوبی که با اون آقا داشتی به سراغت اومد بدون که پر و بال دادن بهشون فقط رهایی از این حس رو برات سخت تر میکنه!!
خوندن این لینک ها هم در گذروندن این روزها و درک بهتر احساساتت بهت کمک می کنه:
لینک
لینک 2
رابطه ات رو با خدا محکمتر کن!
خودش گفته که در دل های شکسته است
توکل به خدا و صبر خیلی آرومت میکنه!
جمله معروف من در بین دوستام اینه:
3میلیارد مرد روی کره زمینه!
درسته که شوخیه!!!
ولی کمک میکنه دنیاتو بزرگتر بکنی
:43::46:
ولی خدا برای همه است. منتها انگار دل شکسته ها بیشتر به این موضوع حواسشون هست چون بهش نیاز زیادتری دارند ( به ظاهر)