نمیخوام شوهرم رواز دست بدم
سلام.من وهمسرم دانشجو هستیم ترم 1بودم که باهم اشنا شدیم بعد9ماه ازدواجکردیم ما عاشق هم بودیم نمیدونم الان چیزی از عشق مونده ماقبل ازدواج حتی کوچیک ترین اختلاف نظری نداشتیم کاملا باهاش میساختم با نداری با همه چی حتی میدونستم باید از همه چی بگذرم /مثل جشن عروسی چون هردو دانشجو بودیم .اولین باری که علی(همسرم)رو عصبانی دیدم روز بعد عروسی بود که مادرش باعث شد بعد اون موضوع اصلا از مادرش خوشم نیومد اخه عشقمو به گریه انداخت.مادر شوهرم انتظارهای زیادی ازم داره که انجام ندم میره سراغ علی که اینطور شد اونطور شد....من هم درس میخونم هم خانه داری میکنم برام سخته خسته میشم فاصله دانشگاه تا خونه زیاده اون میخاد حتی اگه دانشگاه نرفتم کارهای اونو انجام بدم حتی خانوادم میگن درس نخون کارهای اونو انجام بده پس زحمتام اینده چی.....وقتی خسته میشم اینام فشار میارن قر میزنم علی هم تحمل میکنه بین ما خیلی فاصله افتاده باورتون نمیشه ما طبقه پایین زندگی میکنیم 12شب پشت پنجره فال گوش وامیسه .منم مقصرم اما هر بار خواستم دعواها رو خاتمه بدم سرو کله اش پیدا شد.میترسم باعث جدای ما بشه.
RE: نمیخوام شوهرم رواز دست بدم
اختر عزیز سلام
میشه مشکلت رو واضح تر بگی .مشکل شما با شوهرته یا مادر شوهرت؟مادر شوهر شما چه انتظاری از شما داره؟
RE: نمیخوام شوهرم رواز دست بدم
اختر عزیز سلام.
قبل از ازدواج زمانی نیست که دختر و پسر با هم بسازن بلکه زمانیه که باید همه شرایط طرف مقابلتو سبک سنگین کنی ببینی چقد با معیارات همخونی داره بعد انتخاب کنی.
اما الان...به هر حال موضوعی که بین پسر و مادر پیش اومده و شوهرت گریه کرده گذشته.تو هم فراموشش کن و دیگه نباید بخاطر اون موضوع از مادر شوهرت بدت بیاد.پس از الان به خودت میگی من مادر شوهرمو دوست دارم چون کسیه که شوهرمو به دنیا اورده بزرگ کرده و به جایی رسونده که حالا شوهر من شده.دوسش دارم بخاطر تموم زحمتایی که برای همسرم کشیده.دوسش دارم چون اگه نبود شوهر من هم وجود نداشت و ناراحتی اون روزشوهرم رو به تموم وقتایی که باعث شد خنده رو لب شوهرم بشینه میبخشم.
تو موظف نیستی کارهای مادرشوهرت رو انجام بدی تا حدی که خسته بشی.تا اون جایی که میتونی کمکشون کن و بیشتر نه.
لطفا سر شوهرت دیگه غر نزن.چون بهش خیلی فشار میاد و اگه امکانش هست بهتره خونتون رو جدا و با فاصله ازمادر شوهرت اینا بگیرین.
فکر میکنم برای رفتارت با مادرشوهرت رفتار جرات مندانه و چگونه منفعل نباشیم (دو تا تاپیک تو تالار) به دردت بخوره که روش بیان خواسته ها با احترام، جرات و بدون بی احترامی رو یادت میده.به قول انی عزیز یکی از کارشناسای تالار هم تو خوبی و هم مادرشوهرت فقط نحوه برخورد صحیح رو باید یاد بگیری.
RE: نمیخوام شوهرم رواز دست بدم
ازت ممنونم خودم هم همیشه به این نتیجه ها میرسم فقط مادر شوهرم چون دختر نداشته فکر میکنه باید نبود دختری که سالها نداشته با من جبران بشه.من با علی مشکل ندارم وخیلی دوسش دارم تنها نتیجه ی که گرفتم این بود باید قبل بی حرمتی ازشون دور بشم اما فعلا وضعیت مالی ما خوب نیست .مشکل دیگه من اینه علی رشته کامپیوتر میخونه ومدام پای این دستگاه یه بار ایمیلش رو چک کردم چیزای بود که نباید میبود الان هروقت پای کامپیوتره بد بین میشم که داره..البته علی هنوز زیاد جا نیافتاده بود براش ازدواج کرده بخشیدمش اما همش فکرم بد میخونه
RE: نمیخوام شوهرم رواز دست بدم
سلام :328:
به نظر من سعی کن بدبین نباشی واقع بین باشی . اینکه مادر شوهرت دختر نداشته و حالا میخواد این کمبود رو با تو جبران کنه ، خیلی خوبه . اگه بتونی رفتار و برنامه هاتو جوری مدیریت کنی که ( به خودت لطمه نخوره ) بیشتر بهش محبت کنی و بفهمونی که حواست بهش هست و دوسش داری ، کمک خیلی زیادی میکنه که روابطت با همسرت هم خیلی بهتر شه . ( قرار نیست کاری کنی که فکر کنه داری پسرشو ازش جدا میکنی )
اول سعی کن مشکلتو باهاش برطرف کنی و بیشتر بهش محبت کنی ، بعد در صورت امکان مکان زندگیتو عوض کن .