سلام دوستای خوبم من اکثر وقتا کسل وبی حوصله ام حتی سعی کردم کارایی بکنم که وقتم را پر کنه وسرگرم شم (با وجود اینکه من متاهل شاغل ودانشجو ام)ولی هیچ وقت هیچ لذتی از این کارها نمیبرم ورزش هم گاهی میرم ولی حوصله استمرارش را ندارم وواقیعتش تلاشی هم برای دوستیابی نمیکنم چون به نظرم دوستی ها هم سطحی شدن و سودجویانه من واقعا دچار بحران شدم از تنهایی وخلا شادی ام خیلی کم شده واکثر اوقات احساس خستگی میکنم من یک زمانی سرشار از عشق وتلاش بودم ولی به مرور نه عشقی موند نه انگیزه ای واسه تلاش من از تنهایی ونبود ودر واقع عدم وجود پدر یا مادرم رنج میبرم وفکر میکنم هیچی جای عاطفه مستمر پدر ومادر را نمیگیره (چون حتی همه دوستا هم خانواده براشون در اولویته)من 28 ساله هستم ونیازبه کمک دارم چه طوری نشاط پیدا کنم؟؟؟باپدر ومادرم رابطه ام گاها وتلفنی است وتازه پدرم اکثر وقتا انرژی خیلی منفی میده وممکنه تا چند روز به هم بریزم وگریه کنم واسه همین اصلا دوست ندارم حتی تلفن بزنم (لازم به ذکره من پدر ومادرم سالهاست جداشدن وهر کدوم در یک شهری هستن واینقدر همون تلفن گاهی اعصابم را خرد میکنه که کلا فکر کردم به حداقل برسونم بهتره)پدرم دائم نگران طلاق من وبدی شوهرم است وهمش میخواد با نصایح ناراحت کننده اش منو با واقعیتها آشنا کنه ودیگه کلافه کننده شده مادرم هم زندگی شوهر وشرایط خودش را داره وعملا در زندگ ی من تاثیری نداره فامیل واقوامی هم چندان ندارم وعمیقا به این نتیجه رسیدم که شوهر نمیتونه کمبودهای مربوط به پدر ومادر را جبران کنه تازه حتی اگه خیلی هم خوب باشه که نیست به خواهر خود کمک کنید ممنون