مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
سلام
تصمیم گرفته بودم تا یکی دو ساله دیگه اینجا نیام .اون موقعم در مورد ازدواج ازتون مشورت ببگیرم . اما برام یه مشکلی پیش اومده که دوباره مجبور شدم مزحمتون بشم . خودمم فهمیدم بحثام چقدر بی محتوا و خارج از موضوع و.... است .
سعی می کنم کل موضوع رو در یک ارسال بنویسم که خیلی وقتتون رو نگیرم و امیدوارم این پست اولین و اخرین پستم در این موضوع باشد .
مشکلی که الان پیدا کردم با مادرم است . گفته بودم که از قبل من کمی با پدرم مشکل داشتم . اما همیشه با هم بحث داشتیم و با این وجود مرا به عنوانه یک انسان لائیک پذیرفته بود و خیلی باش مشکلی نداشتم . فقط یک موقع های حالم رو میگرفت که به اونم عادت کرده بودم .
مادرم هم قبلا منو پذیرفته بود و حتی همیشه از من تو خونه حمایت می کرد و هوام رو داشت . اما تو این جرایانا خودم بش گفتم مدهبی شدم . اما الان که دیده همون ادم قبلی شدم و حرفای بی دین ها رو در خونه یا تو فامیل میزنم و اهنگ و شو و ... می بینم و نماز و سایر اعمال رو انجام نمی دم که هیچی در مقابل شون موضع هم می گیرم بد جوری بام بد شده . حتی جوابمم نمی ده . بم می گه من دیگه به تو هیچ کاری ندارم . تو پسر من نیستی . حتی خواستگاریتم نمی یام . کدوم دختری رو بدبخت کنم که با کسی مثله تو زندگی کنه . اگه زنم بگیری راهش نمیدم بیاد تو خونه زندگیم و تو رو هم مجبورم تحمل کنم .
رابطم با سایر افراد خانواده مثله قبله . اما راستش موندم چکار کنم . تو خانواده داداشم و مادرم همیشه حامی من بودند . الان تازه فهمیدم که قبلا رابطه ای که بابام قبلا بام داشت خیلی هم بد نبود !
تصمیم گرفتم که در جامعه همه جوری برای احکام اسلامی و عقایدشون بزنم و هیچ کدام از احکامشون رو هم انجام ندهم اما بگویم که مسلمانم و ان هم مسلمان واقعی !
راحت هر جا میروم بگویم اهل نماز و روزه و دعا و ... نیستم و این ها خرافاتی است که وارد دین شده است و مخالفتم را با روحانیون و .. اعلام کننم و بگویم که با اهنگ و شو و....مشکلی ندارم. از طرفی اعتقاداتم را به عنوانه یک موضوع خیلی شخصی فقط در اینترنت یا با دوستان صمیمی ام مطرح کنم . در ضمن سعی می کنم به آموزه های اخلاقی مثله حیا راستگویی مروت احترام بگذارم و کردار و رفتار نیکی داشته باشم .
میگید چکار کنم که مامانم رابطش با مثله قبل بشه ؟ اگه واقعا نخواد بره برام خواستگاری و .... باید چکار کنم ؟
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
سلام آقاي احمدي
مگه نميگيد تا دوسال ديگه قرار نيست بريد خواستگاري خوب پس از الان نگران اون موقع نباشيد ،به اون موقع فكر نكنيد.
قبلاً ميگفتيد اقرار به بي ديني نمي كنيد پس چرا حالا مقابل خونوادتون موضع مي گيريد تا ناراحت بشند و رابطه اشون باهاتون خراب بشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
---------------
يه پيشنهاد خواهرانه:
از مامانتون بخواهيد براتون دعا كنند تا در مسير درست قرار بگيريد چون دعاي مادرها خيلي گيراست .
موفق باشيد.
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
نقل قول:
مگه نميگيد تا دوسال ديگه قرار نيست بريد خواستگاري خوب پس از الان نگران اون موقع نباشيد ،به اون موقع فكر نكنيد.
قبلاً ميگفتيد اقرار به بي ديني نمي كنيد پس چرا حالا مقابل خونوادتون موضع مي گيريد تا ناراحت بشند و رابطه اشون باهاتون خراب بشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من که حرفی نزدم مادرم خودش داره بم این حرفا رو میزنه . خب اگه روی حرفشم بمونه من دیگه از راه خواستگاری و خانواده و ... نمی تونم ازدواج کنم . باید از یک راه دیگه اقدام کنم برای ازدواج . من گفتم یکی دو ساله دیگه می خوام ازدواج کنم اما خب می خوام تکلیف خودم رو بدونم . از الان نباید برای سال بعدم نقشه بریزم . با این خانوداه ای که من دارم فکر می کنم اصلا اگر کلا در مورد ازدواج از مسیر خانواده اقدام نکنم بهتر باشد . اون از پدرم اینم از مادرم !
بله اقرار به بی دینی تو فامیل یا جاهای رسمی نمی کنم و اما از 16 یا17 سال که داشتم به پدر و مادرم گفته بودم که بی دینم . الانم وقتی مامانم می بینه که رفتارام و حرفایی که در مورد فرهنگ و سیاست و ... می زنم مثله قبلا من شده فهمیده که بی دینم .البته من که انکار می کنم اما انگار فایده ای نداره . بقیه خانوادم که اصلا نفهمیدن من کی دیندار شدم که دوباره بی دین شدم . ضمنا الان انگار بالای صفحه تعداد ارسال 3 تا است .تعداد پاسخ ها یکی است که با پست خودم میشه دو تا . چریانش چیه ؟
نقل قول:
ه پيشنهاد خواهرانه:
از مامانتون بخواهيد براتون دعا كنند تا در مسير درست قرار بگيريد چون دعاي مادرها خيلي گيراست .
ممنون . خدا براش مهمه که خودش رو قبول داشته باشیم که من دارم . من اگه چیزی رو ار خدا بخوام خودم ازش می خوام .
اگه کسی جوابه سولام رو بده خوشحال میشم . امیدورام که بعد از این همه مدت فهمیده باشید که من عوض بشو نیستم . کمکم کنید که چطور با خانودام تعامل داشته باشم .
نقل قول:
میگید چکار کنم که مامانم رابطش با مثله قبل بشه ؟ اگه واقعا نخواد بره برام خواستگاری و .... باید چکار کنم ؟
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
با سلام،
احمدی عزیز و دوستانی که قصد راهنمایی دارند دقت کنند که پست های چتگونه حذف شدند و در آینده نیز حذف خواهند شد.
با تشکر.
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
اشتباه من اینه که اومدم تو یه سایته مذهبی مشاوره می گم مذهبی نیستم بم مشاوره . اگه کسی مطلبی هم بفرسته که به دردم بخوره حذف می شه . فکر کنم یه پاسخ دیگم داشته که حذف شده . دیگه با سایتتون کاری ندارم . بای ...
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
دوست گرامی
منظور حامد عزیز حذف پست هایی بود که کمک زیادی به شما نخواهد کرد و فقط ظرفیت تاپیک شما را اشغال می کند. پس نگران نباشید و از ظرفیت های مشاوره ای سایت بهره کامل را ببرید.
اما در مورد سوالی که پرسیده بودید چند نکته به نظرم رسید:
1) بعضی واکنش های شما هیجانی است که باید سعی کنید کنترلشان کنید. ( مثلا لزومی ندارد هر جا می روید و بحثی پیش می آید شما اظهار نظر و اکثرا مخالفت کنید. مخصوصا وقتی بحث عقاید مردم در میان است گاهی بهترین کار سکوت است. بهتر است در جایی که می دانید و یا حتی احتمال می دهید حرفتان موثر نیست، خاموش بمانید. هیچ اتفاقی نمی افتد. باورت را فریاد نزن. همنیکه برای خودت مهم و منطقی است کافیست. آرام باش و به دیگران این آرامش را منتقل کن.
2) می توانید همچنان با رفتار درستتان، تایید بقیه و از جمله مادر را داشته باشید. رفتار درست منظورم نماز خواندنی که به آن اعتقاد ندارید نیست، منظورم کارهایی مثل کمک به دیگران، بدگویی نکردن پشت سر مردم و مهربانی با آن هاست که در هر مرام اخلاقی پسندیده است و ربطی به دین و دینداری ندارد. با این کار همه از هر مسلکی که باشند شما را از خودشان می بینند. در ضمن حرمت اعتقاد دیگرتان را نگه دارید. لزومی ندارد وقتی دیگران روزه اند شما اظهار کنید که نیستید.
3) به هیچ وجه تلاش نکنید باور کسی را متزلزل کنیدو یا مسخره اش کنید. بگذارید همانطور که دوست دارند فکر کنند. بازخورد این کار نه تغییر بقیه است نه بالا رفتن شان شما. تنها خودتان را خسته کرده اید.
4) و نکته آخر که دلم می خواهد بیشتر از بقیه رویش تاکید کنم این است که حواستان باشد کثیفی سیاست در این مرز و بوم چشمان شما را بر روی پاکی دیانت نبندد. اگر تصمیمی می گیرید با چشمان باز باشد نه چشمان خسته از دیدن دروغ و کژی. متوجه منظورم شدید؟
موفق باشید.
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
شما که خداحافظی کردید اما اگه احیانا دوباره به اینجا سرزدین...
من اون تاپیکتون رو هم یه نگاهی قبلا بهش انداخته بودم.پس گذری یه چیزی رو میگم.من این که میگید لائیک هستین رو چندان قبول ندارم.اصلا انسان بی خدا وجود نداره.چون هر کسی به یه چیز مافوق توجه میکنه و هر کاری که لازم باشه که بهش برسه رو انجام میده.و این جوری خدای یکی پول میشه یکی شهوت یکی قدرت و...مطمئن باش همون کسایی هم که باهاشون چت میکنی ازاین قائده مستثنی نیستن.این انتخاب با توئه که چه چیزی رو شایسته خدایی بدونی.پول شهوت بیخیالی...و یا چیزی مافوق اونها...
داستان موسی و شبان که تو کتاب ادبیات مدرسمون بود یادته؟وقتی موسی راز و نیاز چوپان با خدا رو شنید که میگفت میخواد برای خدا لباس و کفش بدوزه و موهاشو شونه کنه...موسی هم بهش گفت چرا این حرفای کفرامیز رو میگی و اون چوپان سخت اشفته شد تا اینکه به موسی گفته شد چرا بندمون رو ازما برگردوندی و...خودت برو بقیشو بخون.
دقیق یادم نیست اما مضمون سخن امام علی این بود برای تصمیم گیری به خود دین نگاه کن نه به ادما.
من فکر میکنم تو ازادمای متظاهر به دین که در واقع اونجور نیستن رنجیده و گریزانی...
به هر حال این یه دریاست که هرکی هرچقدر دوست داره ازش استفاده میکنه و فکر نمیکنم کسی که به اخلاقیات مهر دوستی عشق حیا راستگویی مروت و...احترام بذاره جدا از ایین پاک باشه و دین چیزی جز این باشه
ازاین به بعد به عقاید ادما هر چی هست احترام بذار...با مامانت بحث نکن و سعی کن برای هر چیزی که اتفاق میفته یه دلیل عمقی تر پیدا کنی.
ما هم ازخیلی چیزا ناراحتیم اما دلیل نمیشه خودمون رو از خوبیا بی بهره و محروم کنیم.
احترام به پدرو مادر خیلی مهمه چیزی که منم دارم تلاش میکنم که بتونم انجام بدم.اما سخته.
نگران عروسیت هم نباش.مامانا که اگه به بچه هاشون غر نزنن که مادریشون انگار زیرسوال رفته.مطمئن باش به موقش به فکرت خواهند بود.
چه طولانی شد!!!!:311:
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
من میدون م کارشناس نیستم اما به نظرم این آدم حتی تعریف درستی از لائیک نداره
اول تکلیفتو با خودت روشن کن
یه جا گفتی
خدا براش مهمه که خودش رو قبول داشته باشیم که من دارم . من اگه چیزی رو ار خدا بخوام خودم ازش می خوام .
و بعد میگی لائیکم
به نظرم تو خدا و دین رو قبول داری اما با محدودیت های که دین برات ایجاد میکنه مخالفی
در ضمن مطمئن باش تو همسریو انتخاب میکنی که مثل خودت باشه
و این یعنی مخالف خانوادت
پس حتی اگرم بیان خواستگاری مخالفت میکنن
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
سلام
منم از همین اعتقادات اومدم بالا با تحقیق و بررسی
این صندوق پستی تون رو خالی کن برات یه چیزای دارم
بهم خبر بده که پیغام بدم
راستی برای بحث به درد هم میخوریم
RE: مشکل با خانواده (تفاوت های اعتقادی)
اویژه از صحبتهایتان ممنونم . صحبتهای زیبا و منطقی بود .
فقط در مورد اینکه گفتید
نقل قول:
و نکته آخر که دلم می خواهد بیشتر از بقیه رویش تاکید کنم این است که حواستان باشد کثیفی سیاست در این مرز و بوم چشمان شما را بر روی پاکی دیانت نبندد. اگر تصمیمی می گیرید با چشمان باز باشد نه چشمان خسته از دیدن دروغ و کژی. متوجه منظورم شدید؟
مشکل اصلی من باور های مذهبی مثله روح و اخرت و .... هست و اصلا به دین خاصی هم کاری ندارم . من این چیزا رو نمی تونم بپذیرم . حالا یک دینی خوبه یا بده یا یک حکومتی که خودش رو مدعی دین می دونه چطور رفتار میکنه یه حرف دیگری هست و موضوع من نیست . از اون موقعی هم که یادم می یاد من با همین چیزا مشکل داشتم .
سعی میکنم از سایر نکاتی که اشاره نمودید بهره ببرم . :72:
ضمنا حامد اگر یادت باشد همان بار اولی که من به همدردی امدم به من توصیه کردی که خود قران را یا ترجمه اش را بخوانم . من هم ان موقع نخواستم جوابتان را بدهم . اما الان می خواهم به شما بگویم . یکی از چیزهایی که مهم ترین دلیل را در بی دینی من داشت خواندن قران بود . گفتم که دوباره نخواهید به من بگویید . قبلا می ترسیدم از این حرفم ناراحت شوید ترجیح دادم که نگویم .
نقل قول:
دقیق یادم نیست اما مضمون سخن امام علی این بود برای تصمیم گیری به خود دین نگاه کن نه به ادما.
من فکر میکنم تو ازادمای متظاهر به دین که در واقع اونجور نیستن رنجیده و گریزانی...
به هر حال این یه دریاست که هرکی هرچقدر دوست داره ازش استفاده میکنه و فکر نمیکنم کسی که به اخلاقیات مهر دوستی عشق حیا راستگویی مروت و...احترام بذاره جدا از ایین پاک باشه و دین چیزی جز این باشه
ازاین به بعد به عقاید ادما هر چی هست احترام بذار...با مامانت بحث نکن و سعی کن برای هر چیزی که اتفاق میفته یه دلیل عمقی تر پیدا کنی.
خب شما می شود گفت دارید همون حرفای اویژه رو می زنید . من به خود دین هم نگاه کرده ام .
حالا چرا شما به عقاید من احترام نمی گذارید و از من می خواهید که در مورد ان ها تجدید نظر کنم . بعد از مکن توقع دارید که به عقاید بقیه احترام بگذارم و از ان ها نخواهم ان ها را م.ورد بازنگری قرار دهم ؟
نقل قول:
یه جا گفتی
خدا براش مهمه که خودش رو قبول داشته باشیم که من دارم . من اگه چیزی رو ار خدا بخوام خودم ازش می خوام .
و بعد میگی لائیکم
به نظرم تو خدا و دین رو قبول داری اما با محدودیت های که دین برات ایجاد میکنه مخالفی
من لائیکم چون هیچ دینی رو قبول ندارم و اون ها رو خرافه می دونم . اما خدا رو قبول دارم . چون نمی تونم بگم اون نیست و صددرصد یه چیزی این ظرفیت رو به جهان داده که افریده بشه . و من اسم اون رو گذاشتم خدا .و چیز دیگه ای در مورد خصوصیات و اهدافش نمی دونم . به همون اندازه که به خدا اعتقاد دارم به هیچ دینی معتقد نیستم . . چون از تاریخ و احکام اون ها که بگذریم همشون روی چیز هایی غیر واقعی مثله روح و قیامت و... تاکید دارند . نمی دونم شما چه تنا قضی در رفتار های من می بینی . اولین نفری نیستی که در این تالار داری از جانب من فکر می کنی که چرا بی دین شده ام .
نقل قول:
در ضمن مطمئن باش تو همسریو انتخاب میکنی که مثل خودت باشه
و این یعنی مخالف خانوادت
پس حتی اگرم بیان خواستگاری مخالفت میکنن
حرفتان را کاملا قبول دارم و می دانم نمی توانم از راه مرسوم ازدواج کنم . اصلا اگر مادرم برام خواستگاری بره دنباله اون دختری که من می خوام نمی ره و تازه فکر کنم خیلی بدتر از برخوردی که با من دارند با اون دارند . خودش هم بم گفته که پاش رو خونه ای که مذهبی نباشند نمی ذاره ...
خب منم حرفم همینه . شما چشم بسته غیب گفتی! خودم که همین حرفا رو زدم و از شما مشورت خواستم . حالا مثلا فکر کردی اینو گفتی من دپرس شدم !:311:
نقل قول:
منم از همین اعتقادات اومدم بالا با تحقیق و بررسی
این صندوق پستی تون رو خالی کن برات یه چیزای دارم
بهم خبر بده که پیغام بدم
راستی برای بحث به درد هم میخوریم
سلام . خب شما که خدا رو شکر هدایت شدی و من هم از این موضوع خوشحالم .
برادر عزیز من هم زمانی مثله الان شما تب و تاب این حرفا و پیدا کردن کسی برای مشورت و ... داشتم . اما دیگر از بحث در مورد این چیزها خسته شده ام . از هر جایی که می توانستم در مورد دین و ... تحقیق کردم و اخرش هم نتوانستم بپذیرم .مطمئن باشید که ما به درد هم برای بحث نمی خوریم .
من در صحبت هایم گفته بودم که
نقل قول:
اگه کسی جوابه سولام رو بده خوشحال میشم . امیدورام که بعد از این همه مدت فهمیده باشید که من عوض بشو نیستم . کمکم کنید که چطور با خانودام تعامل داشته باشم .
اما در همه بحث ها به نوعی باز در مورد اینکه باید عقایدم را مورد بازنگری قرار دهم بحث شده است . البته از بابت پست هایی که به موضوع مورد نظر من هم پرداخته اند سپاس گذارم . :72:
اگر کسی هنوز حرغی در مورد تعاملم با خوانواده دارد خوشحال می شوم که بگوید . وگرنه خواهشا دیگر سعی در این نداشته باشید که عقایدم را عوض کنم .