چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
چندوقته ازفوت برادرم میگذره.ولی هنوزپدرومادرم داغدارند.امشبم که به دعوت مادرم اونجابودیم.جوسنگینی توخونه پدریم حاکم بود.وقتی پدرومادرم وبادوسال پیش مقایسه میکنم خیلی پیروشکسته شدند.:302::302::302:ماهرچقدرم دوروبرشونوبارفت وامدهامون شلوغ میکنیم اونهاتوغم خودشونندوانگارمارونمیبینن د.وهرلحظه باخاطرات برادرم زندگی میکنند.من فکرمی کردم بعدازچندوقت ازنظرروحی بهترمیشندولی میبینم که نه دارن روزبه روزافسرده تروداغون ترمیشند.هرجای خونه پدرم که پامیزارم چندتاعکس ازبرادرمه که باعث شده جلوی چشم باشه وهیچ وقت ازیادنره.:302::302::302:
ولی من نگران پدرومادرم هستم.خیلی عذاب میکشم وقتی شکسته شدنشونو میبینم وکاری ازدستم برنمیاد.نمی دونم چطوری ازاین حالت پریشونی وغم درشون بیارم.:302::302::302:یه وقت فکرنکنیدمن خواهرسنگدلی هستم .من وجودبرادرموهمیشه پیش خودم حس میکنم.واصلانمی تونم فکرکنم که ازپیشمون رفته وهمیشه به یادشم وباهاش حرف میزنم وبه یادش خیرات میدم.من اینوپذیرفتم که همه ادمهایه روزی ازاین دنیامیرندولی اثبات این قضیه برای پدرومادرم خیلی سخته وغیرقابل قبول.
RE: چطوری به خانوادم کمک کنم.
خیلی متاسفم و تسلیت می گم . روان نازنین برادرت شاد
چند وقت ؟!
RE: چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mahi91
چندوقته ازفوت برادرم میگذره.ولی هنوزپدرومادرم داغدارند.امشبم که به دعوت مادرم اونجابودیم.جوسنگینی توخونه پدریم حاکم بود.وقتی پدرومادرم وبادوسال پیش مقایسه میکنم خیلی پیروشکسته شدند.:302::302::302:ماهرچقدرم دوروبرشونوبارفت وامدهامون شلوغ میکنیم اونهاتوغم خودشونندوانگارمارونمیبینن د.وهرلحظه باخاطرات برادرم زندگی میکنند.من فکرمی کردم بعدازچندوقت ازنظرروحی بهترمیشندولی میبینم که نه دارن روزبه روزافسرده تروداغون ترمیشند.هرجای خونه پدرم که پامیزارم چندتاعکس ازبرادرمه که باعث شده جلوی چشم باشه وهیچ وقت ازیادنره.:302::302::302:
ولی من نگران پدرومادرم هستم.خیلی عذاب میکشم وقتی شکسته شدنشونو میبینم وکاری ازدستم برنمیاد.نمی دونم چطوری ازاین حالت پریشونی وغم درشون بیارم.:302::302::302:یه وقت فکرنکنیدمن خواهرسنگدلی هستم .من وجودبرادرموهمیشه پیش خودم حس میکنم.واصلانمی تونم فکرکنم که ازپیشمون رفته وهمیشه به یادشم وباهاش حرف میزنم وبه یادش خیرات میدم.من اینوپذیرفتم که همه ادمهایه روزی ازاین دنیامیرندولی اثبات این قضیه برای پدرومادرم خیلی سخته وغیرقابل قبول.
عزيزم ياد نوشته اي افتادم كه ميگفت. با مرگ ديگران ميشه زندگي كرد و با زندگي ديگران ميشه زندگي. ما چرا دومي رو انتخاب نكنيم؟
در مورد سوگ بايد چن تا چيزو بگم. اميدوارم بكارت بياد. سوگ يكي از واكنش هاي طبيعي به ضايعه فقدان و مرگ دائم يا موقت عزيزانه.سوگ براي بعضي بسيار طول ميكشه تا بتونن خودشونو با جاي خالي عزيزي پر كنن. گاهي وجود يك كودك و حضور و تقاضاهاي او با پرت كردن حواس به طور موقت توجه فرد سوگوار رو چنان بتدريج پرت ميكنند كه فرد وقتي بخودش مياد كه روز ها از سوگ گذشته و فرصت ترميم بدست آمده.
جانكم هنوز تلاش روزانه و غرق شدن در رنجهاي ديگران راهي مفيد براي فراموش كردن رنج خودمونه امتحان كنيدش و عزيزانتون به عيادت ديدار كمك كردن و حضور در محافل جمعي ببريد .:72:
RE: چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
شاید تمامی حرفها در همین آیه شریفه خلاصه شده که من هر وقت میخونمش دلم از شدت احساس میلرزه
انا لله وانا الیه راجعون
چه جیزی گویاتر از این آیه
بهش فکر کنید
RE: چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
باتشکرازانی عزیزوبقیه دوستان
انی عزیزم خدارفتگان شماروهم بیامرزه.
حدوددوسالی ازفوت برادرم میگذره.:302::302::302:
البته فوت برادرم واسه من وخانوادم انگارهمین دیروزبود.:302::302::302:
RE: چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
سلام ماهی
خیلی متاسفم ...
امیدوارم روح برادرت در آرامش باشه و خدا بیامرزتش
ماهی جون خیلی خوشحال شدم که تو با ایمان قوی و روحیه قوی تونستی این بحران رو پشت سر بگذاری و با این روحیه قوی که داری می تونی تکیه گاه خوبی برای پدر و مادر داغ دیده ات باشی ...
راستش ی چیزایی به ذهنم می رسه برای کمک به پدر مادرت ولی می دونم اینها رو خودت هم میدونی ولی شاید گفتنشون خالی از فایده هم نباشه
عزیزم تو باید اونها رو درک کنی و بهشون اجازه بدی این احساسات و ناراحتی هاشون را بروز بدن
یعنی اگر می بینی مادرت دوست داره به عکس برادرت نگاه کنه و براش اشک بریزه بهش اجازه بده این کارو بکنه و سعی نکن متقاعدش کنی که اشک ریختن تو الان بی فایده است یا ...
یعنی سعی نکن نصیحت کنی و بگی گریه نکن و شاد باشن
بزار احساساتشون رو تخلیه کنن و بهشون این اطمینان رو بده که درک می کنی احساسشون رو....
یعنی به معنای واقعی باهاشون همدردی کن ...
چون به نظر من تو این شرایط اونها نیاز دارن درک بشن تا اینکه نصیحت بشنون ....
دومین کاری که می تونه خیلی کمک کننده باشه اینکه هیچ وقت تنهاشون نزاری ...همون جور که خودت گفتی دور برشون باشین و نزارید حس تنهایی کنن ..
بهشون کمک کن هر کاری که ازت بر می اد ...خرید برای خونشون ...آشپزی و این جور کارها
این طوری بهشون حس حمایت می دی و جای خالی پسرشون کمتر احساس میشه ...
باهاشون بیرون برید...پارک و این جور جاها
می تونین تو مراسم مذهبی شرکت کنید باهم ، مثل جلسه و ختم انعام و سفره اینا....
ماهی جونم خوردن بستنی تو شاد شدن روحیه خیلی موثره ..اگر مشکل دیابت یا بیماری این جوری ندارن براشون بستنی و شکلات بخر حتما :46:
اگر شک داری به اینکه افسرده باشن ... حتما با ی دکتر خوب مشورت کن تا از راه های درمانی استفاده کنن
من مادرم ی مقدار افسردگی داشت که با مصرف ی قرصی خیلی خوب شده و کاملا علائم افسردگیش از بین رفته...
سعی نکن خاطرات برادرت رو تو خونه اونها پاک کنی و به عکساش و چیزای دیگه کاریت نباشه... چون الان اونها حس می کنند تنها چیزی که از برادرت براشون مونده همین چیزاست و نمی خوان اونها رو از دست بدن.
و در آخر اگر واقعا از نظر روحی هنوز تو شرایط بحران هستن حتما ببرشون پیش روان شناس
چون اونها بعد از این اتفاق ،از نظر سنی هم کاملا مستعد ابتلا به افسردگی هستن .
ماهی جونم برای تو و خانوادت آرزوی روزهای بهتری می کنم.
راستی عزیزم خونتون چقدر دوره به مامان اینا؟امکانش نیست برید نزدیک اونها؟
RE: چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
سلام ماهی عزیز
اولا تسلیت میگم بهت امیدوارم خدا بهتون صبر بده
با تاکید به حرفای نازنین میخوام یک نکته ای رو بگم
همین که مامانتون شما رو خونش دعوت کرده نشانه ی خیلی خوبی هست,به فال نیک بگیرین و بدونین خودشون هم میخوان از اون فضا بیرون بیان
ایشالله که هر چه زودتر به زندگی رور مرشون برگردند
RE: چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
سلام ماهی جون
تسلیت میگم بهت. تحملش واقعا سخته ولی میبینم که خوب از عهده اش بر اومدی. دعا میکنم خدا صبر روز افزون به شما و خانوادت بده:323:
به نظر من با بالارفتن سن نا خود آگاه آدم ها آسیب پذیر تر میشن و احتیاج به حمایت و هم فکری جوونترا دارند. در مورد پدر و مادر شما موضوع پر رنگ تر هم میشه.
دوستان نظرات خیلی خوبی دادند.
در تکمیل نظرات اونا می تونم بگم شما باید بستر لازم برای بازگشت اونا به زندگی عادی رو هر چه بیشتر فراهم کنی. تو اون سن اونا باید احساس مفید بودن بکنند. باید یه سری مسولیت ها رو بسپری بهشون. مثلا خرید خونشون رو بذار خودشون انجام بدن (البته اگر از نظر سلامتی مشکل ندارن). یه جوری بهشون بفهمون که به عنوان دخترشون بهشون نیاز داری. بذار یادشون بیفته که هنوز پدرو مادرن و شما دختر کوچواوی اون هایی و به همفکری و اغوش گرمشون نیاز داری.
نمی دونم شرایط زندگی شون چه جوریه و می تونن یا نه ولی مثلا اگر یه باغچه ای داشته باشند که رسیدگی بهش روزشون رو پر کنه خیلی کمک کننده است.
مادر بزرگ دوست من بیشتر از 90 سالشه و تو یکی از شهرای شمال کشور تنهایی زندگی می کنه. تو خونشون پر از مرغ و خروسه!!! باورش سخته ولی همه میرن اونجا و ازش روحیه میگیرن!! یکی از دلایلش به نظر من استقلالی هست که این زن داره و از خطر افسردگی دورش کرده.
دور برشون باش. بهشون توجه کن. ولی اصلا رفتارت جوری نباشه که استقلالشون رو ازشون بگیره. وقتی مجبور باشن، خودشون برای زندگی شون دست به کار میشن و تلاش برای زندگی خودشون اونا رو از فکرای غمگین دور میکنه
RE: چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
ازهمه دوستانی که بامن همدردی کردندسپاسگزاری میکنم.
امیدوارم خداوندبه شماوخانوادتون عمرطولانی وباعزت عطاکنه.:323:
من هم ازخدامی خوام که خودش به خانوادم صبربده تاواقعیتوبپذیرند.
RE: چطوری به خانواده داغدارم کمک کنم؟
mahi91 جان
اگر برای مراجعه به روانشناس مقاومت کردند، میتونید به گروه های روان درمانی ببریدشون که مقاومت نکنند و مثلا برند و مطالبی رو یاد بگیرند و با افراد جدید در ارتباط باشند.(طوری نشه که فکر کنند برای درمان میرند، اینطوری باشه که انگار دارن مییرن کلاس) اگر یه روانشناس خوب رهبر گروهشون باشه میتونه نتایج خیلی خوبی رو به مرور زمان به دست بیارند.
:72: