تقاضای راهنمایی در مورد نتیجه مطالعه یک کتاب
با سلام به دوستان عزیز؛
از روزی که کتاب «ابنسینا نابغهای از شرق» را در سن دوازده سالگیام خوندم، یک جمله از اون کتاب در ذهن من حک شد و تمام برداشتها و عقاید منو از دنیا، به شدت تحت تأثیر خودش قرار داده که تا همین امروز هم که سیودوساله شدم و این متن رو به شما دوستان مینویسم ادامه داره. (متن مورد نظرم که در شروع فصل چهارم کتاب فوق هستش رو عیناً آوردم و جمله مورد نظرم مشخص شده) رو همین حساب تا حالا به هیچ وجه به ازدواج حتی فکر نکردم چون میدونم که بخصوص در فرهنگ ما اگه نخوای که بچه داشته باشی، فقط باید که ازدواج نکنی و راه حل دیگهای برای این مسئله وجود نداره...:323:
حالا بنظر شما آیا رویه و نظر من تا حالا درست بوده و یا اینکه باید تجدید نظر کنم؟ منتظر نظرها و کامنتهای شما عزیزان هستم...:325:
و اما متن کتاب:
اولین کسی که در بخارا غیر از پدر ابنسینا، حسین کوچک را مورد آزمایش قرار داد ابوالعلاء بود که مکتبخانه داشت. آنقدر نام ابوالعلاء مُعرّی شاعر معروف و نابینای عرب شهرت دارد که در هر مورد که اسم ابوالعلاء برده میشود نام او به خاطر میآید. ابوالعلاء اولین معلم ابنسینا در بخارا معروف به سرخسی بود و ابوالعلای معروف را معرّی میخواندند، زیرا در معرّه واقع در شام (سوریه) متولد شد. روزی که ابنسینای کوچک وارد مکتبخانه ابوالعلاء شد، هنوز ابوالعلای معری شهرت نداشت و همسن ابنسینا بود. اگر تاریخ تولد ابنسینا را در 363 هـ.ق. بدانیم، ابنسینا و ابوالعلای معری در یک سال متولد شدند. بعد از چهار سال، دومی در معرّه مبتلا به بیماری آبله و از هر دو چشم نابینا گردید. ابنسینا هم در خرمثین آبله گرفت، لیکن عارضهای بر چشمهایش وارد نیامد و حتی آثار تاولهای آبله هم در صورتش باقی نماند. چون نام ابوالعلاء و آبله او و ابنسینا به میان آمد باید بگوییم که این دو از خصوصیات زندگی هم اطلاع نداشتند. هر دو از سی سالگی از خوردن مواد حیوانی پرهیز کردند، با این تفاوت که پرهیز ابوالعلاء معرّی دقیقتر از پرهیز ابنسینا بود. ابنسینا گوشت ماهی و تخممرغ میخورد، اما ابوالعلاء تا موقع مرگ یعنی تقریباً مدت 45 سال، هیچ نوع ماده حیوانی حتی تخممرغ و ماهی نخورد و در مدت عمر زن نگرفت و میدانیم قبل از مرگ وصیت کرد این یک بیت عربی را روی سنگ قبرش بنویسند: «هذا جناة ابی علی ــ و ما جنیت علی احد»، یعنی این است نتیجه جنایتی که پدرم در مورد من کرد، در صورتی که من این جنایت را در مورد هیچ کس نکردم. ابوالعلای معرّی عقیده داشت که به وجود آوردن فرزند جنایت است. ابوالعلاء با وجود کور بودن مردی توانگر و مقتدر بود و برای پی بردن به قدرت و ثروت ابوالعلاء بهتر از سفرنامه ناصرخسرو مدرکی وجود ندارد. ناصرخسرو که خود به شهر معرّه رفت، نوشته است که ابوالعلای معرّی با دارا بودن قدرت و ثروت، در شبانهروز فقط یک قرص نان جو میخورد و او فرمانروای معرّه میباشد... اما ابوالعلای سرخسی که ابنسینا در مکتبخانه او در بخارا شروع به تحصیل کرد، متخصص در ترتیل و تجوید بود و عبدالله پدر ابنسینا، در ترتیل دست نداشت...
برگرفته از کتاب «ابنسینا نابغهای از شرق» به اقتباس ذبیحالله منصوری
RE: تقاضای راهنمایی در مورد نتیجه مطالعه یک کتاب
سلام به تالار همدردی خوش اومدید
اینکه شما از نوجوانی اهل مطالعه و کتابخوانی بوده و هستید ، جای تقدیر داره و بسیار ارزشمند هست
و اما در خصوص پاسخ پرسشتون ، اینکه آیا تا کنون رویه ی شما درست بوده یا خیر ، خودتون برای پاسخ به این سئوال شایسته تر از هر شخص دیگه ای هستید
نکته که می توانم عنوان کنم این هست که :
وقتی ما در ذهن خود قوانینی غیر واقعی ، سخت گیرانه و غیر قابل انعطافی وضع می کنیم و انتظار اجرای آن را در بیرون و زندگی واقعی داریم، معمولا با مشکلاتی روبرو می شویم.
این باید ها در مورد هر چیزی می تواند باشد : تحصیل، پیداکردن شغل، ازدواج ، پیدا کردن همسر ، بچه دار شدن و ...، که موجب به هم ریختن آرامش ما می شود و ایجاد تنش و اضطراب می کند.
این قوانین سرسختانه زاییده ذهن ماست که گاهی باعث میشه در خلاف مسیر زندگی در تکاپو باشیم حتی گاهی باعث میشه مسائل روزمره زندگی برایمون پیچیده بشود
هیچ کدوم از انسانها به درخواست خودشون به این دنیا نیامده اند
اما من عقیده دارم حیات و زندگی موهبتی است که خداوند به من عنایت کرده و در برابر این لطف من وظیفه و مسئولیت دارم
ما انسانها آزادیم که هرگونه دوست داریم فکر کنیم
اگر در افکارم از زندگیم ناراضی باشم ، خوب طبیعی است که از دنیا و حیات بیزار باشم
و اگر در افکارم از زندگیم راضی باشم دنیا و جانم را دوست خواهم داشت
منتها میلی که به صورت غریزی در همه انسانها هست میل به جاودانگی است
چرا که اگر انسان و زندگی اش پوچ باشد دلیل برای تلاش وجود نخواهد داشت
----
پینوشت: برداشت من از جمله ابوالعلاء این هست که چون به خاطر آبله ، بینایی چشمانش رو از دست داده بوده و تحمل این رنج برایش قابل درک نبوده پدرش رو در به وجود آوردن خودش و رنج از دست دادن بینایی اش گناهکار می دانسته
RE: تقاضای راهنمایی در مورد نتیجه مطالعه یک کتاب
سلام
منم بهتون تبریک میگم که تو اون سن مطالعه داشتین( اونم چه کتابهای سختی)
من که واسم سخت بود خوندن این متن و حلاجی کردنش...
ولی اون بنده خدا در اون زمان و مکان و در اون شرایط چنین تصمیمی گرفته
انسانها با هم متفاوتند و هر کس بنا به شرایطی که داره یک تصمیمی میگیره
بعدش هم بعضی از ادم ها خیلی خاص هستند و شاید اون نفر جزئ همین ادم های خاص بوده
وگرنه که همه ی آدم ها به طور فطری به سمت ازدواج و بچه دار شدن گرایش دارند...
RE: تقاضای راهنمایی در مورد نتیجه مطالعه یک کتاب
[quote=sina2004]
با سلام به دوستان عزیز؛
از روزی که کتاب «ابنسینا نابغهای از شرق» را در سن دوازده سالگیام خوندم، یک جمله از اون کتاب در ذهن من حک شد و تمام برداشتها و عقاید منو از دنیا، به شدت تحت تأثیر خودش قرار داده که تا همین امروز هم که سیودوساله شدم و این متن رو به شما دوستان مینویسم ادامه داره. (متن مورد نظرم که در شروع فصل چهارم کتاب فوق هستش رو عیناً آوردم و جمله مورد نظرم مشخص شده) رو همین حساب تا حالا به هیچ وجه به ازدواج حتی فکر نکردم چون میدونم که بخصوص در فرهنگ ما اگه نخوای که بچه داشته باشی، فقط باید که ازدواج نکنی و راه حل دیگهای برای این مسئله وجود نداره...:323:
حالا بنظر شما آیا رویه و نظر من تا حالا درست بوده و یا اینکه باید تجدید نظر کنم؟ منتظر نظرها و کامنتهای شما عزیزان هستم...:325:
چه بحث جالب و متفاوتي رو طرح كردي سيناي عزيز!
پسرم ادمي در جواني حافظه اي پاك داره و توش كمتر اطلاعات جا داده به خاطر همين در اين هارد خالي اولين مطالبي كه مي نشينن محكم تر و اثر گذار تر بر جا ميمونن. اولين كتابي كه خوندم كتاب ساده " دانش شادي بخش است در اول دبستان بود.كتاب براي سن من نوشته شده بود و از همان زمان تا دوران دوري فكر ميكردم هميشه دانش شادي بخش است..
پسر خوبم چقدر زيبا كه كتاب مي خوني و كتاب رو درك ميكني.
اما حتي استفاده از كتاب اين نجيبانه ترين اختراع بشر هم يه زيانهاي كوچولويي داره..
نخست اين كه ما به جاي اون انديشه و روش خودمون رو پرورش بديم در كتاب غرق بشيم.همذات پنداري با قهرمان كتاب خوبه اما تقليد نه..
زندگي تو جريان منحصر بفرد و يگانه و زيباييه كه خداوند اونو مخصوص خود تو آفريده مخصوص سينا!
قرار نيست سينا جان عزيز ما كپي امروزي ابوعلي سينا بشه يا كپي ابوريحان بيروني يا هر بزرگ ديگه اي.. اما قراره از اون زندگي درس هايي بياموزه و اونا رو مورد استفاده قرار بده مثل كسي كه از كسي چراغي امانت ميگيره تا بخشي از راه خودشو باهاش روشن كنه
مورد ديگه در مورد پدر يا مادر شدنه. من خودم فرزندي ندارم. شايد هرگز هم نتونم سعادت اين ارزش بزرگ رو پيدا كنم. اما باتجربه و به خاطر شغلم ميدونم كه لحظه بدنيا آمدن يك كودك يكي از لحظه هاي آشكار شدن عظمت و زيبايي خداونده!
يك پدر و يك مادر براي اون كه بتونن شايسته اين لقب باشن بايد چيزهايي زيادي رو در روح خودشون بپرون پسر خوبم و شخصيت بسياري از آدمها در روند پدر و مادر شدن صرفا به خاطر تلاش هايي كه در اين راه ميكنن كامل ميشه.
يه مورد ديگه هم بگم. مردان بسيار بزرگ گاهي اشتباهات كوچك و برزگي دارند. عبداله سينا ( كه تو اسمشو رو خودت لقب كردي) يكي از نوابغ جهان شرق بود و سال ها در علم طب و بخشي از فلسفه پيشتر از زمان خودش حركت ميكرد. اما او هم يه انسان بود پسرم! قراره ما از قدرت هاي او استفاده كنيم نه از تمامي حرفاش گرته برداري كنيم. شيوه خاص زندگي ابوعلي سينا بواسطه شرايط حاكم بر زمان او و علاقه شديد او به فراگرفتن و در عين حخال گريز از دربار نشيني و زندگي علمي بوده. اين روزا ديگه لازم نيست برا يه دانشمند خوب شدن از يه پدر خوب شدن دست بكشي. در مورد مادام كوري و پير همسرش و حتي فرزندانشون ايرن كه كاشفين عناصر راديو اكتيو بودن شنيدم كه برغم تلاش هاي علمي شون والدين بسيار خوبي هم بودن..
RE: تقاضای راهنمایی در مورد نتیجه مطالعه یک کتاب
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sina2004
از روزی که کتاب «ابنسینا نابغهای از شرق» را در سن دوازده سالگیام خوندم، یک جمله از اون کتاب در ذهن من حک شد و تمام برداشتها و عقاید منو از دنیا، به شدت تحت تأثیر خودش قرار داده که تا همین امروز هم که سیودوساله شدم و این متن رو به شما دوستان مینویسم ادامه داره.
بادرود
مرقومه آن جناب ما را به ایام ماضی برد و در خاطرمان آمد که رفیقی داشتیم بس منطقی که تلمذ دروس حوزوی می نمود. در مجلسی او را طلب کردیم که ما را اندرزی دهد، برآشفت و گفت که در آغاز بایستی قرآن ها و احادیث را بسوزانید که چنین جسارتی کنم. شما اگر قابل هدایت بودید، با دستورات کتاب آسمانی رشد می یافتید و با احادیث راه از بیراهه باز می شناختید. اما اکنون که دلتان چیز دیگر می خواهد مرا بهانه کردید و موعظه از من می طلبید. دوستان خنده فرمودندی و نغز نهفته در کلامش را فهم کردندی
و اما:
2 نکته را باید مورد توجه قرار دهید:
یکم: روانشناختی
انسانها از بی نهایت مطالب و مسائل واقعی بیرونی ، صرفا آن قسمتی را جذب می کنند که از درون با احساس، افکار و تمایلاتشان منطبق هست. به دیگر سخن بسیاری از اوقات ما درست ها و بهترین ها را از محیط نمی گیریم و درونی نمی کنیم. بلکه آن بخشی را که دوست داریم درونی می کنیم.
لذا شما از میان میلیونها کتاب و میلیاردها نکته و دانش بشری ، تنها این جمله زندگیتان را تحت تاثیر قرار داده است و این یعنی همان گزینش خاص.
که نیاز دارد به واکاوی و اصلاح افکار و احساسات و تمایلاتتان که بتواند بهتر جذب کند، بیشتر جذب کند، همه جانبه جذب کند و از همه مهمتر همه آنها را ترکیب و تجزیه کند و بهترین ها را منشاء رفتار قرار دهد.
این قصار خلاصه این بند است:
هر کس کاری را بخواهد انجام دهد راهش را و آنکس نخواهد بهانه اش را به دست خواهد آورد.
دوم : روش شناختی
دوستان هم مورد اشاره قرار دادند و سریع می گذرم. شما باید انتقادی مطالعه کنید، همه جانبه مطالعه کنید، و مطالعه صرفا کتاب هم نیست. هر زندگی و هر واقعیت در اطراف ما قابل مطالعه است.
اگر یک روز یک جمله از کتابی شما را مسخ کند و در اختیار بگیرد و شما را فرماندهی کند، بیم این می رود که دیگر پدیده ها و موضوعات اطرافتون نیز شما را مسحور خود کرده و توان خوداندیشی و خودانتخابی را از شما برباید و چون ویروسی سیستم فکری شما را در اختیار بگیرید.