دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
سلام خسته نباشید.
من یک سال و دو ماه عقد کردم و 4 ماه دیگه عروسی میکنم همسرمو خیلی دوست دارم ولی دیگه نمیدونم با بعضی رفتارش چیکار کنم و اونم منو دوست داره ولی بعضی اوقات یه کارایی میکنه یا یه حرفایی میزنه وقتی حوصله نداره که فکر میکنم عاشقم نیست .شخصیتش احساس میکنم دورو نه به اون معنای بد، نه ولی وقتی عصبانی میشه همه حرفی بهم میزنه و فحشم میده اگه هم حوصله ند اشته باشه من پیشش باشم پرتم میکنه اون طرف و از این کاراش دلم شکسته یا وقتی ناراحت میشه کاری نداره کی اونجا باشه جلو همه با هام بد حرف میزنه بیشتر جلو خانواده خودش این کارا میکنه یه حس حاکم بودن روی من داره که همیشه همه چیو مدیریت کنه در ضمن اینم بگم وقتی خوش اخلاق باشه جلو خانواده من هی بوسم میکنه میگه عزیزم زنم ماه اخلاقش و مهربونه جلوی خانوادشم میگه ولی زیاد توجه هایی که خونه ما میکنه خونه خودشون بهم نمیکنه .اگه یه جایی بریم مهمونی منو تنها میزازه تو جمع میره برا خودش منم که میرم پیشش میشینمو دستشو میگیرم و وقتی ناراحته با هم تنهاییم بهم میگه دلم میخواد اینقدر پولدارشم که تو رو تامین کنم برم برا خودم وهمیشه من من میکنه تو دهنش مایی وجود نداره از لحاظ مالی وضه پدر شوهرم خوبه ما هم در حد متوسط و معمولی کارایی که من دوست دارم هیچ وقت به چشمش نمیاد یه شاخه گل حتی اگه مناسبتی نباشه نامه های عاشقونه ....همه چی بزرگش به چشمش میاد نمیدونم باهاش چطوری برخورد کنم و چطوری قوی باشم که دلم نشکنه
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
دوست من
هرعملی که د رفتارش میبینی ،نتیجه رفتارهای خودته ؛یادت باشه ادمها همونطور با ادم برخورد میکنند که بهشون اجازه میدیم
اگه ازش رفتاری میبینی که دوست نداری یا ازارت میده باید بهش گوشزد کنی،تا دفعه دیگه انجام نده
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
سلام توضیحات شما کمی پراکنده وبی انسجام است معلوم نیست حرف اصلیتون چیه؟؟به نظر می رسه که کمی اعتماد به نفس شما کمه...و سهم چندانی برای خودتون تو رابطه در نظر نمی گیرید شما با اعتماد به خودتون میتونی خیلی زندگی بهتری داشته باشید
این کارهای نامزدت خیلی هم عجیب نیست واسه همه پیش میاد این دوگانگی ها ...تو چیزهایی که واقعا برات مهمن واولویت دارند را مشخص کن..بعد سعی کن با آرامش وهدفمند آنها را بدست بیاری مثلا با خودت بگو احترام جلو خانوادش برات خیلی مهمه سعی کن با رفتار خودت
به هدف نزدیک شی نقطه ضعفهاتو جلو خانواده شوهر نشون نده...از موضع قدرت رفتار وعمل کن محاسن خودت را دائم واسه خودت یاد آوری کن ودر یک کلام قبل همه چیز اعتماد به نفس پیدا کن ....وتوضیحات دقیقتری از رابطه ومشکلاتت بده با توجه به اولویت بندی ات
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
دلت نشکنه جونم کم کم یاد میگیری چکار کنی
ستاره چند سالته؟ هدفت از ازدواج با شوهرت چی بود؟ چی شد که اونو انتخاب کردی؟ نحوه اشنایی؟
چرا بعد از این مدت هنوز عروسی نگرفتید؟چرا چهار ماه دیگه؟ دوست داری چطور با تو رفتار کنه؟ ایا باهاش درباره مشکلت حرف زدی؟ نتیجه چی بوده؟
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط هاله نو
دلت نشکنه جونم کم کم یاد میگیری چکار کنی
ستاره چند سالته؟ هدفت از ازدواج با شوهرت چی بود؟ چی شد که اونو انتخاب کردی؟ نحوه اشنایی؟
چرا بعد از این مدت هنوز عروسی نگرفتید؟چرا چهار ماه دیگه؟ دوست داری چطور با تو رفتار کنه؟ ایا باهاش درباره مشکلت حرف زدی؟ نتیجه چی بوده؟
سلام هاله نو
من 24 سالمه ،هدفم از ازدواج با شوهرم فکر میکردم همینی که من میخواستم کسی که درکم میکنه همیشه تو همه چیز همراه و شریکشم و میتونیم با هم با اوج پیشرفت برسیم با هم دیگه و با کمک هم،از طریق فامیلامون البته اصلا با هم اشنایی نداشتیم و همو ندیده بودیم اشنای خیلی خیلی دور بودن.برا خانواده ها هر دو طرف امادگی نداشتن برا مراسم عروسی ،دوست دارم منو همینی که هستم بخواد دوست دارم احساساتمو متوجه بشه احساساتی که حالا از قبل میدونسته که براش تعریف کردم یا احساساتی که نمیدونه یا یکم تلاش کنه بدونه من چه ادمی هستم بفهمه منو برا احساساتم ارزش قايل بشه ،به من میگه تو زیادی رومانیکی من رومانتیک نیستم برام معنایی نداره ولی میخوام تو همیشه اینجوری باشی ولی از من نخواه رومانتیک باشم ولی من اینو اسمشو عشق میزارم نه زیاد رومانتیک بودن،پسر خوبیه منم دوسش دارم اونم منو دوست داره ولی بعضی اوقات احساس میکنم نه به اندازه من .ولی دوست داره منو مدیریت کنه مثلا جلو همه میگه اینکارو انجام بده اینو چیکار کن اینو چییکار نکن ( حالا هر چی فکرشو میکنی رو مدیریت میکنه ) کارایی که من خودم انجام میدم بدون گفتن این حرفا ولی نمیدونم چرا جلو همه اینجوری میکنه چه لزومی داره حالا یه موقهی هست زن و شوهر تنها هستن با هم حرف میزنن مشکلاتشونو حل میکنن ولی این جلو دیگران مطرح میکنه.اگه یه روزی با هم سر یه موضوعی بحث کنیم همه میفهمن اون روز ما با هم قهریم چون جلو همه با من عکس العمل نشون میده بی محلی میکنه سعی میکنه خوردم کنه جلو همه اینقدر این جوری میکنه تا من خسته بشم کار اشتباهی که نکردم و بگم اره عزیزم تقصیر من بود ببخشید دیگه کشش نده
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
سلام ستاره جان
همسرت چند سالشه؟
توی خانواده همسرت برخورد مادرشوهرت با پدرشورهرت وبالعکس چجوریه؟ یعنی حرف اول و آخر رو کی میزنه؟
رابطه همسرت با مادرش چطوریه؟
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
سلام ستاره جان
فکر می کنم کاملا با مشکلت اشنا هستم و دقیقا می فهمم چی میگی
فقط یه سوال:
ایا سر موضوع های بی خود زود قاطی میکنه ؟ بهت توهین میکنه؟ لج بازی چطور؟ در کل بد دهن هم هست؟
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پارميدا
سلام ستاره جان
همسرت چند سالشه؟
توی خانواده همسرت برخورد مادرشوهرت با پدرشورهرت وبالعکس چجوریه؟ یعنی حرف اول و آخر رو کی میزنه؟
رابطه همسرت با مادرش چطوریه؟
سلام پارمیدا
با هم همسن هستیم ،توی زمان های قبل بیشتر پدر شوهرم همه کاره بوده چون توی زمان قبل همیشه اینجوری بوده مردا حرف اول و اخر رو میزدن ولی الان چندین ساله مادر شوهرم حرف اول و اخر رو میزنه (مادر شوهرم مهربونه )وشوهرمم رابظه خوبی دارن با مادرش ولی اگه ناراحت بشه و ناراحتش کنن برخورد خوبی نشون نمیده با اونها
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک68
سلام ستاره جان
فکر می کنم کاملا با مشکلت اشنا هستم و دقیقا می فهمم چی میگی
فقط یه سوال:
ایا سر موضوع های بی خود زود قاطی میکنه ؟ بهت توهین میکنه؟ لج بازی چطور؟ در کل بد دهن هم هست؟
سلام فرانک
بله سر کوچکترین چیز ممکنه بهش بربخوره یا ناراحت بشه
اگه هم از دستم ناراحت باشه و عصبانی باشه توهینم میکنه بد دهنی هم بله ولجبازی هم بله خیلی ،
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
نقل قول:
شوهرم رابظه خوبی دارن با مادرش ولی اگه ناراحت بشه و ناراحتش کنن برخورد خوبی نشون نمیده با اونها
به نظر می رسه شوهرتون فقط با شما اینطوری رفتار نمی کنن وبا بقیه وحتی مادرشون هم همینطور هستند. پس سعی کنیدهمسرتون رو با این خصلت بپذیرید ونخواهید که به زور اونو تغییر بدین. بلکه سعی کنید توی زندگی با رفتار جرأت مندانه خواسته هاتون رو بهش بگین و وقتی تقصری ندارید عذرخواهی نکنید تا اونم شما رو جدی بگیره.
RE: دیگه نمیدونم چیکار کنم همیشه ناراضیه
ستاره جان هر کسی به یه نحوی ابراز احساسات میکنه و دوست داشتن رو یه جور میبینه.شما دوست داری با گل خریدن و نامه های عشقولانه ابراز احساسات کنی اما شوهرت دلش میخواد با پولدار شدن و تامین تو بهت محبت کنه.لزومی نداره ابراز احساسات ادما مثه هم باشه.شوهرت حرف خوبی زده ازش نخواه مثه تو ابراز احساسات کنه و بهش ایراد نگیر.بهتره نفس عمل شوهرت که دوست داشتنته،ببینی.
روی مسائل جزئی مثه اینکه تو مهمونی میره پیش کسای دیگه حساس نباش.شما دو نفر که نباید همیشه و همه جا به هم چسبیده باشین،اینجور مواقع تو هم با خانومای مهمونی گرم بگیر و از مهمونی لذت ببر،اینجوری نه از شوهرت دلخور میشی و نه خودت ناراحت.کارهای عشقولانه رو بذار برای خلوت دو نفره.تو خلوت هم دستشو بگیر و هم ببوس اما بهتره جلوی دیگران نه.
به علاوه اینطور که پیداست شوهرت دوست داره مردونگی خودش رو ثابت کنه چون هم ابرازعشق رو با تامین کردن تو میدونه و هم میخواد بهت امر و نهی کنه.من حدس میزنم(فقط حدس) که احتمالا جلوی خونوادش با تحکم به تو میخواد اقتدارش رو به رخ خونوادش بکشه.اینجور وقتا و کلا هر وقت که ناراحته اصلا باهاش بحث نکن.معذرت خواهی هم نکن.فقط سکوت.بعد تو همون خلوت دو نفره ازش بخواه مشکلاتتون رو فقط به خودت بگه