دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
سلام
من تقریبا یک ساله که عقد کردم ، اما خیلی مشکل دارم خدا خودش می دونه هدفم از ازدواج داشتن یه زندگی خوب و آروم با کسی که دوسش دارم بوده اما انگار هیچی اونجور که می خواستم نشد ! از اون اوایل نامزدی تا الان همش دارم حرص می خورم.
مشکل اصلیم اینه که شک کردم نامزدم داره به سمت اعتیاد می ره بخاطر وجود یه مرد ناباب که اصلا اسمشو دوست نمیشه گذاشت ، اون یارو معتاده و خلافکارم هست وقتی موضوع رو فهمیدم از نامزدم خواهش کردم که دیگه دور اون رو بخاطر زندگیش خط بکشه اما اون انکار کرد که ارتباطی وجود داره و همینطور شاکی شد اما بهم قول داد و گفت نگران نباشم من احمق هم باور کردم
چون طولی نکشید دیدم نامزدم هم حال خوشی نداره وقتی از بیرون میومد تابلو بود که چیزی مصرف کرده اونم چند بار داشتم سکته می کردم خدا می دونه چه حالی داشتم کسیکه بیشتر از خودم بهش اعتماد داشتم اینکارو کرده بود فهمیدم همه حرفاش دروغ بود کار به دعوا و حتی داشت به جدایی می رسید خیلی ترسیده بود قسم خورد دیگه چیزی نمی بینم می گفت مجبور شدم بخاطر پول خط گوشیش رو عوض کرد و حتی مدتی بهم گفت که تحت کنترل بگیرمش تا بهم ثابت شه ، منم اینکارو کردم راستش مثل قبل چیزی ندیدم ازش اما اعتماد هم بهش نداشتم همش توی ذهنم میومد که داره پنهانی و پشت سر من انجام میده انقدر بهش گیر می دادم که دعوا میشد آخه اصلا اعتماد دیگه نداشتم و دیگه نمی خواستم خر بشم
الان هم چند ماهی از این موضوع می گذره خیلی می ترسم نمی دونم چیکار کنم احساس میکنم اون اگه بخواد کاریو انجام بده میده چون احمقه اگه احمق نبود اون حماقت رو نمی کرد مخصوصا وقتیکه مدعی است که کاملا با ضرر های اعتیاد آشنایی داره و ازش می ترسه، اگه احمق نبود واقعا دور این آدم رو خط می کشید
از خدا کمک خواستم
دلم خواست اینجا هم دردو دل کنم شاید شما راهی جلو پام بذارید مخصوصا کسایی که مثل منن
وگرنه خوب میدونم هیچ کس جز خدا نمی تونه کمکم کنه
اما ترسیدم همه وجودم درگیر این موضوعه از بس که فکر کردم بریدم بهم میگن صبر کن اگه چیزی باشه رو میشه اما من فکر می کنم نامزدم خودشو جمع و جور میکنه بخاطر اینکه یه بار دستش رو شده
خیلی داغونم از آینده ام می ترسم اوایل خیلی شوکه بودم اما الان همش دارم اذیت میشم از ترس ، بین زمین و آسمون گیر کردم نمی دونم حقیقت چیه ؟ ایا بازم داره اینکارو میکنه یا نه
خیلی روش تیز شدم الان فقط گاهی بد اخلاقه و گاهی خوب ، بعضی روزا اصلا نمی خواد که همدیگرو ببینیم این جای شک واسم گذاشته که چرا؟
خواهش میکنم اگه کسی حرفی داره بهم بزنه .
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
سلام .ممکنه نامزد شما واقعا دست از این کارها برداشته باشه یا ممکنه نه هنوز هم ادامه میده. اما مطمینا خودش هم باید از این وضعیت خسته باشه.پس با صبر کردن مشکلت رو حل نکن چون حل نمیشه.
ین که صبر کنی مشکلی رو حل نمیکنه.
باید اون رو واقعا به طرف خودت هدایت کنی طوری که اگر هنوز داره ادامه میده بهت بگه واقعا بهت اعتماد کنه و بهت بگه.نذار ار تو بترسه.این که خانم ها گاهی خوبن گاهی بداخلاق دلیل برای شک کردن نیست.میتونی کشف حقیقت کنی اما ازت خواهش میکنم با تجسس این کار رو نکن.با همسرت همرنگ باش نه در مقابلش رهاش نکن.اون مطمینا مشکل داره رهاش نکن.نجاتش بده.:72:
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
سلام دوست خوبم
از اینکه به این تالار آمدی از طرف همه ؛ خوش آمد میگویم :72:
گفته ای (( دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم دارم )) و اما تاپیک شما را که خواندم کلمه (( این همه )) برام جای سوال شد :311:
البته مشکل شما را نباید دست کم گرفت اما تا این حد هم نیست که خود را ببازی :324:
فرموده ای : نامزدم !! میشه بگید چند وقته ؟ و عقد هم کرده اید ؟ از کجا اون رفیق شوهرتون را میشناسید و از کجا متوجه رابطه ایشان با همسرت شده ای ؟
انشا,الله مشکل شما حل میشه .
اما چند کار مربوط به شماست و چندتا هم مربوط به همسر شما
البته احساس میکنم آنچه شما را خیلی ناراحت کرده دروغ گفتن همسر شما به شماست
اما آنچه را شما باید انجام بدی : 1- رابطه احساسی و عاطفی را بسیار قوی کن
2- فعلا عیب همسر را فاش نکن , مگر با کسی که رازدار و مظمین باشد
3- هرگز در مقام بازجویی و مواخذه قرارش نده
4- قهر کردن و قطع رابطه فعلا به صلاح نیست
5- خودخوری نکن ؛ اعتماد به نفس داشته اش
اگر احیانا همدیگر را ملاقات کردید و از ظریقی متوجه مصرف ایشان شدی سریع عکس العمل نشان نده نفسهایت را و ضربان قلبت را بشمار ؛ جرعه ای آب خنک بخور و با هم به گفتگوی عاشقانه بپرداز ( تظاهر به عشق ) در آخر یعنی بعد از یکساعت او را متوجه کن که بعضی از کارهاش سبب آزار شما میشود :302:
یادت باشه هر وقت منکر شد سریعا یک آزمایش انجام بدی ؛ ببین غافلگیرانه :305:
اگر احیانا و خدایی ناکرده آنچه را فکر میکنی به واقعیت پیوست و شما هنوز دختر هستید سریعا رابظه را محدود و در صورت امکان قطع کن :160:
دعایت میکنم :323:
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
این که اقایون گاهی خوبن گاهی بداخلاق،و ارتباطش با اعتیاد و اون مطالبی که شما نوشتی.خیلی هم بیربط نیست.اگرجه تو یه خانم تغیر رفتار طبیعیه و دلیل شک کردن نیست.
این رو هم بدون تو تا وقتی میتونی همراهیش کنی و نجاتش بدی که خودش هم همراه تو باشه و نه بی اعتنا.
برای حل مساله از پدری یا برادر یا کسایی که اون ازشون حساب ببره هم استفاده کن.البته باهاش منطقی و اروم بحث کنن.
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
این که اقایون گاهی خوبن گاهی بداخلاق،و ارتباطش با اعتیاد و اون مطالبی که شما نوشتی.خیلی هم بیربط نیست.اگرجه تو یه خانم تغیر رفتار طبیعیه و دلیل شک کردن نیست.
این رو هم بدون تو تا وقتی میتونی همراهیش کنی و نجاتش بدی که خودش هم همراه تو باشه و نه بی اعتنا.
برای حل مساله از پدری یا برادر یا کسایی که اون ازشون حساب ببره هم استفاده کن.البته باهاش منطقی و اروم بحث کنن.
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پویا همت
سلام دوست خوبم
از اینکه به این تالار آمدی از طرف همه ؛ خوش آمد میگویم :72:
گفته ای (( دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم دارم )) و اما تاپیک شما را که خواندم کلمه (( این همه )) برام جای سوال شد :311:
البته مشکل شما را نباید دست کم گرفت اما تا این حد هم نیست که خود را ببازی :324:
فرموده ای : نامزدم !! میشه بگید چند وقته ؟ و عقد هم کرده اید ؟ از کجا اون رفیق شوهرتون را میشناسید و از کجا متوجه رابطه ایشان با همسرت شده ای ؟
انشا,الله مشکل شما حل میشه .
اما چند کار مربوط به شماست و چندتا هم مربوط به همسر شما
البته احساس میکنم آنچه شما را خیلی ناراحت کرده دروغ گفتن همسر شما به شماست
اما آنچه را شما باید انجام بدی : 1- رابطه احساسی و عاطفی را بسیار قوی کن
2- فعلا عیب همسر را فاش نکن , مگر با کسی که رازدار و مظمین باشد
3- هرگز در مقام بازجویی و مواخذه قرارش نده
4- قهر کردن و قطع رابطه فعلا به صلاح نیست
5- خودخوری نکن ؛ اعتماد به نفس داشته اش
اگر احیانا همدیگر را ملاقات کردید و از ظریقی متوجه مصرف ایشان شدی سریع عکس العمل نشان نده نفسهایت را و ضربان قلبت را بشمار ؛ جرعه ای آب خنک بخور و با هم به گفتگوی عاشقانه بپرداز ( تظاهر به عشق ) در آخر یعنی بعد از یکساعت او را متوجه کن که بعضی از کارهاش سبب آزار شما میشود :302:
یادت باشه هر وقت منکر شد سریعا یک آزمایش انجام بدی ؛ ببین غافلگیرانه :305:
اگر احیانا و خدایی ناکرده آنچه را فکر میکنی به واقعیت پیوست و شما هنوز دختر هستید سریعا رابظه را محدود و در صورت امکان قطع کن :160:
دعایت میکنم :323:
ممنونم از راهنماییتون
باید بگم یک سال هست که عقد کردیم و قبل از عقد با هم دوست بودیم
توی دوستی چند بار دیدم اون یارو دم در خونه نامزدم می شست تا اون بیاد و پیداش کنه وقتی با ماشین نزدیک کوچه می شدیم تا همسرم پیاده بشه یهو تا اون عوضی رو می دید دنده عقب می گرفت و بعد از مدتی که بر میگشتیم دوباره میدیدم همون جا نشسته دوباره دنده عقب و ازش فرار می کرد
برام سوال پیش اومد که این کیه؟ در پاسخ بهم گفت که اون معتاده و سه پیچ میشه تا منو همراه خودش ببره منم ازش خوشم نمیاد اون موقع خیلی خوشحال شدم گفتم چه آدم باشعوری اما انقدر احمق بودم که از خودم نپرسیدم این آدم چرا باید همچین آدم هایی آدرس خونشو داشته باشن الان هم فکر می کنم بخاطر من بوده که ازش فرار می کرده نمی خواسته ما رو با هم ببینه به نظرم ازش می ترسیده که یه وقت دنبال من نیوفته نمی دونم.
بعدا هم دیدم همش به خط نامزدم زنگ می زنه و تا جواب نده ول نمیکنه
تا چند ماه اول عقدمون خبری از بیرون رفتن نبود اما بعدا توی یکی از اس ام اس هاش خوندم که بهش گفته بیا بیرون
بعد از اون هم دیدم که آلوده برمی گرده از اون موقع دعوا شروع شد باید بگم من اوایل همین کارو می کردم بهش محبت می کردم ظاهرو یجور دیگه نشون می دادم اما دیدم داره سو استفاده میکنه و حتی دیگه وقتی میره دیگه جواب تلفن هام رو هم نمی داد
دیگه صبرم تموم شد به خانواده اش گفتم فایده ای نکرد
همه چیز در هم شد حرمت های بینمون از بین رفت اونم شروع کرد از من بد گفتن که آبرومو جلو همه ببره
اگه گفتم این همه مشکل واقعا این همه است اون موقع فقط اصل کاریو گفتم
راستی یکی از دوستان گفته بود بهش نزدیک شو ، نمیشه اینکارو کرد چون خیلی زرنگه و یه بار توی حرفاش گفته که من جنبه یه سری چیزارو ندارم که بهم نگفته و میگه من دیگه هیچیمو بهت نمی گم الان خیلی هم حواسش هست چی از دهنش حتی بیرون میاد
به غیر از این موضوع همش دعوا می کنیم اون می گه خسته ام کردی از بس بازجوییم کردی منم می ترسم خب دیگه راهی نمونده که نرفته باشم
واقعا نمی دونم چیکار می کنه
دیگه علائم خاصی ازش ندیدم اما وقتی میگه نمی خوام امروز و فردا ببینیم همدیگرو تنم میلرزه فکر میکنم واسه اینه که نمی خواد من علائمشو ببینم
ذهنم داره از این فکرا منفجر میشه
در ضمن انقدر به جون هم می افتیم که احساس میکنم از هم فاصله گرفتیم
چیکار کنم ؟ تست اعتیاد هم زنگ زدم میگن باید تا علائمو دیدی بیاریش تا نشون بده میگم من چیز خاصی ندیدم جز بعضی وقتا که تن صداش عوض میشه و بداخلاقی که دقیقا اون موقع هاست که وقتی حرف از دیدار می زنم میگه نه
واقعا نمی دونم چیکار کنم ، می دونم صبر هم چیزیو عوض نمی کنه ، البته بگم ذاتش پسر خوبیه اما احمقه فکر میکنه هیچ خطری تهدیدش نمیکنه و فکر میکنه همیشه حواسش هست
از این می ترسم چیکار کنم؟؟؟؟؟
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
باسلام.شما اطلاعات کمی از همسرت به ما دادی مثل سن،تحصیلات و ایا شغل مناسبی داره یا نه؟
راهی که در پیش گرفتی یعنی بازجویی مداوم و دعوا کردن پیوسته راه به جایی نمیبره.البته اینم بگم که شما حق داری ناراحت باشی و نگران زندگی و اینده ات اما...دختر خوب اگه میخای پایه های زندگیتو از همین اول محکم بنا کنی باید روی رابطه ات کار کنی اولین قدم اینه:باهاش دعوا نکن.وقتی با همید فعلا حرفی از اعتیاد به میون نکش.یه کم رابطه اتو باهاش نزدیکتر و عاطفی تر کن.ببین گلم به فرض که ایشون هنوز مصرف کننده باشه اونوقت سوال اصلی که پیش میاد اینه شما میخای چی کار کنی؟باهاش دعوا کنی؟ازش جدا شی؟کمکش کنی(که البته کار آسونیم نیست)
اگه میخای کمکش کنی (چه مصرف کننده باشه و چه نه) فعلا باید یه کم به خودت مسلط باشی و اعتمادشو جلب کنی.
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
پاسخ به یک زن امیدوار ----------->> باید بگم 26 سالشه شغلش بد نیست / دیپلمه است.
من درسته خیلی دوسش دارم اما اگه اعتیادش ثابت شه ازش جدا میشم واسه همینم خیلی نیاز دارم که حقیقت رو بفهمم تا قبل اینکه به فکر عروسی باشم
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
فرانک عزیزم این که زن امیدوار در مورد شغل ایشون پرسیدند منظور این بوده که آیا همکاران همسرتون( به واسطه شغل و شرای خاص) ممکنه که افراد مصرف کننده ای باشند؟ یا برعکس محیط کار به گونه ای هستش که وجهه ظاهری ایشون و مرتب بودن یا ... ملاک مهمی براشون باشه؟
از طرفی داشتن زمانهای آزاد زیاد هم میتونه فکر رو به این سمت ببره که فرصت واسه اینکار زیاد دارن...
مثلا شغل های پر مشغله و سنگین وقت ازادی نمیزاره یا کارمندان اصولا راحت نمیتونن مرخصی بگیرن
RE: دارم خل میشم از این همه مشکل که با نامزدم پیدا کردم؟
نه شغلش جوری نیست که تمام وقتش رو بگیره ، فرصت واسه استراحت خیلی داره، چون فنی است و بیشتر باید بهش کار بخوره تا بره ، تا دلت بخواد آزاده اما بیرون نمی ره بگرده
یک مورد دیگه که یادم رفت بگم اصلا تعادل روحی و اخلاقی نداره یه روز دوسم داره یه روز میگه حالم ازت بهم می خوره سر هر موضوع مسخره و کوچیکی یهو عصبی میشه و بهم فحش میده و تا می تونه خوردم میکنه مثلا همین تازه گی با هم خوب بودیم تا اینکه بهش گفتم کامپیوترم فکر کنم ویندوزش پریده بالا نمی یاد
شروع کرد به بد وبیرا گفتن که حالم ازت بهم می خوره آخه مگه ویندوز می پره خودت خرابش کردی تو انقدر مطمئن حرف میزنی سر یه ویندو سر مسائل بزرگ می خوای چقدر با اطمینان حرف بزنی و حالا هم تلفن و قطع کن صداتو نشنوم و ........
واقعا فکر نمی کنم حرف بدی زده باشم ، تعادل روانی نداره این چیه که بخواد حالش ازم بهم بخوره
به نظر شما بخاط اعتیاده یا بخاطر چیــــــــــــــــه؟؟؟؟؟
خواهش میکنم بهم یه چیزی بگین خیلی داغون و خسته ام خیلی
هرچی فکر میکنم به هیچ نتیجه ای نمی رسم میگن ازمایش درصورتی نشون میده که همون ساعاتی که مصرف کرده بیاریش اما من دقیق نمی دونم داره مصرف میکنه یا نه - گفته بودم که علائم خاصی جز این بی تعادلی و بد اخلاقی نمی بینم حالا یا داره خودشو جمع و جور میکنه یا چیزی نیست نمی دونم واقعا نمی دونم
تمام این شکم هم بخاطره اینه که قبلا اینکارو کرده بود
خدایاااااااااا چیکار کنم.
:302::302::302: