با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
داستان من را فکر کنم خواجه حافظ شیرازی هم در این سایت میداند، البته اگر روح مرحوم گاهی برای حل مشکلاتش با شاخ نبات به اینجا مراجعه کند، خواستم طنزی را چاشنی موضوعم کنم که روحی تازه به آن بدهم، چون خودم احساس می کنم جرقه ای در ذهنم زده شده و شاید راه حل مشکلات من هم در همین باشد. حالا چه به جدایی برسم و چه به ادامه زندگی مشترک،اینبار با راه حلی تازه به جنگ مشکلات می روم.
قرار بود من دیروز فکر کنم و مشکلاتم را فهرست کنم و امتیاز بندی کنم، دیروز درگیری پیش آمد و نشد، البته این درگیری بیشتر با خودم بود، یک فوران احساسی شدید داشتم و فکر می کنم خوب هم بود، امروز یک فکری به ذهنم رسید: اگر ما علت رفتارهای دیگران را بدانیم کمتر از آن ها دلخور می شویم و بازخورد بهتری خواهیم داد. فرض کنید در اتوبوسی می روید ( این مثال را جایی خوانده بودم)، بچه ای ده دوازده ساله هی جیغ می کشید و آلودگی صوتی شدیدی ایجاد می کند. شما هم تازه از یک روز کاری سخت توام با درگیری فارغ شده اید و اعصاب معصاب ندارید و دلتان می خواهد بچه را خفه کنید. ناگهان به طور تصادفی خبردار می شوید که این بچه ساعاتی پیش شنیده است که مادرش در تصادفی فوت کرده. حال عکس العمل شما چه خواهد بود؟ وقتی علت رفتار بچه را فهمیدیم بیشتر درکش می کنیم و عکس العمل معقول تری از خود بروز می دهیم. من امروز به جای فهرست کردن مشکلاتم و شکایت ، نشستم و ریشه مشکلات محمد را بررسی کردم. البته فعلا این فکر هنوز خام است و نمیدانم نتیجه چه خواهد شد. برای همین به همفکری مخصوصا کارشناسان و خبرگان و همه دوستان عزیز نیاز دارم که چارت خود را کامل کنم. ولی به هر حال نگاهی نو بود به مشکلات من. چه بسا برای دیگران هم مفید واقع شود.
در پست بعدی این چارت را برایتان خواهم گذاشت. لطفا کمکم کنید که کاملش کنم و نظرتان را در مورد فکر جدید من بگویید.
http://www.pic.iran-forum.ir/images/...tcckf6f1hm.bmp
در این تصویر فلش ها ریشه مسائل عمده همسرم را نشان می دهند
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
سلام سابینا:43:
راستش علت اشنایی من با این سایت داستان زندگی تو بود.(همون داستان خواجه حافظه که گفتی ;)من ا ساله عقد کردم و الان 3 ماه و نیمه که از عروسیمون میگذره.اما از این 3 ماه و نیم ،الان 3 ماهه که من و همسرم جدا زندگی میکنیم. !!!!!!و خلاصه الان نمیتونم توضیح بدم چی گذشته.....
اما وقتی داشتم درباره زندگی بعد از طلاق سرچ می کردم :303:به تاپیک های تو رسیدم و اون ها رو از اول تا اخر خوندم،خیلی از مواردی که داشتی بامورد من شباهت داشت....
البته تفاوت هایی هم مطمینا هست.
خلاصه من معتقدم تا این مشکلات حل نشده باید صبر کنی و بعد با هم برید زیر یک سقف.حتی اگه 1 سال دیگه هم طول بکشه و تو باید تو این مدت همه تلاشت رو انجام بدی،و این همون کاریه که داری میکنی.برات از صمیم قلب ارزوی موفقیت دارم.:72::43:
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
سابينا جان در تمام طول انجام اين پروژه ات در نظر داشته باش كه تو نمي توني شوهرت را تغيير بدي. فقط شايد بتوني با مشكلات اش كنار بياي.
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
بسيار زيبا تقسيم بندي كردي.حالا نمودار پاسخ هاي خودت به اينها كجاست عزيزم؟ سواي اين كه آيا اين مشكلات رو از ديد خودت نوشتي يا با ديد گاه او تقسيم بندي كردي؟ چون بعضي اوقات يه فرد مشكل دار بودن وضعيت خودشو قبول نداره.
با اين تقسيم بندي قدم اول رو به خوبي برداشتي چون تشريح مشكل دست كم سي تا 50 در صد حل اونه عزيز دلم.:72:
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
با سلام.خیلی عالیه که شما مشکلات همسرتو با این دقت هم پیدا کردی هم دسته بندی و هم ریشه یابی.اما یه سوال هدفت از این کار چی بود؟(قصد تغییر داری ، قصد پذیرش داری، یا ؟؟؟)
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
سلام عزیزان
من همون اول هم گفتم که فعلا فقط می خوام مشکلاتم را لیست کنم بعد درصد اهمیت هر کدام و ضریبشان را بگیرم، بعد نکات مثبت همسرم را لیست کنم و درصد هر کدام را بگیرم. بعد از شما کمک خواهم خواست که مشکلات با ضریب بالا چند درصد احتمال حد شدن دارند و از چه راهی. بعد همین جا در همین تاپیک به یک نتیجه قطعی برسم و به آن عمل کنم. برای این کار هم دو هفته وقت تعیین می کنم. این تاپیک به سرانجام خواهد رسید.
البته امروز به شدت سرما خورده ام و حواسم سر جاش نیست. فردا گام بعدی را خواهم نوشت اگر حالم خوب باشد انشالله. شدیدا محتاج دعا. دعا کنید خدا عقل و منطق من را بیشتر کند و کمک کند بهتر و واضح تر فکر کنم.
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
من از صمیم قلب برات دعا میکنم که به راه حل خوب برسی.:72::72:
من رو هم خیلی دعا کن:72:
*این رو یادت باشه هیچ کس مثل مادر نمیشه.دعای مادر حتما مستجابه.ازش بخواه حتما زیاد برات دعا کنه.:323:
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
سلام عزیزان
من همون اول هم گفتم که فعلا فقط می خوام مشکلاتم را لیست کنم بعد درصد اهمیت هر کدام و ضریبشان را بگیرم، بعد نکات مثبت همسرم را لیست کنم و درصد هر کدام را بگیرم. بعد از شما کمک خواهم خواست که مشکلات با ضریب بالا چند درصد احتمال حد شدن دارند و از چه راهی. بعد همین جا در همین تاپیک به یک نتیجه قطعی برسم و به آن عمل کنم. برای این کار هم دو هفته وقت تعیین می کنم.
این تاپیک به سرانجام خواهد رسید.
البته امروز به شدت سرما خورده ام و حواسم سر جاش نیست. فردا گام بعدی را خواهم نوشت اگر حالم خوب باشد انشالله. شدیدا محتاج دعا. دعا کنید خدا عقل و منطق من را بیشتر کند و کمک کند بهتر و واضح تر فکر کنم.
ماشالله سابينا جان:72:.. احسنت برشما..مسيرو داري درست ميري..از خوبي هاي مسير درست اينه كه توش احساس در جا زدن نميكني.. فقط در مورد زمان.. اگه دو هفته احيانا سه هفته هم شد .. اتفاقي نمي افته..االبته تعيين ضرب العجل زماني بيانگر ثبات راي توست..اما گاهي ممكنه بعضي ميوه ها با همون سرعت مورد نظر ما نرسن!
دعاهاي ما رو دور و بر خودت حس كن.. برات از خداوندمهربون .. قدرت.. ثبات.. بينش..هوشياري و لطافت براي پيدا كردن بهترين راه رو مي خوام..
خداي مهربون كمكت كنه رودخانه اي باشي كه به سمت درياي خودش در حركته.. شكي ندارم كه آب پاك بالاخره راهشو پيدا ميكنه ...
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
گام دوم
ضریب دهی به نکات ضعف همسرم ( نمره از ده )
1-عدم عشق و علاقه کافی به من ( نمره 10)
2-احساس این که مجبور شده به این ازدواج ( نمره 10 )
3-شخصیت آرام و بسیار تودار ( نمره 7 )
4-مشکل جنسی ( نمره 10 )
5-بی مسئولیتی ( نمره 9)
6-بی برنامگی ( نمره 8 )
7-عدم تکیه گاه مناسب بودن برای من ( نمره 7)
8-وابستگی شدید به مادر ( نمره 7)
9-بیماری مثل لرزش بدن در خواب، افسردگی و بی نشاط بودن ( نمره 7)
10-عدم درک متقابل و نداشتن گفتگوی مناسب ( نمره 9)
11-نداشتن تماس چشمی با من ( نمره 9 )
12- توجه زیاد به فردیت و نداشتن درک از مشترک بودن زندگی ( نمره 10 )
13- توجه نداشتن به حساسیت های من در زمینه شوخی و رفتار ( نمره 7 )
نمره کل 110از 130، درصد 61/84
گام سوم
نکات مثبت همسرم
1- با ادب و با شخصیت بودن ( نمره 8)
2- دست و دلباز بودن ( نمره 8)
3- هر کجا بخواهم من را می برد ( نمره 6 )
4- آزادی نسبی من در تحصیل و رفتار و کار ( نمره 7)
5- خانواده خوب و پشتیبان ( نمره 10 )
6- خانه و ماشین ( نمره 10 )
7- داشتن برخی علایق مشترک مانند اخبار و ... ( نمره 7 )
8- اهل مسافرت و گردش بودن ( نمره 6 )
9- قیافه دل نشین و بهداشت فردی ( نمره 6)
10- قابل اعتماد بودن ( نمره 8 )
جمع کل 75 از 100، درصد 75
تبصره : این لیست ویرایش و بازبینی خواهد شد
RE: با ترس هایم روبرو شده و برای ازدواجم تصمیم می گیرم: جرقه ای در ذهنم زده شد
گام چهارم
نتیجه گیری از همدردی با بازخوانی تاپیک های قبلی
1- در این مدتی که در همدردی بودم دیدم در طول یک سال مشکلات من شسته و رفته و دست نخورده باقی هستند
2-چیزهایی هست در زندگی محمد که من نمیدانم و ریشه در گذشته او دارند
3-تنها راهی که می توان به این زندگی ادامه داد بالا رفتن قدرت تحمل و ظرفیت و انعطاف من هست که باید دید ارزشش را دارد یا نه
4-محمد به قدری درگیر خودش است که امکانش کم است که بتواند شخص دیگری را در زندگیش جا دهد
5-من مشکلم را حل نکرده ام و دارم در یک دور باطل می چرخم : نه در جهت مثبت و نه در جهت منفی کاری نکرده ام
6-من با این شرایط به هیچ وجه حاضر به ادامه زندگی نیستم و زندگی من مشروط به تغییر شدید محمد است .