RE: نمیخوام به چیزی فکر کنم
راستش عزيزم من شب ها اونقدر خسته به بستر ميرم كه قبل از اين كه فكري به ذهنم بياد بيهوش ميشم!
وقتي فكري ناراحتم كنه مينويسمش.به صورت يه دل-نويس يا داستان يا شعر يا نامه..
زماني به بستر ميرم كه معمولا اونقدر خسته ام كه نميفهمم كي خوابم برد .
بعضي ها شب قبا از خواب يه دوش گرم مي گيرن. بعضي ورزش كميكنن يا كتاب ميخونن( بشرط اون كه بعد مطالب كتاب ذهنشونو پر نكنه) بعضي موسيقي ملايم گوش ميدن.
تا حد امكان خودتو با كار غير ذهني مشغول كن..
RE: نمیخوام به چیزی فکر کنم
من هم بیشتر شبا خیلی خستم. اما اینقدر سر بعضی مسائل که مهم هستند فکر میکنم باز بی تاثیره
وقتی هم کتاب میخونم ذهنم دوباره گرم میشه و خوابم نمیبره
RE: نمیخوام به چیزی فکر کنم
دوست جان
منظورم از خستگي خستگي در حديه كه تا بري تو بستر .. خداحافظ!به قول داداشم دياز پام آي وي..!
شما از گروهي هستي كه نياز به ورزش و دوش گرفتن قبل از خواب داري . نوشيدن يك ليوان شير گرم اگر به خوردنش عادت داري يا مصرف ماست قبل از خواب هم مناسبه. ( چون اينا بنزو ديازپين طبيعي دارن و آدمو آرام ميكنن.)
RE: نمیخوام به چیزی فکر کنم
سلام
خیلی ممنون از نظراتتون. یک مشکل دیگه هم دارم. این فکر کردنا فقط به شب ختم نمیشه. یعنی در روز هم فکر میکنم. اما مواقعی هست که یه مشکل پیدا میکنم و خیلی ناراحتم تا یه مدت
حتی تو صدام تاثیر میزاره این ناراحتی. سر یه موضوع بدی که رخ داده فکر میکنم.! حتی خودم کلنجار میرم که بیخیال فکر کردن بشم اما خود به خود پریشان میشم
RE: نمیخوام به چیزی فکر کنم
سلام
منم تقریبا مثل شما هستم یعنی بعضی مسایل که فکرمو مشغول کنه ، حتی اگه در طول روز هم بهش فکر نکنم باز انگار یه جورایی درگیرشم و شب خوابشو میبینم . ( و تا صبح توی خواب دارم به روشهای مختلف حلش میکنم ) .
اما مواقعی که قبل از خواب دعا می خونم ، یا مواقعی هم یه نیم ساعت زودتر همه جا رو تاریک میکنم ، بعد دراز میکشم و تمرکز میکنم و به یه منظره ای که دوست دارم فکر میکنم و تصور میکنم اونجام ، خیلی راحت می خوابم و صبح با انرژی بیدار میشم . ( دوش قبل از خواب و خوردن شیر یا ماست هم که ملاحت عزیز پیشنهاد دادند هم خیلی موثره )
اگه در طول روز هم از این فکرها اومد سراغت خیلی مقاومت نکن که دورشون کنی چون بدتر میشه و بیشتر ذهنتو درگیر میکنه . فقط در هر لحظه به همون کاری که در حال انجامش هستی تمرکز کن .